بحران آب در ايران، ديگر مسالهاي آشنا براي افكار عمومي جامعه ايران است. اينكه علل اين بحران و راههاي كاهش و كنترل آن چيست، موضوع اين گفتوگو با محمد ابراهيمنيا است. مهندس ابراهيمنيا، مديركل دفتر برنامهريزي كلان آب و آبفا در وزارت نيرو است. وي در اين مصاحبه بر اين نكته تاكيد كرد كه ما در ايران سالانه حدود 86 درصد از آب تجديدپذير كشورمان را مصرف ميكنيم در حالي كه مطابق حد استاندارد جهاني، حداكثر بايد 40 درصد از اين آب را مصرف كنيم. بر اساس برنامهريزي وزارت نيرو، اين رقم 86 درصد تا سال 1425 بايد به 69 درصد تقليل يابد. ابراهيمنيا اگرچه بر بحران آب در ايران تاكيد زيادي داشت و صرفهجويي كلان و علمي در مصرف آب را راه اصلي عبور سرزمين ايران از بحران آب ميدانست، ولي در اين مصاحبه از اميدهاي تازه وزارت نيرو براي كاهش بحران آب، به ويژه بحران آب شرب در مناطق بسيار گرم و خشك و محروم ايران، نيز خبر داد.
درباره بحران آب در ايران و جهان، اخيرا آنقدر گفتهاند و نوشتهاند كه اكثر شهروندان آگاه، كم و بيش از علل اين پديده مطلعند. با اين حال ابتدا كمي درباره علل اصلي بحران آب در جهان، به ويژه در ايران، توضيح ميفرماييد؟
بر كسي پوشيده نيست كه آب يك كالاي باارزش است و نقش مهم و غيرقابل جايگزيني در توسعه اقتصادي و اجتماعي كشورها دارد و يكي از عوامل مهم در حفظ تعادل اكوسيستمها و محيط زيست است. امنيت آبي امروزه يكي از دغدغههاي اصلي حكومتهاست. مجمع جهاني اقتصاد در سال 2014، ده ريسك واجد اولويت در قرن كنوني را اعلام كرد. نخستين مورد، ريسكهاي مالي در اقتصادهاي كليدي دنياست. مورد دوم، بيكاري است و مورد سوم، بحران آب است. وقتي مجمع جهاني اقتصاد چنين سندي را منتشر ميكند، تصميمگيرندگان كلان هر كشوري، بايد براي موضوع آب اولويت قايل شوند. مجمع جهاني اقتصاد معتقد است در آينده كشمكشهاي سياسي براي دستيابي به منابع استراتژيك آبي بالا ميگيرد و شكست هر كشوري در مديريت منابع آبي، بر وضعيت ساير كشورها نيز تاثيرگذار است. شما كشورهاي آفريقايي را در نظر بگيريد. اگر روزي برسد كه اين كشورها آب خوردن نداشته باشند، مردمشان چه كار بايد بكنند؟ در چنين شرايطي، بشر اصلا يكجا نميماند؛ حركت ميكند تا خودش را به آب برساند. اين وضع ممكن است نظام و قواعد دنياي كنوني را به هم بريزد.
يعني مرزها عملا بلاموضوع ميشوند.
بله. در چنين شرايطي آدمها مرزها را درمينوردند براي رسيدن به آب. چنانكه اگر در كشوري امنيت نباشد، مردم حتي سوار قايق بادباني و لاستيكي و غيرايمن ميشوند و جانشان را به خطر مياندازند تا خودشان را به جايي امن برسانند. هزاران نفر هم در اين راه ميميرند. مراجع علمي، 20 سال قبل ميگفتند «محيطهاي طبيعي بزرگ» دچار مشكل آباند. مثلا منطقه خاورميانه يا مركز و شرق جنوب ايران. از 10 سال قبل گفته شد «بخشي از محيطهاي طبيعي بزرگ» دچار بحران آباند. مثلا هورالعظيم يا درياچه اروميه. الان ميگويند «محيط زيست انسانساخت» مشكل آب دارند. يعني شهرها. شما تصور كنيد اگر بچههاي ما در اين گرما سه روز شير آب را باز كنند و آب شرب از لولهها نيايد، چه اتفاقي ميافتد؟ اگر روند فعلي ادامه يابد بسياري از شهرهاي ما حتي دچار مشكل جدي آب شرب خواهند شد. يعني مشكل ما از محيطهاي طبيعي بزرگ و بخشي از اين محيطهاي طبيعي، عبور كرده و به شهرها رسيده.
