علم و دين در ايران متحد
عصر صفويه دوراني حساس و تاثيرگذار در تاريخ ايران است؛ بر آمدن يك حكومت متمركز ايراني بعد از سدهها آشفتگي و حمله مغولان و تيموريان كه توانست بر بخش اعظم سرزمين ايراني فرهنگي قدرت خود را بگستراند و عناصر مغفول و از دست رفته فرهنگ و تمدن ايراني را احيا كند. يكي از مهمترين جنبهها كه صفويه به آن پرداخته اعلام مذهب تشيع به عنوان دين رسمي در ايران است. در اين زمينه تاكنون تحقيقات گوناگوني صورت گرفته است. يكي از آخرين آنها كتاب دين و حكومت امپراتوري صفويه نوشته رويلا جوردي ابي صعب، استاد تاريخ اسلام در موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا است كه توسط رفعت خواجه يار، عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي ابهر ترجمه و نشر علم آن را منتشر كرده است. در اين كتاب نويسنده با بررسي گام به گام بر آمدن خاندان صفويه و جنبههاي مذهبي ايشان به قدرت گرفتن اين سلسله اشاره ميكند و نشان ميدهد كه چگونه سلسله صفويه در ادوار گوناگون سياست مذهبي خود را تنظيم و پيش ميبرد. همچنين كتاب زمينههاي تاريخي چنين تحولي را به خوبي نشان ميدهد و روشن ميسازد كه چنين تحولي جز بر بستر يك زمينه آماده فرهنگي امكان پذير نبوده است. كتاب اثري تحقيقي و پژوهشي است و نويسنده با ارجاعات فراوان به منابع دست اول مخاطبان را با يكي از مهمترين تحولات در تاريخ ايران آشنا ميكند.
جنبش عقيدتي سياسي
حروفيه نامي براي جنبشي در تاريخ ايران است كه در عصر تيموريان بر پايه انديشهها و پويشهاي فضلالله استرآبادي پديد آمد. اين جنبش سياسي- اجتماعي عناصري از تصوف، باطنيگري، آموزههاي اسماعيليان و غاليان را در اواخر قرن هشتم هجري قمري را با يكديگر تلفيق كرده بودند. از آنجا كه فضلالله بنيانگذار اين جنبش براي حروف ويژگيهاي اسرارآميزي قايل بود، به فضلالله حروفي مشهور شد و پيروانش را حروفيه خواندند. اين مكتب بعدا در ايران و عثماني و مصر پيروان فراوان يافت. كتاب حروفيه: تاريخ و عقايد نوشته شهزاد بشير كه به تازگي به همت نشر علم با ترجمه محمدرضا مرادي طادي منتشر شده به اين جنبش سياسي-اجتماعي ميپردازد. نويسنده در اين كتاب در فصول اول تا سوم به زندگي فضلالله استرآبادي ميپردازد و سپس در فصلهاي چهارم و پنجم به انديشههاي او اشاره ميكند. نويسنده در فصل ششم به شاگردان استرآبادي در بستر شرايط تاريخي و سياسي و اجتماعي ميپردازد و در فصل هفتم ميراث او را در كشورهايي چون ايران، هند و امپراتوري عثماني بررسي و تفاسير جديدي كه از اين جنبش شده را تشريح ميكند. بررسي عقايد و آراي اين جنبش و تاثير آنها به تحولاتي كه در سدههاي بعد در تاريخ ايران رخ داد، ياري ميرساند.
فيلسوف اسلامي مغربي
ابن رشد، فيلسوف مسلمان اندلسي را غربيان چنان ارج مينهند كه او را بزرگترين فيلسوف مسلمان و بلكه واپسين آنها ميدانند. در خود تمدن اسلامي و به خصوص نزد ايرانيان البته ابن رشد چهره بزرگ و نامداري است، اما نه فقط بزرگترين فيلسوف مسلمان نيست، بلكه واپسين آنها نيز به شمار نميآيد و در سلسله حكماي اسلامي قطعا نامهايي چون ملاصدراي شيرازي و حكيم سبزواري و علامه طباطبايي بعد از ابن رشد را نميتوان ناديده گرفت. در هر صورت احمد سلامي در كتاب ديدگاه ابن رشد در فهم دين به بررسي آراي اين فيلسوف ارسطويي در زمينه دين پرداخته است. نويسنده در فصل اول كتاب به حيات علمي ابن رشد پرداخته و در فصل دوم جايگاه فلسفه در مقوله فهم دين را بررسيده است. وي در فصل سوم گونههاي فهم دين و راههاي سه گانه فهم را معرفي كرده و در فصل چهارم به رابطه عقل و دين و تاثير آن در مقوله فهم دين اشاره كرده است. فصل پنجم كتاب نيز به موضوع تاويل و روش انحصاري فهم برهاني دين از ديد ابن رشد پرداخته است. به نظر نويسنده تاويل از ديد ابن رشد، خارج كردن لفظ از معناي ظاهري و دلالت حقيقي و رسيدن به معناي باطني و دلالت مجازي است، به شرط اينكه تخلفي از قواعد زبان عرب صورت نگيرد. چيزي كه در تاويل اتفاق ميافتد، يك سلب است و يك ايجاب: سلب معناي ظاهري از لفظ و اثبات معناي باطني.
