كساني كه خارج از سازمان فدراسيون حضور دارند اين حق را دارند كه انتقاد داشته باشند به فدراسيون. اين انتقادها حتما ميتواند قابليت سازندگي هم داشته باشد. مجموعههايي هستند كه در روابط درون سازماني فدراسيون قرار ميگيرند، طبيعتا اينها بايد با يك رابطه منطقي سازماني مسائل خودشان را حل كنند
ما در كشتي فرنگي افراد محدودتري نسبت به كشتي آزاد داريم و اينها داشتههاي كشتي فرنگي هستند. بايد از بزرگترهاي كشتي فرنگي و در كشتي آزاد با همين نكته كه طبيعتا تواناييهايشان شايد تواناييهاي جامعي هم نباشد، استفاده كنيم. ما فردي كه در تمام وجوه در نقطه مطلوب باشد، نه در كشتي آزاد و نه در فرنگي نداريم
كشتي به دليل جايگاهي كه به عنوان ورزش ملي دارد نياز به يك رديف بودجه مستقل دارد و من خيلي خوشحالم كه نمايندگان محترم مجلس دارند اين موضوع را پيگيري ميكنند. اميدوارم كه اين اتفاق بيفتد و با حمايتي كه وزارت ورزش از رشتههاي المپيكي ميكند، بشود رديف بودجهاي را در بودجه سال 94 كشور براي رشتههايي كه اميد به كسب نتيجه در المپيك دارند تعريف كنند. چون الان كشتي بيش از آنكه به منابع اقتصادياش، ماموريتهاي خود را بر پايه سرمايههاي اجتماعي و علاقهمندي مردم دنبال ميكند و اين موضوع ميزان فشاري كه بر مديريت كشتي ميآورد را خيلي فراتر از استانداردهاي مديريت در شرايط عادي ميكند. اين قطعا در كيفيت كار اثر ميگذارد. يعني اينكه بخش عمدهاي از منابع اعتباري مورد نيازت را مجبور هستي خارج از فضاي فدراسيون كشتي تامين كني، ضمن اينكه ظرفيت اسپانسرينگ هم محدود است.
به كشتي فرنگي برگرديم. متاسفانه ما امروز در كشتي فرنگي شاهد يك نوع بيفرهنگي هستيم كه باعث رنجش شده. يك بياخلاقي كه ما در كشتي آزاد نميبينيم؛ البته شايد در گذشته در كشتي آزاد هم بوده؛ اما الان ديگر نيست يا اگر هم هست خيلي كمتر شده است.
بهتر است مصداقي صحبت كنيد.
مثلا توهينهايي كه به آقاي بابك شد و برادران ق آمدند در اردو و يك سري حرفهاي ركيك زدند! يا حرفهايي كه يكسري از قهرمانان ميزنند مانند ن كه اصلا در شان يك قهرمان نيست! چرا اين را ميگويم؟ چون از فدراسيوني كه رسول خادم به عنوان يك فرد اخلاق مدار در آن حضور دارد انتظار نميرود چنين اتفاقاتي بيفتد.
ببينيد يك بحث داريم، كساني كه خارج از سازمان فدراسيون حضور دارند اين حق را دارند كه انتقاد داشته باشند به فدراسيون. اين انتقادها حتما ميتواند قابليت سازندگي هم داشته باشد. مجموعههايي هستند كه در روابط درون سازماني فدراسيون قرار ميگيرند، طبيعتا اينها بايد با يك رابطه منطقي سازماني مسائل خودشان را حل كنند. خيلي وقتها امكان دارد بين واحدهاي مختلف يك مجموعه هم تفاوتهاي سليقهاي در مورد بعضي موضوعات باشد؛ اينها بايد بتوانند در يك رابطه منطقي و سازماني مسائل خودشان را حل و فصل كنند. ورزش كشور در اين بخش به لحاظ فرهنگي متاسفانه مشكل دارد و به نوعي بر مبناي جايگاهها اين ارتباط اتفاق نميافتد. يك سري مسائل هم مثل بحث موردي كه شما اشاره ميكنيد وجود دارد. حالا اين يك واقعيتي است كه حتما ميتواند شرايط بهتري داشته باشد؛ اما تغيير فرهنگ چيزي نيست كه شما انتظار داشته باشيد با حضور اشخاص به سهولت اصلاح پيدا كند. وقتي ما از فرهنگ صحبت ميكنيم از رفتارها صحبت ميكنيم يا ميگوييم يك سري كجرفتاريهايي را ميبينيم كه اين ريشه در فرهنگ پذيري و جامعه پذيري ما دارد، يعني آن شيوه تربيت به گونهاي بوده كه حتي اگر كسي قرار بوده از يك حقي صحبت كند با ادبياتي صحبت ميكرده كه آن ادبيات به هيچوجه شايسته پيگيري آن موضوع نبوده، ما اين ادبيات را هنوز در كشتي كشور داريم.
البته در كشتي آزاد شاهد اين هستيم كه با حضور شخص شما، ادبيات و رفتارها تغيير كرده؛ اما در كشتي فرنگي متاسفانه اينگونه نيست.
