مطهري پاسخ روزنامه رسالت را داد
به جاي توجيه كارهاي غلط عبرت بگيريم
گروه سياسي| يك دلنوشته، يك اعتراض و يك پاسخ. اين ماجرايي است كه از چهارشنبه هشتم شهريور تا ديروز 12 شهريور ماه در مورد يك يادداشت علي مطهري نايبرييس مجلس رخ داده است. دلنوشتهاي كه علي مطهري در مورد سرنوشت مرحوم ابراهيم يزدي و رفتار صورت گرفته او نوشت با واكنش چهرههاي اصولگرا مواجه شد آنگونه كه روزنامه اصولگراي رسالت در شماره روز شنبه خود يادداشتي اعتراضآميز خطاب به فرزند شهيد مطهري نوشت. ديروز اما علي مطهري هم دست به قلم شد و پاسخ يادداشت روزنامه رسالت را داد. اين دومين بار است كه علي مطهري پاسخ روزنامه رسالت را ميدهد، هرچند كه دست به قلم شدن و نامهنگاري بخشي از شخصيت سياسي علي مطهري را تشكيل داده است اما اين پاسخ او تا اندازهاي از دلنوشته ابتدايياش هم كاملتر است.
مطهري به امام اعتراض ميكند
«روي سخن مطهري با كيست؟» اين را حسن كربلايي از چهرههاي اصولگرا در شماره روز شنبه روزنامه رسالت و در واكنش به يادداشتي نوشته بود كه علي مطهري به مناسبت درگذشت ابراهيم يزدي در روزنامه اعتماد نوشته بود. كربلايي به يادداشت مطهري اعتراض داشته است و اعتراضات مطهري به رفتارهاي صورت گرفته با اعضاي نهضت آزادي را نوعي اعتراض به امام (ره) عنوان كرده و در يادداشت خود نوشته است: «امريكا امروز ضعيفتر از يك دهه، دو دهه و سه دهه پيش است. اين مهم را همه مردم جهان حتي استراتژيستهاي امريكا معترف هستند. امام(ره) در مورد نهضت آزادي مطالبي فرمودهاند كه بارها در رسانهها منتشر شده است. آن امام عظيمالشأن اين جماعت را از «منافقين بدتر» ميدانستند. پس، امام(ره) در صدر كساني قرار داشتند كه مطهري با گله ميگويد با اين جماعت بدرفتاري شد! آيا اعتراض مطهري به امام برميگردد؟مطهري ميگويد دكتر يزدي و نهضت آزادي معتقد بودند پس از فتح خرمشهر بايد به جنگ پايان ميداديم. تشخيص اين موضوع بر عهده كيست؟ قانون اساسي ميگويد؛ امام(ره).» وي در ادامه يادداشت خود نوشته است: «از اول انقلاب كساني بودهاند كه چه در نهادهاي حكومتي و چه در بيرون از نهادهاي حاكميتي در رسانهها نظر متفاوت داشتهاند و هيچ كس هم معترض آنها نبوده است. نمونه روشن آن خود آقاي مطهري است كه نظري متفاوت دارد. اما كساني بودهاند كه نظري مخالف نظر رسمي نظام داشتهاند و تا پاي محاربه با نظام هم پيش رفتند. نخستين كساني كه چنين رويكردي داشتند گروهك فرقان بودند كه پدر بزرگوار آقاي مطهري كه كوه علم و عرفان و حكمت و فلسفه و مبارزه بود، دهانش را با گلوله دوختند و او را به شهادت رساندند. علي مطهري قصه حصر را كه ربطي به انتخابات و فتنه 88 ندارد را به چيزي وصل ميكند كه اصلا صحت ندارد. قصه حصر به اينجا برنميگردد كه كساني نظراتي غير از نظرات نظام در مورد انتخابات داشتند و به اين اتهام مورد حصر قرار گرفتند. آقاي مطهري نايبرييس مجلس است و ميتواند آن را از شوراي عالي امنيت ملي سوال كند.» اين يادداشت اما با واكنش علي مطهري مواجه شد؛ او در وهله اول تاكيد كرده است كه امانت در نقل مطلب او توسط كربلايي رعايت نشده است و در اين مورد نوشته: «روح مطلب من اين بود كه ما در جمهوري اسلامي بسياري از افراد را به صرف داشتن نظر مخالف نظر رسمي نظام تحت فشار قرار داده و احيانا در حبس يا حصر قرار دادهايم و براي نمونه به نظر مخالف مرحوم ابراهيم يزدي درباره تسخير سفارت امريكا يا نظر او درباره پايان دادن به جنگ بعد از فتح خرمشهر اشاره كرده بودم بدون آنكه وارد اين بحث شوم كه اين دو نظر درست است يا نه، گرچه نظر اول يعني مضر و غيرضروري بودن تسخير سفارت امريكا را اكنون در پاسخ به جوابيه آقاي كربلايي تاييد ميكنم ولي عرض ميكنم كه درباره موضوع دوم به نظر قطعي نرسيدهام. به هرحال آزار و اذيت امثال دكتر يزدي و آيتالله منتظري به خاطر داشتن نظر مخالف نظر رسمي نظام كه يكي سالها در زندان بود و ديگري در حصر، قابل انكار نيست و بهتر است به جاي توجيه اين كارهاي غلط عبرت بگيريم و دست از اين روش كه با سيره پيامبر(ص) و علي (ع) سازگار نيست، برداريم.»
