طي سالهاي گذشته، ماهيت روابط ولاديمير پوتين و دولتش با تهران، مورد مناقشه سياسي بود. در بزنگاههاي مهم سياسي سالهاي گذشته، مقامات روسيه تصميمهايي گرفتهاند كه گاهي مورد پسند ايران نبود و انتقادهاي زيادي را نسبت به آنچه «تكيه بيش از اندازه ايران به مسكو» عنوان ميشد، ايجاد كرد. با اين حال اين انتقادات باعث نشده است كه مقامات دو طرف از اظهار تمايل به «روابط استراتژيك» خودداري كنند. سيد رسول موسوي كه سالها به عنوان مديركل مطالعات سياسي و بينالملل وزارت امورخارجه فعاليت كرده، معتقد است كه اطلاق عبارت «روابط استراتژيك» به روابط تهران و مسكو، به لحاظ علمي صحيح نيست. با اين حال او تاكيد ميكند كه استفاده از توصيفهاي اخلاقي براي روابط ديپلماتيك درست نيست و ميگويد نگراني بابت سوءاستفاده از روابط، موضوعي نيست كه به نيت و خواست طرف مقابل ربط داشتهباشد، بلكه بايد از طريق سياستگذاري و ظرفيتسازيها از سوي جمهوري اسلامي ايران جلوي آن گرفتهشود. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» با سفير پيشين ايران در تاجيكستان و فنلاند و مديركل پيشين دفتر مطالعات سياسي و بينالملل وزارت خارجه را مطالعه ميكنيد:
فكر ميكنيد سفر امروز ولاديمير پوتين تا چه اندازه در آينده روابط تهران و مسكو موثر باشد؟
نكته مهمي كه در مورد سفر پوتين به تهران وجود دارد اين است كه سفر امروز ايشان به تهران چارچوب تعريفشده و مشخصي دارد. اين سفر در چارچوب همكاريهاي سه جانبه تهران، مسكو و باكو است. برنامه اين سفر يك برنامه دوجانبه نيست؛ برنامه ويژهاي در چارچوب همكاريهايي كه ماهيت اقتصادي دارند. موضوع اين گفتوگوهاي سهجانبه به خصوص در رابطه با ترانزيت و تحكيم تجارت و گسترش روابط روسيه و ايران از طريق جمهوري آذربايجان و تقويت كريدور شمال به جنوب است. چيزي كه در مباحث امروز ميان رهبران سه كشور مطرح ميشود در اين قالب است، قرار نيست موضوعات دو جانبه تهران و مسكو و مسائل منطقهاي مربوط به دو كشور مورد بررسي قرار بگيرد. البته نميشود گفت كه در صحبتهاي سران مسائل مورد علاقه بحث نخواهدشد.
يك سوال در مورد الفاظ در رابطه روسيه با ايران وجود دارد، اينكه برخي از مقامات ما اصرار دارند رابطه تهران و مسكو، رابطهاي استراتژيك است، اما تحليلگران و كارشناسان زيادي در اين مطلب شك ميكنند. به نظر شما رابطه روسيه با جمهوري اسلامي ايران استراتژيك محسوب ميشود؟
بستگي دارد كه اين عبارت را چه كسي با چه معنايي به كار ببرد. در معني علمي و جاافتاده، همكاريهاي استراتژيك يعني اينكه دو كشور تا آن حد با هم نزديك شوند كه در ارتباط با موجوديت و بقاي يكديگر حاضر باشند سرمايهگذاري ويژهاي براي طرف ديگر بگذارند. در اين تعريف، كاملا روشن است همكاريهاي ايران و روسيه استراتژيك نيست و استراتژيك نميتواند باشد. نه روسيه با توجه به معادلات جهاني ميتواند چنين تعهدي به ايران بدهد نه ايران حاضر است از سياست مستقل خودش دور بشود. براي مثال عرض ميكنم، روسيه در ارتباط با موضوع آبخازيا و موضوع اوستيا مجموعهاي از سياستها در پيش گرفت. اين سياست اساسا مورد حمايت ايران قرار نگرفت و ايران از سياست حفظ تماميت ارضي كشورها پيروي كرد. اگر ما بگوييم روابط استراتژيك ميان دو كشور وجود دارد، اينجا اين رابطه مورد نقض قرار ميگيرد. ايران در نگاه خودش به عرصه بينالمللي از موضوع ضرورت تغيير ناپذيري مرزها و ضرورت تماميت ارضي كشورها به عنوان يك بحث اصولي جهانشمول حمايت ميكند. من نميگويم كه ايران ممكن است هر پروندهاي در اين چارچوب را به يك مناقشه بين دو كشور تبديل كند، بلكه مقصود اين است كه ايران از مواضع مخالف موضع اصولي خودش حمايت و دفاع بكند. اين مثال نشان ميدهد، موضوع روابط استراتژيك تا چه حد موضوع عميق و اساسي محسوب ميشود.
در ارتباط با برخي از مسائل ديگر نيز روسيه يكسري ديدگاههاي خاص خود دارد، در مسائلي مانند عدم اشاعه، گسترش سامانههاي موشكي يا در ارتباط با سقف قدرت كشورهاي پيرامون خودش، روسيه مواضع مشخصي دارد كه با مواضع ايران هماهنگ نيست. نگاهي كه ايران به بعضي از مسائل خاورميانه دارد نگاهي نيست كه الزاما از سوي دولت پوتين دنبال شود. نگاهي كه ايران در بحث درياي خزر دارد، بعضا تفاوتهاي جدي با نگاه روسيه طي سالهاي گذشته داشته است.
ايران به عنوان يك قدرت منطقهاي نگرشهايي به موضوعات مبتلابه جهان و منطقه دارد كه الزاما اينها با نگرش روسيه همسو نيست و نميتواند همهمسو باشد. نميتوانيم بگوييم كه ايران و روسيه آنچنان منافع مشترك و همسويي دارند كه در همه زمينهها حاضرند از نفع ملي خودشان به سود منافع ديگري بگذرند. اما بحث مهمي كه در اين ميان وجود دارد «همكاري تهران و مسكو» در موضوعات استراتژيك است.
بله! ايران و روسيه در موضوعات استراتژيك با يكديگر همكاري دارند. اما ميان داشتن «روابط استراتژيك» با همكاري در موضوعات استراتژيك تفاوت ماهوي با يكديگر دارند. در روابط استراتژيك كشورها از منافع خودشان به خاطر منافع استراتژيك مشترك گذشت ميكنند، ولي در همكاري در زمينههاي استراتژيك اينگونه نيست، بلكه در اين نوع همكاري دو طرف منافع خودشان را در قالب همكاري استراتژيك به حداكثر ميرسانند. ما در زمينههايي مانند سوريه، يا مبارزه با جريانهاي تروريستي، برخي مسائل مربوط به انرژي و برخي از همكاريها از جنس منطقهاي، موضوعاتي هستند كه ميتوانيم با روسيه منافع مشترك استراتژيك تعريف بكنيم و از همكاريهاي استراتژيك حرف بزنيم.
ظرفيت اين همكاريهاي موضوعي استراتژيك ميان دو كشور تا چه حد است؟
الان سياست مستقل ملي ايران، به اين معنا كه ايران آنقدر قدرتمند باشد كه اجازه ندهد مرزهاي جنوب كشورهاي متصل به روسيه دچار تهديد بشوند، در راستاي منافع استراتژيك روسيه قرار دارد. ما با روسيه زمينههاي مشترك متعددي براي همكاري موضوعي استراتژيك داريم. اما به جهت تعريفي كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك كشور مستقل از خودش دارد، به دليل الزامات قانون اساسي كه اجازه نميدهد در برخي مجموعهها و اتحاديهها وارد شويم، سياستي را تعريف ميكنيم كه عنوان «روسيه قوي – ايران مستقل» روي آن ميگذاريم. دراين تعريف روسيه قوي- ايران مستقل، روابط استراتژيك به لحاظ تعريف علمي امكانپذير نيست، اما ميتوان گفت روابط موضوعي استراتژيك با يكديگر داريم.