خوب نيست به طور مطلق بگوييم در كشتي آزاد داريم و در كشتي فرنگي نداريم. در كشتي فرنگي به دليل اينكه ما تغييراتي را داشتيم اين تغييرات در روابط مناسباتي كه در كشتي فرنگي بوده اثر گذار بود. افراد جديدي در كشتي فرنگي وارد شدند، تا نسبت به اين افراد شناخت حاصل شود و با اين افراد تعامل منطقي اتفاق بيفتد، خب اينها خودش در شكلگيري يك سري رفتارهايي كه ما ميگوييم علاقهمند نيستيم آن را در كشتي فرنگي ببينيم، اثر دارد. به هر حال زماني كه يك مجموعه مديريتي چند سال در يك موقعيت قرار دارند و شناخته شده هستند، براي مجموعهاي كه با آنها كار ميكنند، ميتواند خيلي متفاوت باشد تا زماني كه شما كادر فني جديدي در يك مجموعه ميآوريد و شناخت زيادي نسبت به آنها نيست. تا زماني كه بخواهد اين شناخت هم توسط كشتيگيران هم توسط مربيان و هم توسط كليه واحدهايي كه در مجموعه كشتي مرتبط هستند اتفاق بيفتد، امكان دارد ما شاهد يكسري چالشها و تنشهايي هم باشيم. عرض من اين است كه وقتي ما دنبال شكلگيري يك رويكرد و فرهنگ جديد هستيم از تغيير نسلها صحبت ميكنيم. يك چيزي را هم بايد دقت كنيم كه گرچه عمر قابل توجهي از قهرمانان ما در كشتي و در محيط كشتي ميگذرد؛ اما كشتي تنها محيط اجتماعي نيست كه اينها در آن تربيت ميشوند و ما اين كجرفتاريها و بداخلاقيها را ميتوانيم ثمره اثرگذاري مسائل خارج از محيط كشتي هم بدانيم. تربيتپذيري قهرمانان كشتي در محيط كشتي هم اتفاق ميافتد؛ اما نه فقط در محيط كشتي.
اين گفته شما درست است، چرا كه اگر ميخواست از فضاي كشتي نشات بگيرد، بايد جور ديگر ميشد، چون ذات كشتي از منش پهلواني سرچشمه ميگيرد.
آنچه كه شما دنبال ميكرديد و نكته درستي هم به نظر من هست اين است كه ما انتظار داريم فرهنگ حاكم بر كشتي با جايگاه ملي كشتي همخواني بيشتري داشته باشد. اين از خواستههايي است كه ما هم داريم ولي بخشي از آن چيزي كه امروز وجود دارد قابل تعديل است و بخشي هم نياز به تغيير نسلها داريم تا نسلهاي آيندهاي را در كشتي داشته باشيم كه به لحاظ فرهنگي بتوانند پاسخگوي انتظارات جايگاه ملي كشتي باشند. اين نقدي است كه در قديم هم نسبت به كشتي داشتيم. ما در قديم افراد تحصيلكرده اصلا در كشتي نداشتيم. يك سري جرياناتي از افراد تحصيلكرده در كشتي شكل گرفت كه من فكر ميكنم امروز شايد كشتي كشور بالاترين سطح قهرمانان تحصيلكرده در رشتههاي ورزشي را دارد و يك فضاي فرهنگي متفاوتي را در ورزش ايجاد كرده است. حتما اين روند رو به رشد ادامه خواهد داشت.
الان فدراسيون با اين بياخلاقيها برخورد ميكند؟ يعني كميته انضباطي رسيدگي ميكنند كه ما كمتر شاهد اين قضايا باشيم؟
آنجايي كه مربوط به روابط درون سازماني باشد حتما. مثلا همه نقشها در يك سازمان تعريف شده است اگر يك نقش و يك جايگاهي، نسبت به مدير و مسوولش و بالادستي خودش نقدي دارد بايد بتواند از طريق گفتوگو و بيان مسالهاش به يك توافق و تفاهم جديد برسد. اگر نتواند نتيجه بگيرد مسوولان بالادستي هستند كه بتوانند موضوع را پيگيري كنند و در هر صورت اگر مصمم باشد هر سازماني كه يك سياستي حتما بايد اعمال شود در اين صورت يك شخص ميتواند تصميم بگيرد كه آن نقشش را ادامه دهد يا نه. زماني كه درون سازمان قرار دارد طبيعتا بايد بتوانيم رابطه منطقي به لحاظ سازماني با ساير اجزاي سازمان داشته باشيم. بيرون از سازمان كه قرار بگيرد، ميتوانيم يك نگاه منتقدانه عمومي داشته باشيم. ما طبيعتا آنچه كه درون سازمان هست را ميتوانيم در كميته انضباطي خودمان پوشش دهيم، بررسي و كنترل كنيم كه اين هم با يك شيب ملايمي دارد به نقطه مناسبتر ميرسد. چون خيلي از اين بداخلاقيهايي كه هست به دليل بياطلاعي يا عادتهاي غلط است. يعني قبلا هم بوده و الان هم هست. مثلا قبلا ورزشكار با مربي كه بزرگتر است و جايگاه معلمي و مربيگري دارد، امكان داشته تضاد سليقه داشته باشد و ميآمده با ادبيات نامناسبي در رسانه صحبت ميكرده و بعد از ظهر هم چشم در چشم همان مربي تمرين ميكرده. خب اين اصلا مورد قبول ما نيست. يعني اين طور ديگر سنگ روي سنگ بند نميشود. يا يك واحد سازماني زير مجموعه، عليه واحدهاي فرادستي خودش در رسانهها صحبت ميكرده، خب اين يك رابطه منطقي سازماني نيست. مطلبش را بايد با مديران مجموعهاش صحبت كند و به تعامل و تفاهم برسد و اگر نرسيد اين اختيار را دارد كه فعاليتش را ادامه دهد يا نه.
