همحزبيهاي رييسجمهور سابق فريب بازي جمهوريخواهان با برجام را خوردند
رقص دموكراتها و ترامپ با ارثيه اوباما
سارا معصومي
همه براي اجتناب از درگيري ميان ايران و امريكا در رسانههاي امريكايي دست به كار شدهاند. دور بودن دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده از تعقل در تصميمگيري و تعجيل در اجرايي كردن روياهايش و چشم بستن همزمان دموكراتها و جمهوريخواهان نشسته در كنگره امريكا بر ماهيت توافق هستهاي با ايران، تحليلگران و كاركشتههاي عالم رسانه در امريكا را به جنب و جوش انداخته است. كينه دونالد ترامپ و همقطاران حزبياش در كنگره از توافق هستهاي با ايران و ادامه يافتن اين توافق در سومين سال به دست آمدن آن قابل درك است اما همراهي دموكراتها در اين جبهه با جمهوريخواهان چندان به مصلحت حيات ارثيه باراك اوباما، رييسجمهور پيشين ايالات متحده نيست.
*خيانت دموكراتها به ارثيه اوباما
سايت The Week در مطلبي در اين زمينه مينويسد: سناتورهاي دموكرات پنجشنبه گذشته به سلسلهاي از تحريمهاي جديد ايران، روسيه و كره شمالي پاسخ مثبت دادند. اين اتفاق تنها چند ساعت پس از آن رخ داد كه قانونگذاران دموكرات مجلس نمايندگان نيز دست به چنين كاري زده بودند. درحال حاضر اين طرح روي ميز دونالد ترامپ قرار گرفته است و با توجه به اينكه اكثريت در هر دو مجلس از اين طرح حمايت كردهاند ترامپ نيز راهي جز امضا كردن آن نخواهد داشت. مساله تحريم روسيه به دليل دخالت در انتخابات رياستجمهوري 2016 امريكا بسيار جدي است و بايد با آن برخورد جدي نيز صورت بگيرد اما به نظر نميرسد كه دليلي تا اين اندازه واضح براي تحريمهاي ايران نيز وجود داشته باشد. دموكراتها در هر دو مجلس با اين كار خود در حقيقت به بزرگترين و مهمترين دستاورد باراك اوباما در حوزه ديپلماسي ضربه جدي وارد كردند. اين توافق در حالي در معرض خطر قرار گرفته است كه هيچ دليلي براي تهديد آن وجود ندارد. شايد براي درك خطرناك بودن تهديد توافق هستهاي با ايران بايد اندكي به متن پرحادثهاي كه امريكا در حال حاضر در آن قرار دارد، توجه كرد. امريكا در حال حاضر در طولانيترين دوره حضور نظامي مداوم در وراي مرزهايش در دوره معاصر قرار دارد. جز چند استثناي كوچك در ساير موارد بايد گفت كه درگيريهاي فرامرزي امريكا در همه اين سالها از ابتدا تا انتها مصيبت بار بوده است. سطح خشونتها اهميتي ندارد بلكه آنچه مهم است اين است كه هر دخالت نظامي در رسيدن به اهدافش ناكام بوده و همين مساله براي شكست خواندن اين دخالتها كفايت دارد. حمله به عراق يك مصيبت خونين بود كه ميلياردها دلار هزينه و صدها هزار كشته به جا گذاشت و منجر به بسترسازي لازم براي ظهور داعش در اين كشور شد. از سوي ديگر دولتي در عراق به روي كار آمده كه از فسادهاي اقتصادي رنج ميبرد و كارايي لازم را هم ندارد. جنگ عراق در نهايت هم اين كشور را به دامان ايران فرستاد، عراق به كشوري بدل شده است كه براي تامين همه نيازهاي اوليه خود به ايران وابسته است. (ادعايي كه از سوي برخي مقامها و تحليلگران امريكايي مطرح ميشود اما ايران همواره بر حسن همجواري با كشور دوست و برادر عراق تاكيد داشته است) . دخالت نظامي در ليبي از اين كشور سرزميني پر از هياهو و بحران ساخته است. دخالتهاي متعدد در جنگ داخلي در سوريه تنها و تنها به تطويل بحران در اين كشور منتهي شده است. كمك كردن امريكا به دخالتهاي سعودي در يمن منجر به شكلگيري كشوري شده است كه ميزان رنج آن از قحطي و بيماري وبا در تاريخ معاصر ركورد زده است. حمله به افغانستان نيز منجر به شكلگيري بزرگترين پرونده دخالت نظامي امريكا در خارج