كدام شهرهاي ما الان كارشان به اين حد از بحران رسيده كه مردم شير آب را باز كنند و از آب خبري نباشد؟
وزارت نيرو تمام تلاشش را به خرج داده تا آب شرب مطمئن را براي همه شهرها تامين كند. ما الان و با وجود مشكلات فراوان جيرهبندي نداريم ولي پيشبيني ميكنيم كه اگر خشكساليها به همين روال ادامه پيدا كند و حكومت به طور جدي به اين مشكل نپردازد و منابع مالي لازم براي تامين آب شرب فراهم نكند، احتمالا در سالهاي آينده به صورت جدي دچار مشكل تامين آب شرب خواهيم شد. شهرهايي مثل بندرعباس، اصفهان و كرمان با كمبود آب مواجهاند. البته نه در اين حد كه مردم شير آب را باز كنند و آبي در كار نباشد، ولي كمبود آب در اين شهرها با مديريت مصرف كنترل ميشود.
تصميمگيرندگان اصلي در كشور ما، ظاهرا حساسيت چنداني به بحران آب نداشتهاند. مثلا اگر يك كتاب مسالهدار در كشور ما منتشر شود، كلي سروصدا راه ميافتد اما آمار تكاندهنده مربوط به كمآبي، ظاهرا كسي را برآشفته نميكند. به نظرتان علل اين عدم حساسيت به بحران آب چيست؟
در مورد آب اين گونه نيست حداقل در چندسال گذشته از ظرفيتهاي مختلف براي اعلام شرايط بحراني آب استفاده شده است و فعالسازي شوراي عالي آب و خاص شدن آب در برنامه ششم توسعه دليلي بر اهميت دوچندان موضوع براي دولت است. ولي در موضوع آب به عنوان يك مساله فرابخشي به حضور و حساسيت همه اركان نظام نياز است. به نظرم يكي از مشكلات اصلي ما اين است كه دكترين توسعه در كشور ما مشخص نيست. وقتي گذشته- مثلا 30 سال قبل- را مطالعه ميكنيم و ميبينيم كه در فرآيند توسعه كشور، كارشناسان و متخصصين گفتهاند فلان منطقه را بارگذاري نكنيد. نيت همه دولتها خير بوده ولي وقتي جنبه حاكميتي وزارتخانههاي تخصصي متزلزل ميشود و به سياست توسعهاي ديكته شده، با قاطعيت نميتواند «نه» بگويد، اين وزارتخانهها ناچار ميشوند فقط در خدمت اهداف توسعهاي صرف قرار گيرند. الان ما به اين نتيجه رسيدهايم كه در بسياري از موارد بايد اگر از حيث دليل و مدرك متقن «نه» به تصميمگيران كلان بالادستي بگوييم، اين كار را بدون اغماض بگوييم و صرفا به امر خدماترساني نپردازيم.
مثلا كجا بايد «نه» ميگفتيد و نگفتيد؟
مثلا اگر دولت در دهه 1360 به هر دليلي تصميم گرفته كشت نيشكر را توسعه بدهد و مجموعه كارشناسي وزارت نيرو گفته است توسعه نيشكر نبايد صورت گيرد چراكه كارون را به هم ميريزد، دولت بايد از توسعه نيشكر در خوزستان پرهيز ميكرد؛ نه اينكه به وزارت نيرو بگويد شما چه كار به اين كارها داريد؛ شما فقط آب لازم براي توسعه نيشكر را تامين كنيد.
توسعه نيشكر در خدمت رونق كشاورزي و به زيان منابع آبي بوده؛ و در واقع در آن زمان رشد و توسعه كشاورزي به حفظ منابع آبي ترجيح داده شده. يعني اين تصميم ناشي از فقدان مديريت علمي در آن زمان بوده؟
در آن مقطع قطعا نتوانستهاند پيامدهاي منفي توسعه نيشكر در خوزستان را براي آينده تشخيص دهند و به همين دليل توسعه نيشكر را در دستور كار قرار دادهاند. خطا در شناخت، خودش را بلافاصله نشان نميدهد زمان ميبرد تا آثار يك تصميم مشخص شود. يكسري از تصميمات ما، پيامدهاي منفي خودشان را در سالهاي اوليه بعد از زمان اخذ تصميم نشان ندادهاند؛ 30 سال بعد معلوم شده كه آن تصميمها اشتباه بوده.
در اوايل دهه 70 بحث مديريت علمي مطرح شده بود و بسياري اين بحث را يك بحث سياسي و انحرافي ميدانستند ولي گويا يكي از مشكلات ما، همين فقدان مديريت علمي در روند توسعه بوده.
عوامل زيادي موثر بوده. در دهه 60 ما گرفتار جنگ تحميلي بوديم. بعد از جنگ بازسازي و توسعه كشور مطرح شد. بايد كشور در همه ابعاد به رشد و بالندگي ميپرداخت، هر توسعه نيازمند زيرساختهاي قوي از جمله آب و برق است، يكي از راههاي مهار آب، سدسازي بود تا آب مطمئن تامين شود. شايد اين اقدامات در آن مقطع لازم بود ولي الان كه سالها از آن دوران فاصله گرفتهايم، پيامدهاي منفي برخي از تصميمها مربوط به توسعه كشور در دوران پس از جنگ تحميلي، به تدريج آشكار شده است.