اجازه دهيد از قوانين انضباطي گريزي بزنيم به قوانين فني! اگر كسي به قوانين فني توهين كند و اين قوانين را ناديده بگيرد يا بخواهد دور بزند چطور با او برخورد ميشود؟
بستگي دارد. اين موضوع خيلي ميتواند مصداقي باشد.
مصداق همين اميد نوروزي كه ميگويد من انتخابي نميگيرم و گفته من نميخواهم در جام جهاني كه ميزبان آن هستيم به ميدان بروم.
در جام جهاني؟
بله
نه. اينكه در جام جهاني يك كشتيگيري نميخواهد كشتي بگيرد ميتواند برود با كادر فني صحبت كند و دلايل خودش را بگويد و به يك نتايجي برسند. من فكر ميكنم اين طبيعي است كه كادرفني در رقابتهاي جام جهاني كه در تهران برگزار ميشود و ما انتظار مردم را شاهد هستيم، تلاش كنند كه بهترين تيم را به ميدان بفرستد. حتما وقتي تشخيص دهند كشتيگيرشان بيانگيزه است و دچار آسيبديدگي است يا با مسالهاي روبه رو است كه ضرورتي ندارد در اين رقابتها حضور پيدا كند يا حضورش نميتواند انتظارات كادرفني را پاسخگو باشد، حتما بحث خودشان را خواهند داشت.
در انتخابي نهايي تيم ملي چه طور؟
انتخابي نهايي بحث خودش را دارد. انتخاب تيم ملي نهايي در اختيار كادرفني نيست.
يعني اگر آنجا قوانين را دور بزنند يا بياحترامي كنند برخورد خواهد شد؟
فرايند انتخابي تيم ملي تعريف شده است و طبق قوانين همهچيز مشخص است؛ اما اينكه امكان دارد اتفاقاتي را شاهد باشيم كه موضوع جديدي در فرايند محسوب شوند، بله امكان دارد.
ما ميخواهيم يك تضميني بگيريم كه اتفاقاتي كه پارسال افتاد امسال رخ ندهد. البته خب شما ميگوييد ما سال گذشته آن مسير را طي كرديم، چون به خاطر يكسري مسائل خواستيم آنطور باشد.
متوجه حرف شما هستم. ببينيد در انتخاب تيم ملي فرايند گفته كسي كه آسيب ديده باشد و مدارك مستندش را قبل از مسابقات بياورد و جايگاه فني داشته باشد كه مديران تيمهاي ملي و شوراي فني جايگاهش را بپذيرند، بعد از انتخابي تيم ملي فرصت دوبارهاي بايد به او داده شود كه انتخابي بگيرد. اين يك مسالهاي است كه دنبال شده؛ ولي آن چيزي كه امسال ما دنبال ميكنيم رويكرد بسيار جدي نسبت به تقويت نظام برگزاري انتخابي تيم ملي به عنوان مبناي اصلي پوشيدن پيراهن تيم ملي است. اينكه بگوييم صددرصد اين موضوع اتفاق ميافتد ما تلاشمان اين است كه به نحو مطلوب اتفاق بيفتد.
نظارتي در كار خواهد بود؟! چرا كه شايد يك نفر بيايد بگويد من مصدومم و يك مدرك جعلي هم درست كند و به نوعي انتخابي را دور بزند. البته در انتخابي گذشته و در رشته آزاد سيد احمد محمدي واقعا مصدوم شد و خب در ادامه شما هم به او فرصتي مجدد داديد و محمدي هم با كسب مدال نقره دنيا جواب اعتماد كادر فني را به خوبي داد.
خب چه كسي اين را تشخيص داد؟ مدارك و مستنداتش را ارايه كرد كميته پزشكي تشكيل شد؛ اما نه كميته پزشكي فدراسيون، بلكه كميتهاي از پزشكان ناشناخته. پزشكان از افرادي كه مدعي ميشوند مصدوم هستند دعوت ميكنند و معاينه عملي انجام ميدهند، سوابق آنها را نيز بررسي ميكنند تا به نتيجه قطعي برسند كه اين مصدوميت درست است و بعد اين مصدوميت توسط خود هيات اعلام ميشود. يعني هيات هم ميآيد مسووليت اعلام را ميپذيرد، ضمن اينكه وقتي محمدي اعلام كرد مصدوم است، خيليهاي ديگر هم اعلام كردند كه مصدوم هستند؛ اما به خيلي از اين افراد فرصت مجدد داده نشد.
