• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3861 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۲ مرداد

اين سه خواهر تمام‌ ناشدني

احسان زيورعالم

 

چخوف جادوگري است در ايران. مي‌تواند در سرما و گرما هنرمند را مجاب كند، متونش را بخواند و معتادش شود. آناني كه درگيرش شدند، معتاد او شدند و تا انتها پيش رفتند. همانند محمدحسن معجوني كه هر آنچه از چخوف بوده را روي صحنه برده يا در آن بازي كرده است. او كامل‌ترين پك چخوف را در كارنامه كاري خود دارد.
راز محبوبيت چخوف در ايران را نمي‌توان با جديت بيان كرد اما شايد بتوان چخوف‌زدگي معجوني را درك كرد. نوع كمدي كه همواره از بازي و كارگرداني معجوني ساطع مي‌شود، با طنازي چخوف همخواني دارد اما معجوني با چخوف بازي مي‌كند. او را تسخير كرده است و تنها عصاره چخوفي را از دل اثر بيرون مي‌كشد. آن را در صحنه تعميم مي‌دهد تا به اجرايي معجوني‌وار دست يابد.
با نگاهي به اقتباس‌هاي معجوني مي‌توان دريافت او در اجراي نمايش‌هايش شيوه‌اي متفاوت اتخاذ كرده است كه مي‌تواند راهي براي شناخت جهان دراماتيك اين كارگردان-بازيگر باشد و «سه خواهر» مي‌تواند مثال خوبي براي تشريح اين جهان باشد. البته گفتار موجود در بروشور «سه‌ خواهر» مي‌تواند راهنماي خوبي براي درك جهان دراماتيك معجوني باشد.
اگر تنها به خطوط ابتدايي نمايشنامه «سه خواهر» چخوف نگاهي بيندازيد به خوبي متوجه مي‌شويد اين مرد روس در چند سطر براي شما مكاني را متصور شده است كه بيشتر به يك خانه اعياني در شمال شهر تهران مي‌ماند: يك خانه ييلاقي با ستون‌هاي فراوان، سرسرايي عظيم، احتمالا مملو از نشانگان دوران اضمحلال تزاري، يك ميز بزرگ و مقادير زيادي مبلمان، گنجه‌اي پر از نشان‌هاي خانوادگي و قاليچه‌هاي ريز و درشت ايراني. براي چخوف يك نكته واجد اهميت است و آن هم تغييرات در طبقات اجتماعي، دوراني كه با لغو رعيت‌داري، سرف‌ها آرام‌آرام قدرت خود را به موژيك‌هاي نوپا مي‌دادند. آنان زندگي پرهياهوي گذشته خود را از دست مي‌دادند و به املاك خانوادگي خود دل مي‌بندند.
در چنين شرايطي است كه معجوني طبق همان مانيفست مندرج در بروشور در دام بازي زمان - مكان نمي‌افتد. او ابتدا زمان را حذف مي‌كند تا معلوم نباشد در چه دوراني اين قهرمانان ملال‌زده زيست مي‌كنند. آنان جهانشان چيزي بيش از همين سرسراي بي‌تزيين نيست. آنان حتي موبايل به همراه دارند. اسباب‌بازي‌ كودك‌شان الكتريكي است. با اين حال لباس‌شان بينازماني است. مي‌تواند متعلق به هر دوره‌اي در اين صد ساله اخير باشد.
در بروشور آمده كه يكي از اهداف گروه ليو تمركز بر بازيگر است. بازيگر در نمايش نماينده انسان است و اين انسان براي نشان دادن وجوه انساني خود دو ابزار دارد: بدن و زبان. او بدنش را به واسطه ميزانسن و زبانش را از ديالوگ مي‌گيرد. در نمايش «سه خواهر» معجوني اين وجوه انساني را از متن اقتباس مي‌كند. قرار نيست اسير ادبيات متن و از همه بدتر، ترجمه آن شود. او به زبان خودش نزديك مي‌شود. بازيگران راحت سخن مي‌گويند و از قيد و بند‌هايي همانند آنچه در اين متن موجود است، آزاد و رها هستند.
در اجراي معجوني به واسطه ميزانسن‌ها همه‌چيز فرومي‌ريزد. او موقعيت رواني-انساني قهرمانانش را آزاد مي‌كند تا بازيگران هر جا كه بتوانند لم دهند، دراز ‌بكشند، بخوابند و حتي درون كارتني فرو‌روند. اين آزادي نشان از درك امروزي وضعيت بشري دارد. امروز انسان در نوعي رخوت به سر مي‌برد؛ رخوتي كه مي‌تواند فضيلت هم باشد. در اين فضيلت انسان ظاهرسازي نمي‌كند و خويشتن خود را آزاد مي‌كند. در كنار ديگران از احساس‌هاي آني‌اش سخن مي‌گويد. كافي است به ابراز عشق‌هاي هر از گاهي مردان و زنان در كنار همسران به ديگران توجه كنيد. اينها همه نشات گرفته از ملال و رخوت ما است.
كافي است به اطراف‌مان نگاهي بيندازيم. ما موجوداتي از كار افتاده‌ايم؛ انسان‌هايي كه نمي‌دانيم چه مي‌خواهيم. مدام به دور هم نشسته از كارهاي نكرده و از برنامه‌هاي نشدني سخن مي‌گوييم. مثل همين حرف كليشه‌اي ساكنين غيرتهراني كه همواره روزي قصد ترك تهران را دارند اما مغزشان فلج شده است. آنان ريشه‌هاي جعلي خود را در خاك تهران فروبرده‌اند تا تكان نخورند. با اين حال معجوني خلاف آن است. او اثر خلق مي‌كند، پس خود واجد رخوت نيست. او رخوت و ملال تماشاگر را برايش درشت‌نمايي مي‌كند، تكرار مي‌كند و به او مي‌گويد اين فضيلت نيست. معجوني كنشگر است و مخاطب منفعل در خود فرو رفته، معجوني نسخه نمي‌پيچد، نشان مي‌دهد كه در جهان ملال‌آور رخوت‌زده انسان سوژه كمدي است. خنده‌اي مي‌زنيم از تلخي وضعيت. پس كاش برمي‌خاستي و به خودت تكاني مي‌دادي.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون