از فلسفه تا فقه
هگل و فلاسفه اسلامي
انديشه هگل سر به سر بازانديشي هستي برمبناي ديدگاه هراكليتوس است. انديشه هراكليتوس كه زير سيطره تفكر پارمنيدس قرنها از نفس افتاده بود در فلسفه هگل بار ديگر زنده شد. در انديشه هگل نه از قوه و فعل نشاني هست و نه از ماده و صورت. در اين نظريه، صورت شيء مبدا خروج آن از قوه به فعل نيست و صيرورت در پرتو صور نوعيهاي كه از ثبات و پايداري برخوردارند، تبيين نميشود. بلكه به عكس اگر بتوان از ثبات سخن گفت از صيرورت برميخيزد و اين هماني بر اين نه آني استوار است. «گفتوگويي ميان هگل و فيلسوفان اسلامي»، كتابي است از حميد طالبزاده كه توسط انتشارات هرمس منتشر شده است. از جمله مهمترين بخشهاي اين كتاب ميتوان به صيرورت نزد يونانيان، پارمنيدس، هراكليتوس، افلاطون و ارسطو، نظريه قوه و فعل، صيرورت در فلسفه اسلامي، حركت جوهري و... اشاره كرد.
مابين حداكثريها و حداقليها
شايد بتوان «رويكرد همروي» را ادامه كوشش فارابي (در سنت سنجي فلسفه سياسي و فقه سياسي) و تداوم انديشه ناييني و آخوندخراساني (در سنجش ظرفيت فقه در رويارويي با تجدد) ارزيابي كرد. نظريه همروي كه بر ويرانههاي دو گرايش حداكثري و حداقلي بنا شده است انتظاري بينابيني از دين دارد. اين نظريه درصدد است نظريه سومي را در زمينه همروي فلسفه سياسي و فقه سياسي به بحث گذارد كه ما بين دو رويكرد حداكثريها و حداقليها قرار ميگيرد. بر اساس نظريه همروي، اجتهاد به شكل سنتياش حجيت دارد؛ هرچند اين امر مانع از نسبت سنجي روش شناسيهاي مدرن با فقاهت نميشود. «استنباط و زمان و مكان» اين ايده را دنبال ميكند كه به رغم احتمال زماني- مكاني شدن احكام، اصل با استمرار آنها است.