ديپلماسي ظريف تشييع!
چرا وزير امور خارجه به سليمانيه رفت؟
اردشير پشنگ
پژوهشگر مسائل خاورميانه
روز جمعه و درست 5 روز پس از درگذشت جلال طالباني، رييسجمهور فقيد عراق، پيكر وي در شهر سليمانيه واقع در اقليم كردستان، با حضور تني چند از مقامات برجسته بينالمللي و منطقهاي به خاك سپرده شد تا اين ديپلمات متبحر و پيشمرگه خستگيناپذير سرانجام در آغوش خاك آرام گيرد. در اين بين يكي از قابل توجهترين مسائل مربوط به اين مراسم حضور دكتر محمدجواد ظريف، وزير امورخارجه كشور در آن بود آن هم درست زماني كه روابط تهران و اربيل به دليل برگزاري رفراندوم استقلال در سردترين وضعيت خود طي تمامي سالهاي اخير بوده است. حضور ظريف حتي مورد توجه رسانههاي مختلف بينالمللي و منطقهاي نيز قرار گرفت و بسياري اين سوال را مطرح كردند كه آيا رفتن ظريف به اين مراسم تنها براي اداي دين ايران به يك متحد وفادار قديمي بوده است يا فراتر از شركت در يك مراسم تشييع او به دنبال انجام ماموريتي ديگر بوده است؟ نوشتار پيش رو سعي دارد به اين مهم بپردازد!
فراز و فرودهاي روابط تهران و اربيل
ميتوان گفت كردهاي عراق و در صدر آنها حزب دموكرات و شخص مسعود بارزاني از نخستين متحدان منطقهاي ايران در بدو انقلاب اسلامي ايران تا سالهاي اخير بودهاند. وقايع بحراني ناآراميهاي كردستان در اوايل انقلاب زمينهساز نخستين همكاري حزب دموكرات با رهبري «قياده موقت» با شوراي انقلاب اسلامي ايران بود و پس از آن حمله ارتش عراق به ايران باعث شد تا بارزانيها و سپس با تاخيري سه ساله جلال طالباني وارد اتحاد استراتژيك با ايران شوند و از نيمه دوم جنگ، با همراهي قرارگاه رمضان (قدس فعلي) جبهه شمالي را عليه رژيم بعث بگشايند. در دهه 1990 ميلادي هم اين روابط به گونهاي ديگر ادامه يافت اما با اين تفاوت كه به مرور زمان روابط ايران با حزب اتحاديه ميهني به رهبري طالباني گرمتر از روابطش با حزب دموكرات به رهبري بارزاني شد. اين مهم در جنگ داخلي اقليم خود را به خوبي نمايان ساخت. ايران عملا حامي جناح سليمانيه بود و دولت صدام به حمايت از بارزاني دست زد! بدينترتيب طالباني تبديل به متحد اصلي ايران در شمال عراق شد. در سالهاي پس از سقوط نظام بعثي روابط ايران با هردو حزب بسيار گستردهتر از قبل شد، حتي اخيرا گفته ميشود پيشنهاد استقرار نظام فدرالي در عراق، نخستينبار در تهران مطرح شده است، نظامي كه به موجوديت خودمختار كردها در شمال عراق در قالب تشكيل «حكومت اقليم كردستان» رسميتي حقوقي هم در داخل و هم در خارج از عراق فراهم ساخت. همراهي استراتژيك كردها با شيعيان در بغداد از جمله عوامل اصلي ايجاد و استقرار نظام جديد در عراق بود؛ امري كه نوعي بازي برد- برد براي همه طرفين داشت و در اين بين ايران نيز از قدرتگيري دو متحد قديمي خود در بغداد (شيعيان و كردها) كاملا راضي به نظر ميرسيد!
تهران -اربيل؛ پس از رفراندوم
اما در همه اينسالها ميتوان گفت دو عامل بر روابط ايران و اقليم كردستان و به خصوص حزب دموكرات كردستان اثرگذار بود؛ نخستين آنها اينكه خواست گريز از مركز و استقلال طلبي صداي بسيار بلندتري در نزد رهبران اربيل در مقايسه با رهبران سليمانيه داشت، هرچند بايد تاكيد كرد اين خواست نخستينبار از سوي جلال طالباني در دهه 1980 مطرح شده و در سال 1992 مجددا بر آن تاكيد كرده بود. صداي اين خواست با توجه به نوع تقسيم قدرتي كه طالباني- بارزاني با يكديگر كرده بودند، ظن و نگراني ايران را دو چندان كرد. بارزاني به رهبر كردها در اربيل تبديل شده بود و طالباني نماينده اول آنها در عراق بود و در قامت رييسجمهوري براي كل عراق به ايفاي نقش ميپرداخت. اين سناريوي دوگانه اما مرتبط باعث شد تا همچنان روابط تهران با حزب دموكرات در حاشيه روابطش با حزب اتحاديه ميهني قرار گيرد. اما عامل دوم تاثيرگذار بر نوسان روابط طرفين، به نزديكي بيش از پيش ايران به دولت مركزي عراق با محوريت شيعيان بازميگشت؛ امري كه با توجه به اولويتهاي سياست خارجي و دغدغههاي مقامات ارشد و نيز رويههاي ديپلماتيك پيشين ايران، امري طبيعي به نظر ميرسيد. بدينترتيب در حدفاصل سال 2003 به بعد كمكم اين روابط با سرعت بالايي تسريع يافت. خروج اجباري طالباني كه يك ديپلمات كاركشته، موفق و يك موازنهدهنده حرفهاي در صحنه سياسي عراق بود، باعث شد تا عملا دوگانه رهبري كردها در شمال عراق تحتالشعاع مسعود بارزاني قرار گيرد و همين امر هم قرائتهاي هويت كردي در هويت عراقي را تضعيف بيشتري كرد. تا سرانجام اينكه در 25 سپتامبر جاري و با وجود مخالفتهاي شديد منطقهاي و بينالمللي، وي رفراندوم استقلال اقليم كردستان را برگزار كرد؛ رفراندومي كه در پي جدا كردن مناطق كردنشين عراق از دولت مركزي است، امري كه در سياستهاي اصولي ايران در قبال منطقه و عراق يك خط قرمز به شمار ميرود و به همين دليل شاهديم مخالفتهاي گسترده و واكنشهاي مختلفي از سوي ايران عليه آن گرفته شده است.
ماموريت ظريف در سليمانيه!
حال در چنين فضايي كه ايران هم مرزهاي زميني و هم مرزهاي هوايي خود را به درخواست دولت مركزي عراق روي كردها بسته و نيروهاي نظامي دو كشور مانورهاي مشتركي در مرزهاي شمالي عراق (اقليم كردستان) برگزار ميكنند و در فضايي كه همكاريهاي ايران با تركيه عليه رفراندوم اقليم كردستان باعث نزديكي بيش از پيش دو كشور به هم شده است، محمد جواد ظريف به سليمانيه سفر كرد و در تصاويري نمادين در كنار فواد معصوم، رييسجمهوري عراق، و مسعود بارزاني، رهبر اقليم كردستان، نشست و بلندپايهترين ديپلمات خارجي بود كه به پيكر طالباني اداي احترام كرد و به عبارتي ديگردر مراسم تشييع جلال طالباني كه به باور من آخرين نماد ديپلماسي و وحدت در عراق بود، شركت كند. در اين بين طبيعي است كه علاوه بر سياستهاي اعلامي ايران، در بخش پنهان ديپلماسي ايران فعاليتهاي خود براي مذاكره با رهبران كرد را دنبال كند و بكوشد تا آنان را قانع كند كه استقلال در شرايط فعلي نه به نفع آنها و نه به نفع كشورهاي منطقه است، همچنين طبيعي است كه ايران همزمان سناريوهاي دوم و سوم را در قبال تحولات مربوط به اقليم كردستان در پيش گيرد و طبيعي خواهد بود بخشي از ديپلماسي كشور در اين زمينه فعال باشد، اما به نظر ميرسد چون از نظر تقسيم كار، حوزه سياستگذاري و عملياتي ايران در قبال اقليم كردستان و نيز ديگر مناطق مرزهاي پيراموني به سپاه قدس واگذار شده، و فرماندهان اين نهاد از جمله سردار قاسم سليماني نقش تعيينكنندهتري ايفا ميكنند، بايد حضور ظريف را يك ماموريت ديپلماتيك مكمل با سياستهاي جاري ايران در قبال اقليم به شمار آورد؛ ماموريتي كه حاوي اين نكات بود: پيام ايران به كردها كه ايران همچنان حامي آنها به شمار ميرود، اعلام سپاس ويژه ايران از جلال طالباني به عنوان متحدي قديمي و قابل اعتماد كه بيشترين نزديكي را با ايران داشت، تاكيد مجدد بر تماميت ارضي عراق و حمايت از رفتار و انديشه رهبران كردي كه به مانند جلال طالباني (از ديد رسمي ايران) رفتار ميكنند، زنده نگه داشتن درهاي ديپلماسي و... حال در اين بين محتمل است به مانند «ديپلماسي پينگپنگ ميان چين و امريكا» نوعي «ديپلماسي تشييع» و با «ديپلماسي ظريف تشييع» ميان ايران و اقليم كردستان براي دستيابي به يك توافق و راهحلي ميانه با موافقت نسبي طرفين در جريان باشد، كه سفر ظريف به اقليم و شكستن تحريم هوايي اين منطقه بخشي از اين ديپلماسي محتمل باشد. طبيعي است بايد منتظر ماند و طي روزها و هفتههاي جاري تحولات طرفين را بررسي كرد تا نتيجه اين اقدامات آشكار و نهان ديپلماتيك بين طرفين را ديد!