مطابق اطلاعات موجود، فقط 3 درصد از كل آبهاي كره زمين قابل شرب است كه تقريبا 2 درصد آن هم يخهاي كره زمين است. يعني 97 درصدش آب اقيانوسها و درياهاست، 3 درصد هم آب ناشي از بارندگي و سفرههاي زيرزميني و يخها. با اين واقعيت نه چندان مطلوب چه بايد كرد؟
در اثر رشد تكنولوژي، اتفاقات جالبي در عرصه آب در حال وقوع است. ايران داراي 1/1 درصد از خشكيهاي جهان است اما 115/0 درصد از آب شيرين دنيا را دارد. اين مساله هميشه براي ما مطرح بوده كه كشور ما بالاخره روي چه آبي بايد حساب باز كند؟ گاهي بارندگي به اندازه داريم و گاهي نه و خشكساليهاي طولاني. هفتادوپنج درصد از ايران در مناطق خشك و نيمهخشك است. فقط 25 درصد از ايران در مناطق مرطوب و نيمهمرطوب است. ما شش حوضه آبريز بزرگ داريم: حوضه درياي مازندران، حوضه درياچه اروميه، حوضه فلات مركزي، حوزه مرزي شرق، حوضه خليج فارس و درياي عمان و حوضه قرهقوم. آب ناشي از بارندگي، در اين شش حوضه بايد مديريت شود. پس از بارش، آب به صورت تبخير، بخشي به صورت رواناب در رودخانهها و بخشي وارد آبهاي زيرزميني ميشوند. وقتي از انتقال بين حوضهاي حرف ميزنيم، يعني آب را از يك حوضه مستقل به حوضه ديگري ميبريم. شوراي عالي آب مصوب كرده كه انتقال بينحوضهاي صرفا براي تامين آب شرب مردم مجاز است. اين شش حوضه آبريز اصلي به سي حوضه آبريز فرعي تقسيم ميشوند. بزرگترين حوضههاي آبريز اصلي، خليج فارس- درياي عمان و فلات مركزي ايران است. جمعيت فلات مركزي ايران در سال 1390 حدودا 35 ميليون نفر بوده و در سال 1420، 50 ميليون نفر خواهد بود. وقتي آب تجديدپذير اين حوضه را تقسيم بر جمعيت آن ميكنيم، به هر نفر 500 مترمكعب آب ميرسد. وزارت نيرو سند آمايش آب را در دولت يازدهم ابلاغ كرد. مطابق آخرين نتايج مطالعات طرح جامع آب كشور كه منتهي به سال آبي 86-85 است، كشور ما سالانه صد ميليارد مترمكعب آب مصرف ميكند. حدود 6 درصد مصرف ما آب شرب است، 92 درصد آب كشاورزي، 2 درصد هم صنعت. 100 ميليارد مترمكعب مصرف را تقسيم بر 116 ميليارد متوسط آب تجديدپذير كنيم، ميشود 86 درصد. يعني ما سالانه 86 درصد آب تجديدپذير كشورمان را مصرف ميكنيم. اين يعني فاجعه؛ چون مطابق استانداردهاي جهاني، سالانه 40 درصد از آب تجديدپذير بايد مصرف شود.
معناي آب تجديدپذير را هم در يك خط تعريف ميكنيد؟
آب تجديدپذير آبي است كه در حوزه زماني معين از طريق چرخههاي هيدرولوژيك يك منطقه تجديد ميشود. يعني مجموع بارشهاي سالانه منهاي تبخير و تعرق داخل يك كشور. بخشي از اين آب به رودخانههاي ما سرازير ميشود و بخشي ديگر، در داخل زمين نفوذ ميكند.
و ما به جاي اينكه حداكثر 40 درصد از آب تجديدپذير كشورمان را در بخشهاي كشاورزي و صنعت و شرب مصرف كنيم، 86 درصدش را مصرف ميكنيم.