يك بحث ديگر هم كه وجود دارد تربيت مربي در پروسه سيستماتيك شدن كشتي است. جناب خادم! شما وقتي بحث سيستماتيك كردن كشتي را مطرح كرديد، همان موقع در گفتوگويي كه با هم داشتيم، اعلام كرديد كه «من در دو سال آينده بايد سرمربي تحويل سيستم بدهم.» ميخواهيم بدانيم حالا كه دو سال از المپيك گذشته، در اين خصوص چقدر تلاش شده ؟
البته سرمربي را كه در دوسال نه؛ اما مربي تحويل ميدهيم. يكي از مسائل جدي كه ما در بخش فني با آن مواجه هستيم عدم سازندگي مربيان ملي است. مربياني كه قابليت مربي ملي شدن دارند خودشان تجربه حضور در رقابتهاي بينالمللي بزرگ مانند جهاني و المپيك را داشتند و خيلي از اين سرمايههاي بزرگ چون به دليل جايگاه فنيشان هم به راحتي نميپذيرند در هر گوشهاي در هر باشگاهي شروع به كار كنند و جزو سرمايههاي فني كشتي به حساب ميآيند از گردونه كار خارج ميشدند. خب ما الان مثلا در كشتي آزاد اصغر بذري، مسعود مصطفي جوكار، سعيد ابراهيمي، مراد محمدي و... را داريم. در كشتي فرنگي هم من ديدم در اسامي جديدي كه دارد ارايه ميشود مثل بهروز جمشيدي، علي اشكاني و ساير مربيان حضور دارند. در جوانان الان دو اسم جديد دارد مطرح ميشود كه بگذاريد من نام نبرم. به اينها ميدان داده ميشود و اين موجب ميشود ما بعد از چند سال يك سري افرادي كه داراي جايگاه فني و اعتبار بينالمللي بودند را در بخش فني در اختيار داشته باشيم. ما به آنها فرصت ميدهيم و اينها در بخش فني تربيت ميشوند و در ادامه توزيع ميشوند بين كادرهاي فنيمان در ردههاي سني مختلف. يعني الان از وجود مراد محمدي، اصغر بذري، مسعود مصطفي جوكار، سعيد ابراهيمي و مهدي برائتي در كادرهاي فني در ردههاي مختلف استفاده ميشود. چند سال كه اين مسير دنبال شود شما ديگر با اين فضا كه برخي از افراد خاص صرفا جايگاه سرمربي و مربي را براي خود اختصاصي ميدانند مواجه نخواهد بود. چهرههاي توانمند و مستعدي داريد كه هميشه مدعي اين جايگاهها هستند.
البته انتقاداتي هم اين وسط ميشود. شما اشاره ميكنيد به مربيان؛ مربيان سازنده هم يك حقي دارند. مثلا خيليها انتقاد ميكنند و ميگويند برادران قلاوند دارند براي كشتي پايه اين مملكت زحمت ميكشند، پس بايد اينها در تيم نوجوانان حضور داشته باشند؛ اما خب اين اتفاق كمتر ميافتد؟
بهبينيد مربي سازنده جايگاه ارزشمندي دارد؛ ولي در جايگاه سازندگي خودش. بسياري از شاگردان معلمان دلسوز و سازنده مقطع ابتدايي، امروز اساتيد برجسته دانشگاهها هستند؛ اما آيا ما ميتوانيم آن معلم عزيز و ارزشمند را به اين خاطر كه روزي معلم اين استاد دانشگاه بوده و به او بسيار آموخته را به عنوان استاد دوران دكترا يا فوق دكتري قرار دهيم؟! ميادين بينالمللي و جهاني ادبيات و بحث خودش را ميخواهد. همين طور كه بسياري از سرمربيان ملي قدرت سازندگي خيلي از اين مربيان سازنده در باشگاهها را ندارند، بسياري از مربيان سازنده هم كارايي يك مربي قهرمان را در عرصه بينالمللي ندارند. يعني بسياري از اساتيد برجسته دانشگاهمان معلمان پايه خوبي نميتوانند باشند. هر كدام بايد در جايگاه خودشان قرار بگيرند. مشكل بزرگي كه ما از لحاظ ساختاري در حوزه فرهنگ، ورزش و هنر داريم اين است كه به افرادي كه سازنده هستند در حوزه آموزش بها داده نميشود يعني فرصتها و امتيازات اقتصادي و اجتماعي برايشان لحاظ نميشود. مجموعه فدراسيون كشتي اين منابع و امكانات را ندارد كه بخواهد مجموعه مربيان سازنده را تحت پوشش خودش قرار دهد ولي به هر حال يك مسيرهايي را دنبال كرديم. مثلا امسال اين طرح تعيين مربي سازنده برتر سال را كه انشاءالله بايد تا آخر سال اعلام شود مطرح كرديم. به هر حال مربيان را استانها به ما اعلام كردهاند. در رشته آزاد و در رشته فرنگي بر مبناي امتيازبندي هر مربي و شاگردهايي كه داشته و عناويني كه شاگردان به دست آوردند و امتيازبندي شده هياتها اين را اعلام ميكنند. مربي سازنده شش بخش را يعني سه رده سني آزاد و سه رده سني فرنگي را جداگانه به عنوان مربي برتر سال انتخاب ميكنند، بعد مربي سازنده برتر كشتي آزاد و برتر كشتي فرنگي را به لحاظ امتياز انتخاب ميكنند و به اينها جوايزي داده ميشود و حق سفر سالانه به برترينها تعلق ميگيرد و آنها مورد توجه قرار ميگيرند. در اردوها ادواري و مقدماتي به هيات اعلام ميكنيم مربي سازنده را معرفي كنند كه در يك دوره اردو كنار مربيان تيم ملي قرار بگيرند يا در بعضي از تورنمنتها حضور داشته باشند اما خب اگر مربي سازنده را از محل سازندگياش بيرون بياوريم چه كسي سازندگي كند؟! ما بايد در محل سازندگياش او را مورد حمايت قرار دهيم. بخشي از اين مضوع دست فدراسيونهاست يعني بايد در ساختار ورزش تعريف بشود. اين جزو بخشهاي گمشدهاي است كه در ساختار ورزش نداريم. مربيان سازنده به دليل جايگاهي كه دارند بايد به طور سيستماتيك مورد حمايت قرار گيرند. خب اين وجود ندارد. بار همه اين مجموعه را هم فدراسيونها نميتوانند به دوش بكشند يعني فدراسيونها در بخش تيمهاي ملي بهشدت درگيرند و بخش عمدهاي از منابعشان در توقعات ملي كه از آنها در حضور در ميادين بينالمللي هست، صرف ميشود. طبيعتا اين ابزار و منابع را در اختيار ندارند كه بتوانند تمامي اين مربيان سازنده را تحت پوشش خودشان قرار بدهند.
يك موضوع ديگر هم كه هست، بحث فني در كشتي فرنگي است. منظورمان اعضاي شوراي فني است كه انتقاد زيادي به اين افراد ميشود. تعداد زيادي از اعضاي خانواده كشتي از تركيب حاضر در شوراي فني كشتي فرنگي انتقاد ميكنند و ميگويند اين افراد از ميانگين سني بالايي برخوردار هستند و كيلومترها با كشتي مدرن فاصله دارند و شناخت لازم و كافي را از نيروهاي كشتي فرنگي ندارند.
به هر حال اين يك واقعيت است كه ما در كشتي فرنگي افراد محدودتري نسبت به كشتي آزاد داريم و اينها داشتههاي كشتي فرنگي هستند. من فكر ميكنم بايد از اين بزرگترهاي كشتي فرنگي و در كشتي آزاد با همين نكته كه طبيعتا تواناييهايشان شايد تواناييهاي جامعي هم نباشد، استفاده كنيم. ما فردي كه در تمام وجوه در نقطه مطلوب باشد، نه در كشتي آزاد و نه در فرنگي نداريم اما معدل اين افراد وقتي كنار هم قرار ميگيرند و تصميمگيريهايي كه كردند، نشان ميدهد كه بالاخره خرد جمعي بوده و خيلي از نواقص تصميمگيريهاي فردي را پوشش ميدهد. اصلا ما به خاطر اين، شورا تشكيل داديم كه آن خلأهاي فني را كه امكان دارد حتي هر بزرگ و پيشكسوتي در كادر فني داشته باشد پوشش دهيم. بله شما وقتي تكنفره كنار تكتك اينها ورود پيدا ميكنيد، امكان دارد بعضي از نواقص هم وارد باشد اما اينها را كه با هم سر ميز مينشانيد قضيه فرق ميكند. جلسات شوراي فني كشتي فرنگي جلسات بسيار جدي و جالبي است. از نگاههاي فني كه بر اثر تجربههايشان به موضوع ميپردازند كنار هم كه قرار ميگيرند خيلي از آن نواقصي كه به صورت فردي ممكن است هم در فرنگي هم در آزاد وارد شود، پر ميشود.
تصميم آخر، انتخاب سرمربي جوانان بود. بعضي از افراد ميگويند آقاي بابك نظر مثبتي نسبت به آقاي جهانديده داشته و تا حدودي هم از ايشان حمايت كرده اما شوراي فني تصميم ديگري گرفت و آقاي سيم خواه را به عنوان سرمربي جوانان معرفي كرد.
اين استقلال شوراي فني بود. يك جاهايي هم گفته ميشد كه شوراي فني مستقل عمل كرد و مدير تيمهاي ملي مجبور شد گزينههاي مختلفي را معرفي كند كه به اعتقاد من خيلي خوب بود.
گزينه ديگري هم بود آقاي يوسفي افشار و افرادي مثل او. به نظر شما اين افراد براي كشتي فرنگي ما فرصت هستند يا تهديد؟
من آقاي يوسفي افشار را خيلي دوستش دارم. او بسيار فرد توانايي است. سلامت سلامت است.