اما با وجود همين روابط موضوعي، باز هم مشاهده ميكنيم كه روابط اقتصادي دو كشور همپاي روابط سياسي رشد نكرده است. دليل اين موضوع چيست؟
اگر بخواهيم بررسي بكنيم اتفاقا روابط تجاري دو كشور نسبت به سالهاي گذشته رشد چشمگيري داشته و هدفگذاريهاي خوبي هم در رابطه با گسترش روابط تجاري مورد توافق واقع شده است. منتها بايد بحثي را در نظر بگيريم، روابط تجاري بر بستر واقعيتها و ظرفيتهاي واقعي ايجاد ميشود. دو كشور به لحاظ سياسي تصميم خودشان را گرفتهاند، ولي اين تجار و بخش خصوصي هستند كه اين روابط تجاري را مستحكم و پايدار ميكند. بايد كالايي وجود داشته باشد كه بين دو كشور در رفت و آمد باشد. بخشي از كالاهايي كه بين دو كشور تبادل ميشوند، همچون خريد تسليحات نظامي و يكسري موضوعات ديگر مساله بين دو دولت است كه به شكل خوبي در حال انجام است. ولي به بخش بعدي كه ميرسيم، تجار و بخش خصوصي هستند كه چه در زمينه طرف روسي ميبينند چه كالاهايي در طرف ايراني وجود دارد كه ميتوانند از آن استفاده بكنند و تاجر ايراني بايد ببيند چه كالايي در طرف روسي وجود دارد. معمولا اينگونه است كه تجار به صورت سنتي بازارهاي خودشان را انتخاب كردهاند. وقتي كه قصد داريم كه ظرفيتسازي جديد بكنيم و بازار جديدي را هدف بگيريم، بايد سرمايهگذاريهايي شود، زمينههاي جديدي تعريف شود و كالاها و كارخانههاي جديد با هدف گسترش تجارت با روسيه ايجاد كرد. نميتوان انتظار داشت كه يكشبه مناسبات اقتصادي و تجاري دو كشور رشد بسيار زيادي داشته باشد حتي با وجود اراده و عزم سياسي ميان دو كشور، باز هم گسترش روابط تجاري و اقتصادي امري زمانبر و سرمايهبر خواهد بود. هرچند در بخش خصوصي اندكي كندي وجود دارد، اما در بخش دولتي، پروژهها و قراردادهاي دوجانبه دو دولت در جريان است.
برخي از ديدگاههاي مسكو با باكو خيلي نزديك است، به خصوص در پروندههايي مانند درياي خزر يا مساله قرهباغ، در برابر ايران ديدگاه متفاوتي نسبت به اين دو كشور در برخي پروندهها دارد، فكر ميكنيد اين ديدارهاي سهجانبه و به خصوص برگزاري اين ديدار در تهران ميتواند نقشي در نزديكتر كردن مواضع مسكو و باكو به تهران ايفا كند؟
در ارتباط با درياي خزر، نهايتا براساس توافق پنج كشور حاشيهاي درياي خزر تصميم نهايي را ميگيرند. هرچند در ديدارهاي دوجانبه يا چندجانبه ديگر ممكن است اين موضوع گاهي مورد اشاره قرار بگيرد، اما چارچوب تصميم نهايي در مورد درياي خزر در چارچوب اجلاس سران، وزراي خارجه و كارشناسان پنج كشور ساحلي تعريف شده است و بايد در همان سازوكار به نتيجه برسد. من بعيد ميدانم در اجلاس سهجانبه تهران اشارهاي به اين پرونده بشود. اما در رابطه با موضوعات ديگر، در بحث نوع موضعگيريهايي كه روسيه نسبت به برخي مسائل جمهوري آذربايجان دارد، به طور مستقيم در ديدارهاي دوجانبهاي كه تعريف كاري مشخصي دارد، باز هم به نظر نميرسد كه مورد گفتوگو واقع شود. به هر تقدير همه مذاكرات در چارچوب تعيين شده انجام ميشود.