بله. اگر ما 86 درصد از اين آب را مصرف نميكرديم، بسياري از تالابهاي ما از جمله اروميه و بختگان و شادگان به اين روز نميافتاد. سند آمايش آب كشور تدوين شده است تا ما بدانيم كه كشور بر روي چه آبي بايد حساب باز كند. افق اين سند را هم سال 1425 در نظر گرفتيم. مطابق اين سند، با توجه به جمعيت ايران در سال 1425، ما حدود يازدهونيم ميليارد مترمكعب آب لازم داريم براي شرب. الان 6 ميليارد مترمكعب آب شرب مصرف ميكنيم. همچنين مطابق اين سند، اگر جمهوري اسلامي ايران بخواهد در منطقه خاورميانه قطب صنعتي شود، بايد 6/5 ميليارد مترمكعب آب در عرصه صنعت مصرف كند. الان 8/1 ميليارد مترمكعب آب در صنعت مصرف ميشود (كه بيشتر به صورت تقريبي گفتم 2 ميليارد مترمكعب). قانون توزيع عادلانه آب، كه در سال 1361 تصويب شده و جامعترين و آخرين قانون در زمينه توزيع آب است، تخصيص آب را به عهده وزارت نيرو گذاشته. ما ملاك را بر اين گذاشتهايم كه اين 86 درصد آبي كه از كل آبهاي درونسرزمينيمان (يعني همان 116 ميليارد مترمكعب آب تجديدپذير) مصرف ميكنيم، در سال 1425 بايد به 69 درصد كاهش يابد. يعني يازدهونيم ميليارد مترمكعب بايد صرف آب شرب شود، 6/5 ميليارد مترمكعب براي صنعت لازم داريم كه 4/3 ميليارد مترمكعب آن بايد از آب تجديدپذير كشور تامين شود، باقي صنايع پرآب بايد از آب درياها و به خصوص درياي عمان تامين شوند. بنابراين يكسري از صنايع پرمصرف آب ما بايد به سواحل جنوب كشور منتقل شوند. آقاي لستر تارو، اقتصاددان امريكايي، هفده كشور توسعه يافته را مطالعه كرده و كتابي منتشر كردهاند كه ميگويد 80 درصد توليد ناخالص ملي اين كشورها در صد كيلومتري سواحلشان حاصل ميشود. ما در سال 1425، علاوه بر ارقامي كه گفتم بايد صرف آب شرب و آب صنعت بكنيم، بايد مصرف كشاورزي را از 92 درصد طوري كاهش بدهيم تا به مصرف كل 69 درصد از آب تجديدپذير برسيم. قطعا اقدامات و مسير طولاني مبتني بر عمل در اين اقدام ملي بزرگ نيازمند است.
اين كاهش مصرف آب روي كاغذ تصويب شده اما در عمل چطور ميتواند محقق شود؟
الان اتفاق مباركي افتاده و آن اينكه، ما حقابه تالابها را به رسميت شناختهايم. وزارت نيرو در همين سند آمايش آب اعلام و ابلاغ كرد كه حدود 11 ميليارد مترمكعب حق تالابها و رودخانههاست كه بايد تامين شود چراكه حق حيات اين پهنههاي آبي است. مصرف آب در كشور ما در بيستوپنج سال آينده از 100 ميليارد مترمكعب بايد به 80 ميليارد مترمكعب برسد تا به جاي مصرف 86 درصد از كل آبهاي تجديدپذير كشورمان، اين را به 69 درصد، حداقل در يك برنامه 20 ساله برسانيم. در گام بعدي ميتوانيم هدفگذاري را به حد استاندارد مصرف جهاني كه 40 درصد است، برسانيم. اين كاري است كه از دست نسل ما برميآيد. مطابق ماده 35 برنامه ششم توسعه، در يك برنامه توسعه مصرف آب بايد 11 ميليارد مترمكعب كاهش يابد. شما كه ميگوييد چه كار بايد بكنيم، جوابتان اين است كه وزارت نيرو اين سند آمايش آب را در شوراي برنامهريزي آب برنامه ششم توسعه تصويب كرد، به تصويب شوراهاي 29گانه برنامه ششم كشور رساند، آب را در برنامه ششم توسعه خاص كرد و بر اين اساس، دستگاههاي اجرايي مكلف شدند اقدامات مرتبط را انجام دهند...
آخر مشكل اينجاست كه از حرف تا عمل راه بسيار است. مطابق سند چشمانداز بيستساله، ما قرار بود در سال 1404 به حد چشمگيري از پيشرفت و توسعه برسيم ولي در سال 1404 قطعا در جاي مقرر نخواهيم بود. الان هم وزارت نيرو اين سند و آن سند را تصويب كرده تا در 1425 چنين و چنان شود اما تجربه مديريت و كشورداري در ايران نشان ميدهد كه اين مصوبات معمولا چنان كه بايد، محقق نميشوند.
من بسيار اميدوارم كه از وضع نامطلوب فعلي عبور كنيم. يعني علاوه بر اينكه بحران را پشت سر ميگذاريم، به وضع مطلوب هم برسيم. نهادهاي حكومتي بايد به هم اعتماد كنند. همه دستگاههاي اجرايي، سطحي از آمار و اطلاعات را دارند. ما به جاي اينكه به اعداد و ارقام همديگر خدشه وارد كنيم، بايد به كار كارشناسي احترام بگذاريم و بپذيريم كه وضعيت كشور فعلا اين طور است.
يعني الان نهاد خاصي وجود دارد كه نپذيرفته وضع آب در كشور بحراني است؟
نه. ولي شما اگر از بخش كشاورزي سوال كنيد، ميگويد مصرف آب آن ميزاني كه وزارت نيرو اعلام ميكند، نيست.
پس وزارت نيرو و وزارت كشاورزي در اين زمينه اختلاف دارند. وزارت كشاورزي مدعي است چند درصد آب كشور صرف كشاورزي ميشود؟
برخي در اين وزارتخانه ميگويند 70 درصد، برخي هم ميگويند 75 يا 80 درصد. اما ما كه نبايد گرفتار اعداد و ارقام باشيم، به نظرم اين مسائل ما را به حاشيه ميبرد. رقم مصرف آب در بخش كشاورزي هرچه باشد، وضع آب در كشور اين است ديگر. بپذيريم كه نه در ايران، بلكه در كل دنيا بخش عمده مصرف در كشاورزي است.
يعني ما در حل بحران آب، با حاكميت دوگانه وزارت نيرو و وزارت جهاد كشاورزي مواجهيم و هر وزارتخانه ساز خودش را ميزند و كاري به آن يكي ندارد؟
تلاش بسياري صورت گرفته تا اين مشكل حل شود. ما جلسات زيادي بين بخش آب وزارت نيرو و بخش آب و خاك وزارت جهاد كشاورزي داريم. تا حالا شايد بالغ بر 60 جلسه برگزار شده است و تا حد زيادي به ادبيات مشترك هم رسيدهايم. اقدامات زيادي هم شروع شده است اما ما بايد اين واقعيت را بپذيريم كه اين كشور در يك دوره طولاني به اين وضعيت رسيده است و براي بهبود شرايط فعلي نيز نيازمند زمان طولاني است. مسوولان بلندپايه ما بايد حوصله به خرج دهند و به كارشناسان اعتماد كنند. ما حوصله نداريم و فكر ميكنيم درياچه اروميه يك شبه درست ميشود؛ در حالي كه احياي وضع درياچه اروميه كاري نيست كه صرفا يك دولت در كوتاهمدت بتواند انجام دهد. بايد اميدواري و باور را ابتدا به مسوولان و متعاقبا به مردم بدهيم كه اگر به فرزندان خود اعتماد كنند و ملاك تصميمگيريها برپايه عقلانيت و تدبير باشد ما ميتوانيم اوضاع را بهبود بخشيم. چه بسا بسياري از كشورهاي توسعه يافته فعلي در 30 سال گذشته شرايطشان بسيار حادتر از ما بوده ولي توانستند با يك باور و اعتماد ملي شرايط را بهبود ببخشند.
در همين بحث اختلاف وزارت نيرو و وزارت كشاورزي، طبق قانون، استفاده از منابع آب زيرزميني از طريق حفر چاه، قنات و هرگونه توسعه چشمه، بايد با اجازه وزارت نيرو باشد. چرا اين همه چاه غيرمجاز در كشور وجود دارد و وزارت نيرو نميتواند اين چاهها را جمع كند؟ چون وزارت جهادكشاورزي مخالف است؟
وزارت نيرو امسال هدفگذاري كرده بود كه تعداد 15000حلقه از چاهها را ببندد. ولي در طول تاريخ به هر دليلي، سادهترين كار براي امرار معاش كشاورزي است. براي كشاورز زحمتكش كمترين هزينه آن است كه زير پايش را بكند و چند هكتاري را با چاهي كه حفر كرده، آبياري كند. وزارت نيرو چند سالي است كه با تمام توان تلاش ميكند چاههاي غيرمجاز را ببندد. ما حدود 750هزار حلقه چاه در كشور داريم كه 300 هزار حلقهاش غيرمجاز است. ما در وزارت نيرو ميگوييم اين چاهها بايد مسدود شوند اما حكومت از ما سوال ميكند «بر فرض كه اين چاهها را بستيم، شغل جايگزين چه باشد؟» يعني بحث اشتغال جايگزين مطرح ميشود.
پس ما با چنين وضعي روبهرو هستيم: اگر وزارت نيرو چاههاي غيرمجاز را جمع كند، با بيكاري و شرايط حاد زندگي كشاورزان مواجه ميشويم اما اگر وزارت نيرو اين چاهها را نبندد، سفرههاي آب زيرزميني به تدريج نابود ميشوند و كمآبي در كشور تشديد ميشود. يعني در هر دو صورت به سمت بحران حركت ميكنيم.
اگر چاههاي غيرمجاز را نبنديم، صاحبان چاههاي مجاز هم با مشكل مواجه ميشوند و كشاورزي موجود نيز دچار چالش جدي ميشود. يعني نهايتا همين هم به زيان بخش كشاورزي است. بگذريم كه به ساير بخشها نيز صدمه ميزند و كشور در تامين آب شرب و آب لازم براي صنعت نيز دچار مشكل ميشود.
در هر صورت فعلا وضع اين طور است و ظاهرا نميتوان همه چاههاي غيرمجاز را جمع كرد. در اين شرايط، براي سفرههاي آب زيرزميني كه در حال نابودياند، چه فكري بايد كرد؟
حكومت براي تصميمگيري درباره آب، قبلا نيز عرض كردم، شوراي عالي آب را تاسيس كرده كه بالاترين نهاد سياستگذاري و هماهنگي بين كساني است كه در آب ذينفع است. رييس شورا شخص رييسجمهور است، يا معاون اول رييسجمهور است. اعضاي شورا هم وزير صنعت، معدن و تجارت، وزير جهاد كشاورزي، وزير نيرو (كه دبير شورا هم است)، وزير كشور، سازمان محيط زيست، رييس سازمان برنامه و بودجه، دو تن از خبرگان بخش و ناظر مجلس شوراي اسلامي است. قانونگذار در ماده 10 قانون تشكيل وزارت جهاد كشاورزي اعضا را مشخص كرده است. اين شورا تا پيش از دولت يازدهم، هفت جلسه برگزار كرده بود اما در اين چهار سال، 24 جلسه برگزار شده است.
