مروري بر نخستين اجراي «آرشيد آذرين» در ايران
عطارخواني با بيان خيام
امير بهاري
شايد در نگاه اول روايت كردن «هفت شهر عشق»ِ عطار با پيانو و ادبياتي نزديك به موسيقي «جز»، اجرايي و منطقي به نظر نرسد ولي آرشيد آذرين، موسيقيدان ايراني مقيم فرانسه در نخستين اجراي خود در ايران، شنبهشب گذشته رپرتوار «هفتجان» را با الهام از اثر عظيم عطار در برنامه «شبهاي جز» روي صحنه برد. اجرايي تاثيرگذار كه مخاطبانش را به وجد آورد و تا انتهاي كار آنها را همراهي كنجكاو، نگه داشت. آرشيد آذرين را در ايران پزشكان بهتر از موسيقيدانان ميشناسند. او ظاهرا متخصص پرتوشناسي قلب و عروق است و بارها در سمينارهاي علمي مختلف در ايران حضور داشته اما اين نخستينبار بود كه او در مسند آهنگساز و نوازنده پيانو روي صحنه ميرفت. همان آغاز كار گفت خوشحال است براي نخستينبار در سرزمين مادري روي صحنه ميرود. آرشيد در حركتي هوشمندانه در آغاز برنامه با گفتن عبارتهاي كوتاهي درباره «هفت شهر عشق» و پرسيدن اينكه آيا مخطبان ميتوانند صداي هدهد را اجرا كنند! تا حدودي اعتماد مخاطبش را جلب كرد. در واقع به آن شكلي كه در غالب اين اجرا و براي يك پيانيست مقدور بود، پرفورمنس طراحي كرده بود. او كار محيرالعقولي در اين زمينه انجام نداد ولي با همان جملات كوتاه طنازانه قلب مخاطبش را در دست گرفت و اين رابطه عاطفي تا انتهاي كار پا برجا بود. آذرين بر اساس ذهنيت شخصي خودش از شاهكار عطار برداشتي آزاد انجام داده بود و بر اساس تمهاي آن، هفت مرحله عارفانه ملوديهاي متنوعي با رويكردهاي مختلف نوشته بود. در اين مسير دو نوازنده و دو خواننده او را همراهي ميكردند. تفسير آذرين از عطار نمونه امروزين از برخورد يك آهنگساز با يك متن ادبي است. در دوره رمانتيك كه آهنگسازان بعضا ملهم از آثار ادبي بزرگ معاصرشان آثاري سمفونيك ميساختند، روايت موسيقايي يك اثر ادبي عظيم، ملزومات خاص خودش را داشت كه وفاداري و نزديكي به متن اصلي يكي از مهمترين ويژگيهاي اينگونه اقتباسها بود كه اتفاقا شيوه بياني آنها در موسيقي را بسيار سخت و پيچيده ميكرد. آذرين اما تفسير خودش را از عطار داشت و واديهايي كه عطار براي عرفان بر ميشمارد را نه به ترتيبي كه مدنظر عطار بود و نه به تعدادي كه عطار نوشته، در اثرش جاي داده بود. اجراي آذرين، تشريح واديهاي عرفان كهن ايراني در زمانه ما بود. او راوي عطار بود اما ابايي نداشت از اينكه در بيان عشق عرفان عطار را كنار بگذارد و پاي نروداي قرن بيستمي را پيش بكشد. او در هفت شهر عشق عطار عميق شده بود اما از شوخي كردن با آن هم نميترسيد. در واقع هفتجان او تركيبي از جهانبيني عطار و خيام بود. انگار كه نيمي جان عطار و نيمي از جان خيام با هم تركيب شده و تبديل به نوازندهاي شوند كه در كلابهاي نيويورك با زبان جز، عشق و عرفان را بداههخواني ميكند. شايد وجه خيامي او از تجربيات علمي او از پزشكي آمده بودند و وجه عطاري او از منويات موسيقايي او نشات ميگرفتند. عطار آمده بود كه علم را ماورايي كند و خيام آمده بود كه توحيد را ملموس كند. به نظر ميآيد دليل تاثيرگذاري آرشيد آذرين صادقانه رجوع كردن به خود است. او تركيبي از دو فرهنگ است. ظاهرا هم ايراني است و هم فرانسوي، هم پزشك است هم موسيقي مدرن كار ميكند. هفتوادي عطار را روايت ميكند اما با عشق به آسمان نميرود و نروداي زميني را ترجيح ميدهد. او براي اين كنسرت حكايت سفر هدهد به هفت وادي عرفان را مد نظر قرار داد ولي برخلاف آلبومش كه پيانو به تنهايي اين سفر را تجربه ميكرد، صداهاي ديگري همسفر او بودند. همسفراني كه تصوير جديدتري از برخورد آرشيد آذرين و عطار را تصوير كردند. «ماكان اشگواري» خواننده خوشنام با اين جمله آذرين روي صحنه آمد: «يكي بود، يكي نبود زير گنبد كبود يك ماكاني نشسته بود!». ماكان روي صحنه، پيانو آرشيد را همراهي ميكرد او چند بيتي از عطار خواند و بعد شروع به خواندن آواهايي در مسير ملودي كرد. در قطعه بعد روزبه فدوي هم به اين دو اضافه شد و ماكان اينبار با گويش جنوبي چند بيتي آذرين و فدوي را همراهي كرد. روزبه فدوي نوازنده درامز «كوارتت كاسته» كه كمتر با گروههاي ديگر مينوازد شب بسيار موفقي را با آذرين پشت سر گذاشت. آذرين در انتهاي كنسرت گفت كه مدت كوتاهي در ايران است و براي تمرين با نوازندگان و خوانندگان اجرايش فرصت كمي داشته است. اما روزبه فدوي به عنوان درامري خوشاستايل با فضاسازي توسط نواختن ادوار رتيميك (گروو) نه چندان كوتاه در مسير آنچه مدنظر آذرين بود كارش را به نحوه احسن انجام داد، آنقدر كه به نظر نميآمد مدت كوتاهي براي تمرين داشتهاند. با توجه به كمبود نوازنده ششدانگ درامز، موسيقي ايران ميتواند بيش از اينها از توانايي روزبه استفاده كند. بعد از رفتن روزبه، «امير رفعتي» خواننده جوان موسيقي سنتي روي صحنه آمد و پيانو آذرين را همراهي ميكرد. پيانويي كه آرشيد آذرين مينواخت براي موسيقي ايراني كوك نشده بود ولي آنچه مينواخت كه در شيوه و فرم ملهم از موسيقي جز بود در درونمايه و تم با موسيقي ايراني ارتباطي عميق داشت. شايد آواز امير رفعتي به اندازه خواندن ماكان اشگواري در موسيقي آرشيد حل نشده بود (نه به دليل توانايي خوانندگي به دليل ماهيت موسيقايي) ولي در عين حال نمونه موفقي از همراهي پيانو (كه كوك ايراني نشده) با آواز ايراني بود. آخر كار اما وادي عشق بود. ظاهرا آذرين ترتيب مراحل هفت شهر عشق را تغيير داده بود و به آن شيوه كه مطلوب خودش بود آنها را اجرا ميكرد. او وادي عشق را براي انتهاي كار در نظر گرفته بود كه پدرام نيكسيرت (مدير «سازباز» و برگزاركننده رويداد شبهاي جز) روي صحنه آمد و با نواختن آكاردئون آذرين را همراهي كرد. ماكان اشگواري و روزبه فدوي هم در وادي آخر حضور داشتند. آرشيد براي وادي عشق از اشعار پابلو نرودا چند سطري خواند و وادي عشق با شور اشتياق اجرا شد. وادي عشق اين اجرا مصداق همين ابيات عطار بود «كس درين وادي به جز آتش مباد/ وانك آتش نيست، عيشش خوش مباد/ عاشق آن باشد كه چون آتش بود/ گرمرو، سوزنده و سركش بود». و اين گونه پاياني پرشور براي نخستين اجراي آرشيد آذرين در ايران اتفاق افتاد. قطعه «بيز» در اين اجر به شكل بداههنوازي اجرا شد. همه هنرمندان اجرا كه بخش به بخش برنامه را پيش برده بودند با يكديگر روي يكي از قطعهها بداههنوازي و بداههخواني كردند. ماكان اشگواري كه تجربيات خوبي از اجرا دارد، نقش جذابي در اين قطعه بداهه داشت. او و امير رفعتي بر مبناي ريتمهايي كه روزبه و آذرين مينواختن بداههخواني ميكردند. حس و حال خوب خود آذرين روي صحنه و رپرتوار جذابي كه طراحي شده بود، مخاطب را با خاطرهاي خوش از آرشيد آذرين به خانه فرستاد. پاياني خوش براي آغاز كار آهنگساز توانمندي در ايران، حفظ كردن چنين دستاوردي كار سادهاي نيست اما به نظر ميآيد براي هنرمند خوشفكري مثل آذرين كه هنرمندان كاربلدي را براي همراهي در نخستين سفر صحنهاياش انتخاب كرد، كار سختي هم نخواهد بود.