در يك دورههايي افرادي به عنوان سرمربي فرنگي قرار گرفتند كه به هيچوجه با هم تعامل نداشتند! مثلا آقاي چمن گلي با آقاي بنا هيچ تعاملي نداشت، مثل كارد و پنير بودند يا آقاي بنا اصلا آقاي اشكاني را قبول ندارد. اينها يكجورهايي همه در تضاد هم بودند اما شعار اين است كه تعامل باشد در ردههاي مختلف در حالي كه در اين انتخابها چنين چيزي ديده نميشد.
ما براي اينكه هماهنگي در يك مجموعه به وجود بياوريم يك دوران سعي و خطا هم داريم تا اين مجموعه اجزاي خودش را پيدا كند. اين طبيعي است كه تلاش ميكنيد بهترين نفرات موجود را درگير كار كنيد.
بعضيها حرف ديگري ميزنند و مدعي هستند اين كار دانسته بوده و خطا و آزموني در كار نبوده است.
شايد مثلا شما يك دورههايي پيشبيني بكنيد كه امكان هم دارد تفاوت سليقههايي وجود داشته باشد؛ ولي من فكر ميكنم با وجود هزينههاي فني كه ممكن است داشته باشد، بايد تلاش كنيم كه شايد نقاط پيوندي بين افراد فراهم شود.
مثلا آمدن آقاي بابك كنار آقاي بنا؟
به هر حال بايد تلاشمان را كنيم. در قديم رويكرد رويكردي فردمحور بوده است، الان اين نگرش شورايي تا جايي كه امكان دارد خرد جمعي است؛ اما باز هم نواقصي ممكن است در كار وجود داشته باشد. افراد هم تغييرپذير هستند. شايد ما هم بتوانيم تعادلهايي در خودمان ايجاد كنيم، همينطور كه خيلي از افراد ميگفتند اصلا شورا امكان ندارد در كشتي شكل بگيرد. اصلا كار شورايي در يك رشته فردي كه بالاخره افراد مدعي زيادي دارد، امكانپذير نيست؛ ولي الان ميبينيم كه افراد مختلف مينشينند با هم بحث و جدل ميكنند. جالب است كه رايگيريهايشان هم به راي برابر ميرسد. مثلا يكي با يك راي بيشتر انتخاب ميشود و نفرات ديگر هم نظرات خود را پس ميگيرند. يعني بالاخره اين همان چيزي را نشان ميدهد كه ما در جامعهشناسي به آن جامعهپذيري بزرگسال ميگوييم. يعني در سنين 70-80 سال هم آدم ميتواند فرهنگ جديدي را بپذيرد وگرنه كه با نسل آتي كلا ارتباطش قطع ميشود. حالا اين اتفاق واقعا افتاده است. يعني در همه نيفتاد همانطور كه شما گفتيد؛ اما در بخشي افتاد!
البته ما قرار دادن آقاي بابك كنار آقاي بنا را نوعي استراتژي ميدانيم كه ورود بابك بيشتر براي بالانس بنا بود!
حالا ما كشتي فرنگي را يك كل در نظر ميگيريم. اين دو از برترينهاي كشتي فرنگي هستند، تلاش اين بود كه اين برترينها كنار هم قرار گيرند. به هر حال تا يك جايي هم كار دنبال شد و از يك جايي به بعد هم كه روشن است.
بحث قانون شد. قانون هم با تمام قانون بودنش همه جاي دنيا استثنا دارد! مثلا ما داريم در خيابان يكطرفه ميرويم، يك دفعه آمبولانس يا ماشين آتشنشاني ميآيد و خلاف مسير و قانون ميرود، چرا؟ چون آمبولانس است و يك استثناست. آيا حميد سوريان در قانون كشتي ما يك استثنا است؟
نظر ما اين است كه استثنا نباشد؛ ولي به قول انگليسيها يك جاهايي ميشود قانون را خم كرد و به بعضيها كمك كرد؛ اما بايد سعي كرد نشكند. ما يك سرمايههايي داريم در كشتي كه خيلي خرج اينها شده كه به دست آمدند و خب اينها را بايد حفظ كنيم.
ببينيد ميخواهم از اين مساله برسم به اميد نوروزي! چون اگر امروز به حميد ارفاق كنيم اميد و ديگران هم چنين چيزي ميخواهند.
نه استثنا نيست. اين استثنايي كه ما ميگوييم اين است كه جايي كه ما ميبينيم يكي مثل حميد سوريان امتحانش را پس داده و بعد در ميدانها حاضر است، مثلا جام جهاني تهران بلند ميشود با 50 درصد آمادگي ميآيد و كمك ميكند و كشتي ميگيرد، اينجا حتما بايد به حميد كمك كرد. يعني او يك جاهايي از خودش مايه ميگذارد، پس ما هم بايد او را حمايت كنيم. اينكه به هر قيمتي بخواهيم افراد در رقابتهاي جام جهاني كشتي بگيرند و بعد انتخابي تيم ملي را به حراج بگذاريم، نه اين رويكرد تخريب قانون است نه توجه به استثناهاي كشتي.