از ماجراي تسخير سفارت استفاده كردند تا از انقلاب اسلامي چهرهاي شبيه داعش پيدا شود
وي در ادامه تاكيد كرده است: «نويسنده استدلال كرده است كه ضعيف شدن امريكا در امروز ناشي از تسخير سفارت امريكا در سال 58 است، حال آنكه برعكس است، اگر آن اقدام انجام نشده بود امريكا امروز ضعيفتر بود و ايران و كشورهاي اسلامي قويتر. يقين دارم اگر شهيد مطهري در قيد حيات بود اجازه اين كار را نميداد چنانكه در اسفند 57 يا فروردين 58 كه چريكهاي فدايي اقدام به تسخير سفارت امريكا كردند ايشان بهعنوان رييس شوراي انقلاب به مرحوم آقاي مهدويكني كه به پيشنهاد شهيد مطهري فرماندهي كميتهها را به عهده داشت دستور دادند كه سريعا آنها را بيرون كنيد كه اينها دنبال ضربه زدن به كشور و انقلاب هستند. تسخير 444 روزه سفارت امريكا باعث شد كه با تبليغاتي كه از همان ابتدا عليه انقلاب اسلامي در كل دنيا و خصوصا دنياي غرب شد، از انقلاب اسلامي چهرهاي شبيه چهره داعش در امروز پيدا شود و صدام از اين انزواي ايران استفاده كرد و به ايران حمله كرد و ديديم كه حتي يك كشور از مظلوميت ايران دفاع نكرد. حداكثر اين بود كه اگر اصل تسخير سفارت را ضروري ميدانستيم پس از چند روز به اشغال آن پايان ميداديم و فرصت تبليغات را از دشمن ميگرفتيم، خصوصا كه ديديم اين اشغال پايان خوشي هم نداشت و بيانيه الجزاير كاملا به ضرر ما بود و خسارتهاي مالي زيادي به كشور وارد كرد.»
ادامه حصر بايد تعيين تكليف شود
اما همچون همه موضوعات و واكنشهاي مطهري، ماجراي حصر نيز از ديگر موضوعات مورد اشاره علي مطهري در اين نامه بوده است. او در اين مورد و در پاسخ به كربلايي نوشته است: «نويسنده گفته است حصر آقايان موسوي و كروبي و خانم رهنورد به خاطر اعلام راهپيمايي آنها در 25 بهمن سال 89 براي حمايت از مردم مصر و سوريه بوده نه به خاطر اعتراض به نحوه برگزاري انتخابات. اين در حالي است كه من اصلا وارد اين موضوع نشده بودم. البته اينجانب همان زمان هم اعلام آن راهپيمايي را ضروري نميدانستم و حتي خطا ميدانستم زيرا 3 روز قبل از آن مردم در راهپيمايي 22 بهمن حرف خود را زده بودند و نيازي به آن راهپيمايي نبود. ولي شما بايد خود را جاي معترضان قرار دهيد كه هشت ماه تحت بيشترين فشار و ضرب و شتم و بازداشت بودند و ميخواستند از هر فرصتي استفاده كنند، حتي فرصت حمايت از مردم مصر و سوريه، و البته هيچگاه اين امر به معني همرديف قرار دادن ايران با ديكتاتوري مصر يا حكومت سوريه و قصد براندازي نظام جمهوري اسلامي نيست.» وي در پايان تاكيد كرده است: «به هرحال ايجاد حصر براي محصوران پس از آرامش جامعه نياز به حكم قضايي داشته و ادامه حصر امري است خلاف اصول 32 تا 37 قانون اساسي و هرچه زودتر بايد تعيين تكليف شود. نظر اينجانب اين است كه شش سال و نيم حصر خانگي به عنوان مجازات آنها به خاطر طولاني كردن اعتراضات و استفاده دشمن از آن در نظر گرفته و به اين غائله خاتمه داده شود، در غير اين صورت درخواست قانوني آنها يعني محاكمه علني با حضور رسانهها در دادگاه صالح اجرا شود. به هرحال از تذكرات جناب آقاي كربلايي سپاسگزارم.»