اما موضوع مهم اين است كه هرچه سران كشورها با يكديگر ديدار كنند، حتما در كاهش اختلافنظرها و افزايش زمينههاي تفاهم اثر خواهد گذاشت. يعني حتي اگر مستقيما هم به اين موضوعات مورد اختلاف وارد نشوند، باز هم تعدد ديدارهاي سران كشورها با يكديگر قطعا باعث ايجاد تفاهم بيشتر خواهد شد.
برخي اين ترديد را وارد ميكنند كه با وجود ديدارهاي متعددي كه بين آقايان روحاني و پوتين انجام شده، به خصوص در سفرهاي پوتين به تهران، ديدارها نه در قالب سفرهاي دوجانبه بلكه در حاشيه نشستهاي چندجانبه انجام شده است، آيا فكر ميكنيد بيميلي از سوي مسكو از انجام سفر در قالب روابط دو جانبه وجود دارد؟
نه! من اصلا چنين اعتقادي ندارم، درست است كه سفرهاي آقاي پوتين به قصد شركت در نشست سران كشورهاي صادركننده گاز يا سران كشورهاي ساحلي درياي خزر به تهران سفر كردند، اما قطعا ايشان برنامه ديدار و گفتوگوهاي دوجانبه خود را هم به آن سفرها متصل كردند.
گروهي از منتقدان هستند كه همواره مسكو را متهم به استفاده از كارت روابط ايران در رايزنيهايش با غرب كرده و ادعا ميكنند نيت روسيه از رابطه با تهران مثبت نيست، نظر شما در مورد چنين تحليلي چيست؟
اصلا موضوعات مناسبات بين كشورها را با كلمات اخلاقي و ارزشي نميتوان ارزيابي كرد. حتما در موضوع روابط بين كشورها بايد از واژگان سياسي بينالمللي مناسب استفاده كنيد. بگذاريد خيلي راحت بگويم عين همين نگراني كه ممكن است برخي درون ايران داشته باشند كه ممكن است روسيه در روابط خارجي از كارت ايران استفاده بكند، عينا در ميان تحليلگران و صاحبنظران روسيه هم ديده ميشود. اخيرا من ديداري با روساي مراكز مطالعاتي روسيه داشتم كه علنا بيان ميكردند، نگران هستند كه سياست خارجي روسيه به نوعي از سوي ايران به گروگان گرفته شود. دقيقا همان مبحثي كه ما از آن با عنوان بازي كردن با كارت ايران از آن ياد ميكنيم از سوي روسها با عنوان به گروگان گرفتهشدن سياست خارجي روسيه ياد ميشود. نگراني آنها هم اين است كه ايران از كارت روسيه در تنظيم روابط بينالمللي خودش استفاده كند. هر كشوري به هر ميزاني كه بتواند در ارتباط با گسترش منافع ملي خودش استفاده ميكند. قطعا روابط ايران و روسيه و روابط ايران با هر كشور ديگري مبتني بر اولويت منافع ملي ايران است. همه كشورهاي ديگر هم همين را دنبال ميكنند و هيچ كشوري منافع ملي خودش را فداي كشور ديگر نخواهد كرد. اين اصل روابط بينالملل است.
مهم اين است كه چقدر بتوانيم منافع مشتركي را تعريف بكنيم كه در يك همكاري موجب همافزايي منافع دوطرف بشود. اينكه ظرفيت اين را نداشته باشيم كه از ظرفيتهاي كشورمان استفاده بكنيم و اجازه بدهيم كه كشور ديگري از روابط با ما سوءاستفاده كند، روسيه كه هيچ، يك كشور دورافتاده ضعيف در آن سوي دنيا هم ميتواند از سياست خارجي ما سوءاستفاده كند؛ اين كاملا بستگي دارد به ظرفيتهايي كه يك كشور ميتواند در روابط خارجي خودش ايجاد و در عرصه بينالمللي از منافع خودش محافظت كند.