رسول خادم ثابت كرده اين توان را دارد كه افراد بيمدال را كه حكم سرباز صفر دارند به جايي برساند كه مدالدار و سردار شوند؛ اما سردارهاي مدال داري كه دور ميشوند را كمتر ديديم كه بتواند برگرداند!
دو موضوع هست. يكي اينكه سردارها هم بايد در چارچوب نظام حركت كنند. به دليل سردار بودن امتيازاتي در فرايند به اينها داده شده؛ اما اگر خارج از اين امتيازات بخواهند عمل كنند ديگر آن نظام شكل نميگيرد. يعني ما باز دوباره ستارهمحور ميشويم. وقتي كه يك جاهايي خود اين سردارها از آن نظام دور ميشوند، اين براي خود فدراسيون هم هزينه دارد؛ اما براي اينكه اين ساختار جا بيفتد، بايد بايستد. بالاخره هر سرداري هم در كار قهرماني يك دورهاي دارد. يك زماني هم تشخيص داده ميشود كه از لحاظ شرايط فني ديگر در نقطه اوج نيست و رو به افول است و طبيعتا رويكرد نسبت به او، رويكرد سرمايهگذاري نميتواند باشد.
ورزش ايران دارد به سمت المپيك ميرود، المپيك هم به بودجه زيادي نياز دارد. البته مجلس گفته، ميخواهيم كمك كنيم. كميته ملي المپيك هم ميگويد ميخواهيم حمايت كنيم. چقدر بودجه نياز است؟ چون خيلي كار سنگيني است.
كشتي به دليل جايگاهي كه به عنوان ورزش ملي دارد نياز به يك رديف بودجه مستقل دارد و من خيلي خوشحالم كه نمايندگان محترم مجلس دارند اين موضوع را پيگيري ميكنند. اميدوارم كه اين اتفاق بيفتد و با حمايتي كه وزارت ورزش از رشتههاي المپيكي ميكند، بشود رديف بودجهاي را در بودجه سال 94 كشور براي رشتههايي كه اميد به كسب نتيجه در المپيك دارند تعريف كنند. چون الان كشتي بيش از آنكه به منابع اقتصادياش، ماموريتهاي خود را بر پايه سرمايههاي اجتماعي و علاقهمندي مردم دنبال ميكند و اين موضوع ميزان فشاري كه بر مديريت كشتي ميآورد را خيلي فراتر از استانداردهاي مديريت در شرايط عادي ميكند. اين قطعا در كيفيت كار اثر ميگذارد. يعني اينكه بخش عمدهاي از منابع اعتباري مورد نيازت را مجبور هستي خارج از فضاي فدراسيون كشتي تامين كني، ضمن اينكه ظرفيت اسپانسرينگ هم محدود است. امروز ما چشمانداز 2026 كشتي را نوشتيم و سند راهبردي عملياتي هم در تحقق آن چشماندازها نوشته شده است، چون ما خيلي سند راهبردي در كشور داريم كه بايگاني است و هيچ اتفاقي برايش نميافتد. مثل اسناد توسعه 5 ساله كه متاسفانه بين 15 تا 25 درصد عملياتي نشد و هيچ هم جواب داده نشد كه آن بخشي كه عملياتي نشد چه شد. ما براي اينكه اين اتفاق نيفتد ضمن اينكه اين سند راهبردي عملياتي را نوشتيم، نظام بودجهاش را هم همزمان با آن نوشتيم. از سال 94 تمام فعاليتها و طرحها و برنامههايي كه اعتبار دارد همه به راهبرها مرتبط است. يعني سلسله مراتب نظام برنامه را كاملا طي كرديم. شايد اين اولين نظام بودجهاي است كه به اين شكل نه صرفا بر اساس بودجه نقدي بلكه با توجه به حوزههاي غير نقدي و توجه به منابع خارج از سازمان فدراسيون نوشته شده و من در آينده در جلسهاي دربارهاش صحبت ميكنم.
در همين كمبود بودجه شاهد بوديم كه اولين دوره ليگ باشگاههاي جهان برگزار شد. من در جويبار و آبادان محل برگزاري مسابقات بودم، به نظرم به عنوان اولين دوره مسابقات، اين رقابتها خيلي خوب برگزار شد. شما صحبت كرديد و گفتيد ميخواهيم انحصار اين مسابقات براي ايران باشد.
الان مسابقات 2015 هم در تقويم جهاني كشتي به ايران داده شده است.
شهرهاي ميزبان چه طور؟ مشخص هستند؟
تمايلمان اين است كه در استانهاي واجد شرايط برگزار شود. كار بسيار سختي است. الان يك سري از استانها هم پيگير هستند كه از الان ميزباني ليگ جهاني كشتي فرنگي و آزاد سال بعد را داشته باشند. ليگ جهاني كشتي ظرفيتهاي جديدي را براي كشتي كشور در حوزه بينالمللي تعريف كرد، شايد مهمترين بخش اين ليگ حضور كشورهايي بود كه در رقابتهاي جهاني تيم ملي ندارند؛ اما در ليگ جهاني تيم ارايه كردند.