يعني دولت آقاي احمدينژاد اهتمامي به حل بحران آب نداشت.
اصلا اعتقادي به بحران آب نداشت كه براي آن چارهانديشي كند.
در دوره آقاي خاتمي مديريت منابع آبي بهتر از دوران احمدينژاد بود؟
اجازه بدهيد با آمار بيان كنم كه در اين چند دهه اخير، سفرههاي آب زيرزميني ما چه شرايطي داشتهاند. از 116 ميليارد مترمكعب آب تجديدپذير كشور ما، حدود 26 ميليارد مترمكعب وارد آب زيرزميني ميشود، مابقي هم وارد رودخانهها ميشود. ما علاوه بر اينكه كل آب تجديدپذير سفرههاي زيرزميني را برميداريم، سالي 8/4 ميليارد مترمكعب هم به ذخاير استراتژيك تعرض ميكنيم يعني به منابع آب استراتژيكمان كه بايد بماند براي نسلهاي آينده. ما تا قبل از سال 1347، 123ميليون مترمكعب كسري آب زيرزميني داشتيم. از سال 47 تا سال 1361، 7/1 ميليارد مترمكعب كسري آب زيرزميني داشتيم. از سال 61 تا سال 84، 63 ميليارد مترمكعب كسري داشتيم. يعني ظرف 23 سال، 63 ميليارد مترمكعب از آبهاي زيرزميني استراتژيكمان برداشت كرديم. اما از سال 84 تا سال 1389، 5/31 ميليارد مترمكعب كسري داشتيم. يعني برداشت غيرمجازمان از سفرههاي آب زيرزميني ظرف اين پنج سال، نصف آن 23 سال بود. از سال 89 تا 1393 هم 24 ميليارد مترمكعب كسري آب زيرزميني داشتيم. نخستين كاري كه وزارت نيرو در دولت يازدهم انجام داد، تاكيد بر اين نكته در شوراي عالي آب بود كه وضعيت آب زيرزميني بغرنج است. چرا بغرنج است؟ چون تامين 57 درصد از آب شرب شهري ما وابسته به آبهاي زيرزميني، آب شرب روستايي ما هم 83 درصد، آب كشاورزي ما 59 درصد و 63 درصد از آب صنعت ما هم وابسته به آبهاي زيرزميني است.
ما براي سفرههاي آب زيرزمينيمان چه كار ميتوانيم بكنيم؟ يعني فقط حد مشخصي از بارندگي و آبهاي زيرزميني داريم و صرفا بايد اين منابع را درست مديريت كنيم؟ آيا آبي در اعماق پايينتر نداريم؟
بله. ما آبخوانهايي داريم كه بهبودشان در گروي اجراي طرح احيا و تعادلبخشي منابع آب زيرزميني است. مشكلات آب كشور را صرفا مهندسان نميتوانند حل كنند. جامعهشناسان، متخصصين محيط زيست، حقوقدانان و كارشناسان همه رشتههاي بين رشتهاي در اين زمينه بايد به وزارت نيرو كمك كنند. البته ما يك جريان آب در عمقهاي پايين داريم كه سرمنشا آن خارج از جغرافياي ايران است.
منشا اين آب كجاست؟
ما بايد همه پتانسيلها و داراييهاي سرزمين خود را خوب بشناسيم تا بتوانيم براساس آنها برنامهريزي كنيم. همچنان كه درياها، خورشيد و باد و بسياري از پهنههاي طبيعي در كشور داراييهاي اين مرز و بوم هستند آگاهي و شناخت از اين موضوع نيز حايز اهميت است. ما مشغول مطالعه در اين خصوص هستيم و نتايج آن تا هفت، هشت ماه ديگر اعلام ميشود. فعلا نميتوانم آن را مطبوعاتي كنم.
آن قسمتش را كه ميتوانيد مطبوعاتي كنيد، بفرماييد.
صفحه ايران بر اساس فشاري كه از جانب صفحه عربستان متحمل ميشود، بسيار خردشده است و از طرفي در ايران گسلهاي زيادي داريم. يك سري آبها از خارج از جغرافياي سياسي ايران از طريق گسلها وارد اعماق 1 تا 15 كيلومتري ايران ميشوند. ما الان در مرحله مطالعات پتانسيليابي مكانهاي مستعد آبهاي عميق ايران هستيم. پس از اتمام اين مرحله، عمليات ژئوفيزيك را بايد شروع كنيم و مطالعاتمان را كامل كنيم تا اينكه اگر واقعا آبي در آن اعماق وجود داشت، وارد مرحله اكتشاف اين آبها شويم. فعلا مشغول مطالعات در اين زمينه هستيم.
من شنيدهام منشأ اين سفره آب زيرزميني، رشته كوههاي هيماليا است.
هيماليا خيلي نه؛ عرض كردم ما فعلا در حال مطالعه جريان اين آبها و مسيرهاي آن و ميزان تجديدپذير بودن آن هستيم تا اگر خواستيم در كشورمان از اين آبهاي عميق استفاده كنيم، ارتباط آنها را با يكديگر بدانيم. عموما اين آبها دو گونهاند يا فسيل هستند يا تجديدپذيرند ولي تجديدپذيريشان اندك است.
اين جريان آب عميق، از كجاهاي ايران عبور ميكند؟
ما بر فلات مركزي ايران متمركز شدهايم.
و چون منشأ آن درونسرزميني نيست، ممكن است بر سر استفاده از اين آب عميق، حرف و حديث پيش بيايد.
فعلا وزارت نيرو و معاونت علمي و فناوري رياستجمهوري، مشتركا دارند اين كار را جلو ميبرند. يعني نقاط اميدبخش را در اعماق زمين و جريان و ميزان و كيفيت اين آبها را مطالعه ميكنند و اينكه كجاها ميتوان از اين آبها استفاده كرد.
مطابق مطالعات فعلي شما، اين سفره ژرف، حاوي آب زيادي است؟
بايد بعد از اين مطالعات چاه اكتشافي بزنيم تا دريابيم ضريب آبخوان و ضريب ذخيره ما چقدر است.
اين جريان آب در چه عمقي است؟
بستگي به شرايط زمينشناسي هر منطقه دارد و قطعا در اعماق بيشتر از يك كيلومتر است.
برداشت از اين سفره آب زيرزميني به علت عميق بودنش، دشوار است؟
نه؛ چون ما فناوري استخراج نفت را چندين دهه است در كشور تجربه كردهايم.
اگر اين آب فراواني باشد و استخراج شود، تاثير استفادهاش چشمگير است؟
اگر مطالعات ما جواب مثبت بدهد و اگر ميزان ذخيره و تجديدپذيري اين آب مناسب باشد و به لحاظ كيفي مشكلي نداشته باشد، برنامهريزي كشور هم متناسب با آن تغيير ميكند. اگر ما بتوانيم از چنين آبي استفاده كنيم، بسيار بهتر است تا اينكه برويم آب درياها را نمكزدايي كنيم و اين آب نمكزداييشده را هزاران كيلومتر با خط لوله و پمپاژهاي بسيار بالا انتقال دهيم. قطعا ملاحظات كيفي، زيستمحيطي و اقتصادي در استفاده از اين آب حايز اهميت خواهد بود. ما تجربه شرايط آبهاي زيرزميني فعلي را داريم و بايد آگاهانه در اين خصوص تصميمگيري شود. مجددا اعلام ميكنم فعلا موضوع در حد مطالعات است.
شما چطور متوجه شديد چنين جريان آب عميقي در ايران وجود دارد؟
از طريق تصاوير ماهوارهاي و مطالعات ژئوفيزيك اوليه. يك سري مطالعات ميداني هم داريم انجام ميدهيم.
تصاوير ماهوارهاي كشورهاي غربي يا خودمان؟
از همه ظرفيتهاي در دسترس استفاده كردهايم.
مسير اصلياش به سمت درياي عمان است يا به سمت فلات مركزي هم ميرود؟
ببينيد! 5/4 ميليارد سال از عمر زمين ميگذرد. يعني 5/4 ميليارد سال است كه برف و باران ميآيد. ما 50 سال است كه آمار و اطلاعات آبهاي زيرزميني را داريم. دنيا هم حداكثر 200 سال است كه چنين آماري دارد. يعني در اعماق زمين ممكن است كلي آبخوان ناشناخته باشد كه طول و عرض و عمق و كيفيتشان بر ما آدمها دقيقا روشن نيست. فرانسويها، روسها، امريكاييها و برزيليها در زمينه اكتشاف آبهاي ژرف، تجربه بيشتري دارند. برزيليها در آمازون به كشفيات قابل توجهي در اعماق زمين رسيدهاند. الجزايريها هم در اين زمينه تجربه دارند و حتي الان مشغول برداشت آبهايي در عمق 2 كيلومتري سرزمينشان هستند و آب شرب بخشي از مناطق صحرا نشين را از اين طريق تامين ميكنند.