از مرزهايش شده و عملا اشغال رسمي يك سرزمين ديگر به حساب ميآيد. هشت سال پيش باراك اوباما اعلام كرد كه ميخواهد استراتژي افزايش نيرو در افغانستان كه ابتكار جورج بوش بود را امتحان كند. با آمارهايي كه ارتش امريكا نيز آنها را تاييد ميكند بايد گفت كه اين جنگ يك شكست تمام عيار بود. حقيقت اين است كه طالبان امروز از روزي كه باراك اوباما قدرت را در افغانستان در دست گرفت، قويتر شده است. اخيرا بر حجم نيروهاي امريكايي در افغانستان افزوده شده است و رييسجمهور ترامپ هم ميگويد كه منابع طبيعي افغانستان دليل خوبي براي باقي ماندن امريكا در اين كشور به حساب ميآيند. اين استراتژي نيز در نهايت جواب نخواهد داد. از همه اين نكات خلاصه و چكيده ميتوان دو نتيجهگيري داشت: امريكاي مدرن علاقه وافري به فرورفتن در باتلاق جنگ دارد و اين جنگها با هر تعريفي از امنيت ملي امريكا با آن در تعارض هستند. شايد فرورفتن ترامپ در شيوههاي حكومت داري به سبك و سياق امپراتوري بريتانيا به مذاق عدهاي خوش آيد اما هرگونه سرقت از منابع معدني يك كشور هرچند كه توجيهي براي حضور در افغانستان يا هر كشور ديگري باشد اما نميتواند جبران قبضهاي بسيار سنگين هزينههايي باشد كه واشنگتن در اين سالها در اين كشورها كرده است. نويسنده اين مطلب در ادامه مينويسد: پيش از آنكه حمله به عراق به كابوسي خونين براي همه بدل شود، نئومحافظهكاران و طيفي از ليبرالها اميدوار بودند كه پس از عراق نوبت به ايران خواهد رسيد. بسياري از آنها براي حمله به ايران روزشماري ميكردند تا اينكه باراك اوباما، رييسجمهور پيشين ايالات متحده اعلام كرد كه توافق هستهاي با ايران به دست آمده است. اين خبر، اشتياقها براي حمله به ايران را عملا به دورترين نقطه ممكن پرتاب كرد. اكنون كاملا مشخص است كه همان مشتاقان ديروز براي حمله به ايران پشت پرده تلاشها براي تحريمهاي بيشتر و بيشتر تهران هستند. ايرانيها اخيرا پس از آنكه مجلس نمايندگان راي به تحريمهاي جديد اين كشور داد موشكي را به فضا پرتاب كردند كه اين مساله نيز احتمالا به زودي با تحريمهاي بيشتر از سوي دولت ترامپ مواجه خواهد شد. با اينهمه اين آزمايش موشكها به هيچوجه در تعارض با توافق هستهاي با ايران نيست. آژانس بينالمللي انرژي اتمي بارها تاييد كرده است كه ايران به تعهدات خود در برجام پايبند بوده است. از سوي ديگر ايرانيها نيز با حضور در پاي صندوقهاي راي در آخرين انتخابات رياستجمهوري به ادامه راه تعامل حسن روحاني، رييسجمهور اين كشور با جامعه جهاني آري بلندي گفتند. در مجلس سنا تنها سناتور برني سندرز و راند پال عليه تحريمها راي دادند. سندرز پس از اين راي منفي خود نسبت به خطرات زير پا گذاشتن توافق هستهاي با ايران ابراز نگراني كرد. در داخل امريكا كسي سخنان سندرز در اين زمينه را نشنيد و توجه چنداني هم به استدلالهاي وي در اين خصوص نشد. از سوي ديگر دموكراتها نيز اندك توجهي به خشم متحدان اروپايي امريكا از تشديد فشارها بر ايران نكردند. با هر لنزي كه به بحرانآفريني با ايران نگاه كنيم، نتيجه ميگيريم كه نه تنها اين تحريمها ميتواند حيات توافق هستهاي را تحتالشعاع قرار دهد بلكه همين تحريمها اين پتانسيل را هم دارا است كه امريكا را به سمت تنشي جدي با ايران پيش ببرد. جنگ با ايران بسيار و بسيار مصيبت بارتر از ساير جنگهاي امريكا حتي جنگ در عراق خواهد بود. با اين همه بسياري در حوزه سياست خارجي امريكا دست از كوبيدن بر طبل اين جنگ برنميدارند. اينجاست كه بايد براي رفتار دموكراتهاي سنا و مجلس نمايندگان با مهمترين دستاورد ديپلماتيك باراك اوباما كه همحزب آنها هم بود، تاسف خورد.
*از تعقل سندرز تا انتخاب اشتباه دموكراتها
در تحريمهاي جديد امريكا آنچه بيش از همه به چشم آمده است مساله تحريمهاي روسيه است اما شايد پرتبعاتترين بخش اين طرح جديد مربوط به ايران باشد. هافينگتون پست در اين زمينه مينويسد: دو راي منفي به تحريمهاي جديد ايران، روسيه و كره شمالي را سناتور برني سندرز و راند پال به صندوق انداختند. در حالي كه تيتر بيشتر رسانهها مساله تحريم روسيه را نشانه گرفت اما اين تحريمهاي ايران بود كه ميتواند به دليل تاثيري كه بر توافق هستهاي با ايران دارد، مهمتر باشد. دولت ترامپ نشانههاي بسيار پررنگي از خود بروز داده مبني بر اينكه به دنبال پاره كردن توافق هستهاي است و از سوي ديگر عدهاي نيز در همين دولت از تلاشها براي تغيير نظام ايران سخن ميگويند. با اينهمه هيچ كدام از اين تهديدها منجر به اين نشد كه دموكراتهاي كنگره به جمهوريخواهان در مسير متزلزل كردن توافق هستهاي با ايران نپيوندند. البته برخي دموكراتها به همين راي مثبت هم بسنده نكردند و سناتور سندرز را متهم كردند به طرحي كه روسيه را به دليل دخالتهايش در انتخابات امريكا تنبيه ميكند، نه گفته است. برخي دموكراتهايي كه سابقه همكاري با بيل و هيلاري كلينتون را داشتند راي منفي سندرز به اين تحريمها را به حمايت و جانبداري وي از روسيه تعبير كردند و در توييتر به وي تاختند. با اين همه اتهام جانبداري از روسيه جامهاي است كه بر تن سندرز نمينشيند چرا كه وي تنها سناتوري بود كه با واقعبيني به متن طرح تحريمهاي جديد نگاه كرد. سندرز در پاسخ به تمام اين اتهامها در توييتر خود نوشت: من بهشدت حامي تحريم روسيه و كره شمالي هستم اما نگران نگاه رييسجمهور ترامپ به ايرانم. پس از سخنان ترامپ مبني بر اينكه وي در ضربالاجل بعدي پايبندي ايران به برجام را تاييد نخواهد كرد من نگرانم كه اين تحريمها توافق را تهديد كند.
طرح اچ. آر. 3364، همزمان روسيه و ايران را نشانه رفته است تا به نوعي از اجماع ميان دموكراتها و جمهوريخواهان مطمئن باشد. در حالي كه دموكراتها ميل شديدي به تنبيه روسيه به دليل دخالتهايش در انتخابات رياستجمهوري سال گذشته داشتند، جمهوريخواهان نيز بهشدت از توافق هستهاي با ايران بيزار بودند لذا اجماعي ميان دو حزب در كنگره حاصل شد تا با يك تير دو نشان زده شود. هرچند تحريم روسيه صرفا رابطه مسكو و واشنگتن را در مسير سختي براي بازگشت به حالت عادي قرار ميدهد اما تحريم ايران حيات تفاهم نامهاي چندجانبه را تهديد ميكند. برجام را ميتوان مهمترين تفاهمنامه بينالمللي معاصر دانست. هرچند در مورد اينكه تحريمهاي جديد، ناقض برجام است يا خير، حرف و حديثهاي متناقضي وجود دارد اما شكي نيست كه اين تحريمها روح توافق هستهاي را تحتالشعاع قرار ميدهد. در شرايطي كه ايران نتواند از موهبتهاي اقتصادي رفع تحريمها كاملا برخوردار شود، هيچ دليلي وجود نخواهد داشت كه تهران در اين توافق باقي بماند. نكته نگرانكننده اين است كه دموكراتهايي كه راي مثبت خود به تحريم ايران را در كنگره به صندوق انداختند همان كساني هستند كه يك سال قبل براي حفظ برجام و عبور دادن سالم آن از سد كنگره مقابل جمهوريخواهان ايستادند. آنچه دموكراتها كوچكترين توجهي به آن نداشتند، اين است كه ترامپ ميتواند از همين تحريمها براي استجابت شعارهاي انتخاباتي خود مبني بر پاره كردن توافق هستهاي با ايران استفاده كند. اين سناريو چندان هم دور از ذهن نيست چرا كه ترامپ اخيرا تهديد كرده كه تمايلي به باقي ماندن در برجام ندارد و احتمالا در ماه اكتبر پايبندي تهران به توافق هستهاي را تاييد نخواهد كرد. دموكراتهاي مجلس سنا اگر با اندك تعقل بيشتري به تبعات طرح تحريمي نگاه ميكردند به برني سندرز در مخالفت با آن ميپيوستند. بدون توافق هستهاي، تشديد تنشها همه پيشرفتهايي را كه تاكنون انجام گرفته و بخش عمده آن هم در دوره اوباما بوده زير سوال ميبرد و شايد هم نتيجه آن تنش نظامي بيمورد ديگري در خاورميانه باشد.