البته يك سري از منتقدين انتقاد كردند اينها كه تيم ملي ندارند چرا اصلا بايد به ايران بيايند با اين همه هزينهها؟
ببينيد ما فقط بخش فني نداريم در رقابتهاي ليگ جهاني يك بخش توسعهاي داريم و يك بخش تعاملي. يك ظرفيتهاي بكري در كشتي دنيا وجود دارد كه اين ظرفيتهاي بكر با محوريت ايران در رقابتهاي ليگ جهاني به حركت در ميآيد و طبيعتا منافع جدي را ميتواند در جايگاه بينالمللي كشتي ايران داشته باشد. بخش قابل توجهي از ظرفيتها هم در اختيار رقباي ماست، اين ظرفيتها فرصتهاي جديدي را براي كشتي ايران و دنيا فراهم ميكند. چون از ايرادهايIOC (كميته ملي المپيك) جهت حذف كشتي از المپيك اين بود كه كشتي نتوانسته ليگ جهاني داشته باشد و نتوانسته با بنگاههاي اقتصادي دنيا ارتباط برقرار كند. و ما با اين حركت عملا داريم يك نمايشي را از كشتي به تصوير ميكنيم كه اتحاديه جهاني وIOC به اين نمايش نياز دارد، ضمن اينكه براي فدراسيون جهاني هم تا قبل از برگزاري ليگ جهاني هنوز مشخص نبود كه آيا استقبالي از اين موضوع خواهد شد يا نه.
واكنششان چه بوده؟
خيلي واكنش مثبتي داشتند، ضمن اينكه گزارشات ليگ جهاني به IOC اعلام شده. ما هنوز اين را خودمان درخواست نداده بوديم؛ اما ديديم در تقويم سال بعد هم براي ايران اين ليگ را گذاشتند، حالا اميدوارم كه سال بعد شرايط بهتري را داشته باشد.
چندي پيش نشستي برگزار شد در مورد ورزش پهلواني. در اين راستا ميخواهيد چه كار كنيد؟ به هر حال ما ميبينيم كه شما خودتان به كشتي پهلواني خيلي علاقه داريد.
IOC چون به فدراسيون جهاني اعلام كرده كه كشتيهاي سنتي بايد كنار كشتي آزاد و فرنگي قرار گيرند، فدراسيون جهاني اعلام كرده كه فدراسيونهاي ملي متولي اين امر هستند. ما طبيعتا مجبوريم در راستاي سياستهاي فدراسيون جهاني براي اينكه جا نمانيم از گردونه كشتيهاي سنتي جديدي، كه به بازيهاي آسيايي و المپيك اضافه ميشوند، بايد تلاش كنيم با تشكيل تيم ملي حضور جدي هم در كشتيهاي مورد تاييد اتحاديه جهاني كشتي داشته باشيم و هم فرصتهايي را فراهم كنيم كه كشتيهاي سنتي خودمان را به فدراسيون جهاني معرفي كنيم. الان كشتي پهلواني را به جام تختي اضافه كردهايم. نميدانم آن نامهاي كه آقاي لالوويچ فرستاده بود را مطالعه كرديد يا نه. ايشان خيلي استقبال كرده بود كه ايران اولين كشوري است كه ميخواهد همزمان با كشتي كلاسيك كشتي سنتي را هم وارد مسابقات كند، يعني يك تشك آزاد ميگيرد يكي فرنگي و يكي پهلواني. اتحاديه جهاني از ما خواسته گزارش اين كار را به IOC ارايه كنيم كه اتحاديه جهاني نشان دهد كه آن چيزي كه IOC به ما ديكته كرد يكي از فدراسيونهاي ملي ما فورا اجرايي كرده است. ما اگر بخواهيم جايگاه فنيمان را در كشتي حفظ كنيم، اين ديگر صرفا در كشتي آزاد و فرنگي نخواهد بود. در اين زمينه فدراسيون پهلواني و ورزشهاي زورخانهاي همكاري بسيار نزديكي با فدراسيون كشتي دارد.
برش
نظاممند شدن كشتي در آزاد با يك سختگيري و سماجتي دنبال شد كه در فرنگي به دليل فضايي كه وجود داشت اين امكان فراهم نبود كه با همان جديت دنبال شود.
شايد يك جاهايي فدراسيون بتواند خيلي ورودهاي مستقيمتري در كشتي فرنگي داشته باشد؛ اما اگر ما اجازه ندهيم كشتي فرنگي هم، سعي و خطاي خودش را طي كند و اجازه ندهيم كشتي فرنگي تصميم بگيرد، حتي اگر اشتباه تصميم بگيرد، هيچگاه ساختار فني و مديريتي مستقلي پيدا نخواهد كرد.
بعد از المپيك يك روندي در كشتي فرنگي وجود داشت و اين روند يك رويكرد خاص خودش بود كه به نتيجه هم ختم شده بود.
كشتي فرنگي ضمن اينكه بخشي از خانواده كشتي را تشكيل ميدهد دستاندركاران و مسوولان فني خاص خودش را دارد.