يك حمله و چند نكته!
الياس حضرتي
هفته گذشته يك مهاجر به امريكا كه اصالتا اهل ازبكستان است و ۷ سال پيش از طريق لاتاري برنده و به تابعيت امريكا در آمده بود، با حمله به مردم در نزديك محل برجهاي دوقلو در محله منهتن نيويورك شوك جديدي را به جامعه امريكا وارد كرد و حداقل ۲۰ نفر را كشت و زخمي كرد. وي از معدود افرادي است كه پس از آنكه عمليات را انجام داد توسط پليس دستگير شد، هرچند با اصابت گلوله نيز مواجه و فعلا زخمي شده است. اين رويداد ميتواند حايز چند نكته قابل توجه باشد كه نبايد از آنها غفلت كرد.
۱- از هنگام روي كار آمدن ترامپ چندين عمليات مشابه در ايالات متحده انجام شده است. برخي از مهمترين آنها اصولا ريشه تروريستي به معناي متداول را ندارند، بلكه ريشه در بيماري جامعه امريكا دارند كه يكي از علائم اين بيماري نيز رياستجمهوري ترامپ است. حمله مسلحانه به مردمي كه براي شركت در يك كنسرت در لاسوگاس جمع شده بودند و بزرگترين كشتار از نوع خود را رقم زد، از اين جمله است. البته در آنجا دستوري از جانب ترامپ صادر نشد كه به ريشههاي اجتماعي و سياسي و رواني اين فاجعه رسيدگي شود. بخشي ديگر از اين رويدادها تروريستي بودهاند ولي هيچكدام شهروندان كشورهايي كه از سوي ترامپ محدوديت ورود پيدا كردند نبودند و به طور مشخص هيچ ربطي به ايرانيان نداشتند.
۲- برخي افراد گمان ميكنند كه داعش و ترامپ متوجه اين بازي خطرناك نيستند. به طور قطع هر دو طرف ميدانند كه درصدد تقويت يكديگر هستند. داعش با اين عمليات، ترامپ را تقويت ميكند و ترامپ هم با افزايش فشار و اعمال محدوديت و تبعيض، خوراك و فضاي لازم براي داعش ايجاد ميكند كه از ميان خيل بزرگ ناراضيان، يارگيري كند. اين فرآيندها به نوعي تشديدكننده هستند. به اين معنا كه نتايج حاصل از اقدامات طرفين به آرامش كمك نميكند، بلكه طرفين را در انجام اقدامات خصمانه خود عليه ديگري باانگيزهتر و باقدرتتر ميكند.
۳- شايد تعجبآور باشد، ولي بخش مهمي از تروريستهاي داعشي، از اتباع جمهوريهاي مسلماننشين اتحاد جماهير شوروي سابق هستند؛ كشوري كه اين روزها قرار است يكصدمين سالروز انقلاب كمونيستي در آن باشد. صد سال پيش هنگامي كه كمونيستها در اين كشور مستقر شدند، گمان ميرفت كه براساس نظريه ماترياليسم ديالكتيك دوران مذهب و عقايد آن به سر آمده است و وارد دوران علم شدهايم. بيش از هفتاد سال با شديدترين شيوهها عليه گرايشهاي مذهبي و نهاد مذهب در كشورهاي آسياي ميانه و آذربايجان و ازبكستان، تركمنستان، تاجيكستان و... مبارزه شد. حداقل سه نسل تحت آموزشهاي كمونيستي قرار گرفتند و گمان ميرفت كه مذهب در اين جمهوريها امري تاريخي است. ولي هنگامي كه اتحاد جماهير شوروي فرو پاشيد، به يكباره معلوم شد كه نه تنها مذهب به حاشيه نرفته بود، بلكه بدترين و افراطيترين نوع آن از ويرانههاي كمونيست سر برآورد و دود نخستين اقدامات تروريستي آنها در مسكو به چشم روسها رفت. هنگامي كه شبوروز از تروريستهاي چچني در عذاب بودند. اين درس مهمي است كه از نحوه مواجهه با مذهب و هر نوع فرهنگ ديگري حتي فرهنگ غيرمذهبي بايد آموخت. مردم موم نيستند كه در دست سياستمداران به هر شكلي در آورده شوند.
۴- حادثه نيويورك نشان داد كه تروريستها ديگر نيازمند بمب و اسلحه نيستند. وسيله ترور در دسترستر از آن است كه به ذهنمان ميرسد. كافي است يك خودرو داشته باشيد و يك خيابان جمعيت تا اقدام تروريستي به بهترين صورت موردنظرشان محقق شود. اقدامات تروريستي از اين نوع در لندن و حمله به عابران روي پل وستمينستر، در نيس فرانسه و در مارسي و پاريس، در آلمان، در اسپانيا، در انگليس و اكنون در قلب امريكا يعني نيويورك، نشان ميدهد كه انسانها خودشان به بمب و مسلسل تبديل شدهاند و ديگر نيازي به بمب و اسلحه ندارند. بنابراين هستههاي تروريستي ميتوانند تكنفري باشند و به صورت كنترل از راه دور و اينترنت و شبكههاي مجازي هدايت شوند، حتي نيازي به هدايت مستقيم ندارند، بلكه كافي است به صورت غيرمستقيم مورد خطاب قرار گيرند. بنابراين دنيا براي مقابله با آنها بايد به فكر راههاي ديگري باشد. اين نكته نيز در اين ماجرا جالب است كه چرا اين فرد فاقد اسلحه بود. آن هم در كشوري كه حدود ۳۰۰ ميليون اسلحه در آن در دست مردم است؟ به نظر ميرسد كه آوردن اسلحه اسباببازي و عدم استفاده از اسلحه واقعي، پيام روشني براي سياستمداران است كه تروريسم به عصر جديدي وارد شده است، بهتر است فكر ديگري كنند.
۵- حمله به مردم در نيويورك هنگامي مهمتر به نظر ميرسد كه متوجه ميشويم دونالد ترامپ به عنوان رييسجمهور امريكا، شلنگ بنزين را روي اين آتش گرفته است و دقيقا در جهت خواست تروريستها عمل ميكند، همچنان كه تروريستها و داعش نيز در راستاي خواست او رفتار ميكنند. وي دوباره منطق دوگانه خود را به معرض نمايش گذاشت و نشان داد كه نميتواند منصفانه و بيطرفانه در برابر حوادث رفتار كند. رفتارهاي مشابه ديگر كه ريشه غيرتروريستي داشتهاند، از نظر او اهميت و ارزش كافي براي مقابله ندارد، ولي در اين مورد خاص قضيه فرق ميكند، او به سرعت خواهان اعمال محدوديتهاي ويزايي و نيز تشديد مجازات مجرم شده است. اين دوگانگي بلاي سياست امريكايي در مواجهه با تروريسم است.