نگاهي دوباره به ماركس
«آيا ممكن است آشناترين انتقادهاي وارد بر ماركس همگي اشتباه باشند؟ و اگر نه تماما نامعقول، دستكم عمدتا چنين باشند؟ماركس به «فرد»، باوري پرشور داشت و به جزميات انتزاعي به ديده ترديد مينگريست. وي نظر مساعدي نسبت به مفهوم يك جامعه كامل نداشت، همواره با احتياط به ايده برابري ميانديشيد و هرگز روياي آيندهاي را در سر نميپروراند كه در آن همگان لباسهاي سرهم كارگري به تن دارند و بر پشتشان كدهاي ملي زده شده است. آرزوي او نظاره جهاني پر از تنوع و گوناگوني بود نه يكدستي و هم شكلي. او مردان و زنان را بازيچههاي درمانده تاريخ نميديد. بسيار پيش از محافظهكاران دست راستي با نهاد دولت، خصومت ميورزيد و سوسياليسم را نه خصم دموكراسي بلكه تعميق آن ميدانست. اغلب ديدگاههاي او درباره طبيعت و محيط زيست به طرز خيرهكنندهاي جلوتر از زمان خودش بود. هيچ جنبشي هم پايه آن نهضت سياسي كه از بطن كارهاي او زاده شد مدافع ثابت قدم رهايي از زنان، صلح جهاني، مبارزه با فاشيسم و پيكار عليه استعمار نبوده است.» عبارات فوق به نقل از كتاب «پرسشهايي از ماركس» نوشته تري ايگلتون است. ايگلتون نظريهپرداز ادبي بريتانيايي است. بسياري او را تاثيرگذارترين منتقد ادبي زنده بريتانيا ميدانند. او با تكيه بر نظريههاي ماركسيستهاي اروپايي، مخاطبان فراواني يافت و با پيروي از افكار اين نظريهپردازان از شيوهاي ماترياليستي براي مطالعه ادبيات بهره برد. از وي تاكنون مقالههاي بسياري درباره آرتور شوپنهاور، كارل ماركس، لودويگ ويتگنشتاين، والتر بنيامين، ژاك دريدا، ريموند ويليامز و... منتشر شده است. «پرسشهايي از ماركس» كتابي است از او كه با ترجمه رحمان بوذري و صالح نجفي به فارسي برگردانده و توسط انتشارات هرمس منتشر شده و اكنون چاپ دوم آن در اختيار علاقهمندان آثار فلسفي قرار گرفته است. ماركس در قرن بيست و يكم، ماركس و ماركسيسم، ماركس و ناكجا انديشي، ماركس و ماترياليسم، ماركس و طبقه، ماركس و جنبشهاي اجتماعي از مهمترين بخشهاي اين كتاب هستند.