اگر ما هم اين آب ژرف را استخراج كنيم، به نظرتان تحولي در اين كمآبي كشور ايجاد ميشود؟
اگر نتايج مطالعات اميدواركننده باشد، در صورتي كه اين آب فقط صرف شرب و صنايع كمآب شود، ميتوانيم به ثمرات استخراج آن با ملاحظات پيشگفتهاي كه عرض كردم براي رفع مشكلات آب شرب برخي از مناطق خوشبين باشيم. در اين صورت مشكل كمآبي مردم در بسياري از شهرها و روستاها ميتواند حل شود؟
انشاءالله اگر مطالعات ما را به سمتي رهنمون كرد كه با ملاحظات پيشگفته امكان برداشت وجود داشته باشد، من به اين موضوع اميدوارم.
مطالعات وزارت نيرو بر روي اين سفره آب زيرزميني، كي به پايان ميرسد؟
انشاءالله تا پايان امسال.
آخر نفرموديد منشأ اين جريان آب ژرف كجاست!
فعلا نتايج مطالعات قطعي نشده است.
حالا فرض كنيم تا پايان امسال معلوم شد اين سفره ژرف، حاوي آب چشمگير و فراواني است. از چه زماني ميتوان از اين آب استفاده كرد؟
كشور بايد برنامهريزي كند و هزينههاي مالياش را بپردازد تا وزارت نيرو بتواند اين آب را به بهرهبرداري برساند.
مثلا از سال 1400 ميتوان از اين سفره آب ژرف استفاده كرد؟
اگر نتايج مطالعات خوب بود، اگر اعتبارات لازم تامين شود و ما امسال بتوانيم چاه اكتشافي را بزنيم، حتي زودتر از سال 1400 هم ميتوانيم براي اين آبها برنامهريزي كنيم. البته برنامهريزي بايد به گونهاي باشد كه حقوق نسلهاي آينده حفظ شود.
الان از 100 ميليارد مترمكعب آب مصرفي كشور ما، چنان كه فرموديد، 6 ميليارد مترمكعب صرف آب شرب ميشود. اين جريان آب ژرف نويافتهاي كه قرار است صرف آب شرب شود، در بهترين حالت چند مترمكعب خواهد بود؟
حدود 1 ميليارد مترمكعب. به هر حال حسب نياز و كمبود احتمالي مناطق هدف مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
پس اين جريان آب عميق، نهايتا قرار است 6 درصد مصرف آب شرب را فرضا بكند 7 درصد.
آخر بايد توجه كنيم استانهاي واقع در فلات مركزي ايران دچار كمبود شديد منابع آبي هستند مثلا خراسان جنوبي الان در چه وضعي است؟ اين استان، به لحاظ منابع آبي فقير است. ما ميخواهيم مرز شرقي كشورمان در خراسان باشد يا در يزد؟! در يك بازديد شرايط خراسان جنوبي را از نزديك ديدم، شرايط سختي حاكم است. از هر فرصتي براي تثبيت جمعيت و افزايش اميد به زندگي با ملاحظات پيشگفته بايد استفاده كنيم.
آن طرح قديمي كه با آب خليج فارس و درياي خزر كويرهاي ايران را از بين ببريم، تا چه حد امكانپذير است؟
ايران سه گودي بزرگ دارد: جازموريان، شهداد و سمنان. برخي ميگويند اين سه گودي را بايد از آب لبريز كرد تا اين آب مبناي شكلگيري تمدن آينده ايران شود. اما اينكه ما آب شور دريا را در كوير لوت و كوير مركزي بريزيم، اگرچه اقليم منطقه را با تبخير و شرجي شدن تغيير ميدهيم، ولي ما نميدانيم ارتباط آب شور و آب شيرين به لحاظ زيستمحيطي چه تبعاتي خواهد داشت. اين صرفا يك ايده است كه هنوز مطالعات جامع بر روي آن صورت نگرفته است. اگر بخواهيم كوير را از آب شور سيراب كنيم، پدر تمام آبهاي شيرين ما درميآيد! اين ايده هنوز خيلي ابتدايي است و كلي بايد بر روي آن كار شود. يا مثلا ايده ايرانرود، كه بايد درياي خزر را به درياي عمان وصل كند، فقط يك ايده خام است؛ چون براي تحقق آن، بايد از درياي خزر تا درياي عمان رودي با عرض و عمق مرتبط ايجاد شود. اين حرفها، حرفهايي بر روي كاغذ است فعلا.
اين تصور كه اگر گوديهاي جازموريان، شهداد و سمنان پر از آب شوند، ايران ديگر كشوري كويري نخواهد بود، از اين حيث سادهانديشانه است كه نميتوان كشوري را كه هزاران سال كويري بوده، ظرف 30،40 سال غيركويري كرد؟
بله، قطعا همين طور است. مديريت مصرف آب، ارتقاي آگاهي عمومي و فرهنگسازي و يك آمايش سرزمين مبتني بر منابع آبي هر حوضه آبريز مهمترين مساله در حل بحران آب در اين كشور است. ما كشور ذاتا خشكي هستيم و بايد تمام اركان زندگي ما براساس اصول و شرايط حاكم بر خشكي استوار باشد.
متن كامل اين مصاحبه را در «اعتماد آنلاين » مطالعه بفرماييد.