نگاه نصراني به وحي
ماهيت وحي مسيحي طي جريان تفكر غربي و تحت تاثير نوع معرفتشناسي حاكم بر هر دوره از تاريخ فلسفه غرب و ظهور مذاهب ديگر، دستخوش تحولات مختلفي شده است. حميد شاهآبادي در كتاب فلسفه وحي در سنت مسيحي طي دو دوره مهم فلسفه غرب، يعني قرون وسطي و عصر روشنگري، مهمترين نظريهها در تبيين و كنكاش پيرامون چيستي وحي را طرح ميكند. در قرون جديد با گسترش انديشه خردباور و رشد و توسعه علوم و تكنولوژي رهيافتهاي سنتي ديگر پاسخگو نيست و تئولوژي جديدي در ميان باورمندان به مسيحيت پديد ميآيد. اين تئولوژي جديد متاثر از جريانهاي فكري اگزيستانسياليسم، پراگماتيسم، پديدارشناسي، پستمدرنيسم، ايمان گرايي و... است. در اين كتاب پس از آشنايي اجمالي با واژه وحي و ريشههاي معنايي آن در زبانهاي لاتين و اروپايي، و همچنين نگاهي به آموزههاي رسمي ديانت مسيحي، آراي متفكران و انديشمندان مسيحي در مورد چيستي وحي مورد توجه و بررسي قرار ميگيرد. در ميان مسيحيان وحي به معناي انكشاف يا نقاب بركشيدن از چيزي كه پيش از اين ناشناخته بوده است، مورد پذيرش قرار گرفته، اما اختلاف نظر در خصوصيات و نحوه انتقال آن، بينهايت گسترده بوده است. در اين كتاب به ويژه در فصلهاي سوم و چهارم ذيل عناوين مربوط به مذاهب كاتوليك و پروتستان، اين رويكردها معرفي ميشود و توضيحات مربوط به آنها براساس تقدم تاريخي مورد بحث قرار ميگيرد.
كيمياگر سعادتمند
ابوحامد غزالي، متكلم و فقيه نامدار و جنجالي ايراني قرن پنجم هجري قمري (يازدهم ميلادي) چهرهاي تاثيرگذار و بحثبرانگيز در تاريخ تمدن اسلامي است. غزالي در سن 53 يا 54 سالگي در سال 1111 ميلادي معادل 505 هجري قمري درگذشت. ايام زندگياش را به چهار يا پنج دوره تقسيم ميكنند. نخست سالهاي اوليه مشتمل بر دوره كودكي و آموزش علمي، دوم دهه حضور عمومي كه به تدريس در نظاميه بغداد و پيوستن به حلقه مريدان خواجه نظام، سوم بحران و گوشهگيري از زندگي عمومي، چهارم دومين دوره حضور عمومي كه در نيشابور تدريس ميكرد و خود زندگينامهاش را نوشت و در نهايت سالهاي پاياني كه باز به انزوا و گوشهگيري صرف شد و يك خانقاه تاسيس كرد و آثاري درباره قيامت و الهيات نوشت. در كتاب غزالي: احياگر اسلامي نوشته اريك اورمزبي اين مراحل زندگي غزالي گام به گام تشريح ميشود. نويسنده در توصيف اين مراحل به آثاري كه غزالي در هر دوره نوشته مراجعه كرده و تحول فكري و انديشهاي او را ترسيم كرده است. غزالي در سالهاي اوليه در محضر اساتيد مختلفي در نيشابور و جرجان حاضر ميشده و اين دوره از زندگياش با مرگ استاد بزرگش امامالحرمين جويني به خاتمه ميرسد. دوره دوم زندگي غزالي با حضور او در بارگاه خليفه و تختگاه سلطان و نگارش رسالههاي جدلي و متعصبانه همراه است. در دوره سوم كه نخستين گوشهگيري غزالي در مدت ده سال (1106-1095) است، غزالي شاهكارش احياي علوم ديني و كتابي در زمينه سياستنامه را نوشت. در دومين حضور عمومي غزالي المنقذ من الضلال را نوشت و در مسير تصوف گام گذاشت و در سالهاي پاياني نيز چنان كه اشاره شد، آثاري ديني و عرفاني نوشت.
علم و دين
رابطه علم و دين از مباحث دشوار و دامنهدار در جهان جديد است كه تاكنون آثار فراواني درباره آن نگاشته شده و برخي از فلاسفه درجه اول درباره آن اظهارنظر كردهاند. يكي از آثار مهم و قابل توجه در اين زمينه كتاب ربط علم طبيعي به الهيات نوشته ويليام اچ. آستين است. نويسنده در اين كتاب با انصاف راي و نظرهاي متفكراني را گزينش، بررسي، توصيف و سنجش نقادي كرده است كه از برجستهترين كساني هستند كه در روزگار كنوني در خصوص علم و دين، انديشهورزي كردند. ابتدا وصفي بيطرفانه از انديشه اين كسان به دست داده است، سپس اگر نقطه ضعف يا كاستيهايي در انديشه آنان راه يافته است، متذكر ميشود. موضع نويسنده آن است كه ميان الهيات و علم طبيعي ربط و نسبتي هست. كتاب البته تخصصي و با زبان و بياني موجز و دشوار نگاشته و براي محققان و دانشجويان سطوح بالاي رشتههاي فلسفه و فلسفه دين و فلسفه علم و تاريخ علم نگاشته شده است. شماري از كساني كه انديشههاي ايشان در اين كتاب تحليل شده عبارتند از پي ير دوئم، استيس، ايوانس، مك كي، مك اينتاير، ويتگنشتاين، پيتر ويننچ، بريث ويت، بوخنسكي و... كه معمولا براي فارسيزبانان تازگي دارند.