اقتصاد رسالتمحور در پايان راه
اين مثالها مشخص ميكند كه اقتصاد ايران، از نقاط مختلف آماج بيتدبيريهاي گسترده است و اگر امروز ميبينيم مردم در برابر بانكها صف ميكشند يا بر سر آب، نزاعهاي خونين راه مياندازند به اين خاطر است كه براي اقتصادمان رسالتهاي متعدد و غيرقابل جمعي تعريف كردهايم. در همين موضوع آب براي آنكه از روستاييان مثلا حمايت شود اجازه داده شد چاههاي عميق غيرقانوني بزنند يا حداقل چشم بر آن بستند. حالا ميبينيم در چند دهه بيش از 65 درصد آبهاي زيرزميني بدون آنكه در مسير توسعه به كار گرفته شود از دست رفته است. مردمي كه عادت داشتند وام بگيرند و پس ندهند الان نميتوانند بپذيرند كه سپرده بدهند و پس نگيرند و طبيعي است اوضاع بدتر از آنچه امروز هست، بشود. اين اقتصاد را بايد رها كرد تا بتواند نفس بكشد و خودش روابطش را بر اساس ماهيت ذينفعانش از نو تنظيم كند. مهم كلان مساله است و با اين راهحلهاي غلط و محدود به يك بخش يا جزء، نهتنها مشكلي حل نميشود بلكه همچنان مسير رو به پايين ادامه خواهد داشت.