از بهمن 57 تا آبان 58
ماجراي سفارت امريكا در تهران يكي از طولانيترين حوادث سياسي تاريخ معاصر ايران بود. اين ماجرا از 25 بهمن 1357 شروع شد و به سرعت فروكش كرد و دوباره شوري بسيار بزرگتر در 13 آبان 1358 سفارت امريكا را فراگرفت و اين ماجرا تا 444 روز پس از آن ادامه داشت و در نهايت در 30 دي 1359 و با پذيرش قرارداد الجزاير از سوي دولتهاي ايران و امريكا ماجرا به پايان رسيد و سرانجام گروگانهاي امريكايي كه از اعضا و كارمندان سفارت امريكا بودند، آزاد شدند.
مهاجمان مسلح و نقاب به صورت؛ 25 بهمن 1357
چند ماه پيش از آبان در تاريخ 25 بهمن 1357 گروهي ناشناس به سفارت امريكا حمله ميكنند. در منابع تاريخي با حدس و گمان درباره هويت اين نقابپوشهاي مسلح و مهاجم صحبت شده است. نظر غالب بر اين است كه آنها چريكهاي فدايي خلق بودهاند كه در روزهاي آغازين انقلاب وارد سفارت امريكا شده و قصد داشتند به مراكز استراتژيك سفارت نيز دست يابند اما با واكنش سريع دولت موقت تلاش آنها ناكام ميماند. در اين حادثه امام (ره) به سرعت دستور داد كه مهاجمان از سفارت بيرون رانده شوند. ويليام ساليوان، سفير امريكا در ايران نيز معتقد است مهاجمان چريكهاي فدايي خلق بودهاند و تنها توانستند براي چند ساعت آنجا را تصرف كنند. بعد از اطلاع كميته انقلاب از ماجراي حمله چريكهاي فدايي خلق به سفارت امريكا به دستور امام خميني (ره)، ابراهيم يزدي، وزير امور خارجه دولت موقت و ماشاءالله قصاب، مسوول كميته انقلاب وارد عمل شدند و تسخيركنندگان سفارت را از آنجا بيرون كردند. در اين حادثه كميته انقلاب به قدري ضربتي و سريع وارد عمل شد كه نيروهاي چريك، امان دسترسي به اسناد داخل سفارتخانه را نداشتند. البته ماهيت، شكل و اهداف و پيامدهاي اين حمله به طور كلي از آنچه در سيزدهم آبان 1357 اتفاق افتاد متفاوت بوده است؛ به بياني ديگر هرچقدر بر سر حمله دوم به سفارت امريكا كه توسط دانشجويان انجام شد، در آن زمان وفاق ميان گروههاي مختلف اجتماعي وجود داشت، درباره ماجراي اول اختلاف نظر بود و تقريبا همه گروههاي سياسي، چريكهاي فداي خلق يا همان نقاب به چهرهها را به جوسازي متهم ميكردند و معتقد بودند اين افراد از اين اقدامشان به دنبال اغراض گروهي هستند و اهداف ملت را دنبال نميكنند.
دانشجويان با هويت و بينقاب
آنطور شواهد و تاريخ شفاهي نشان ميدهد، هيچيك از مقامات بلند پايه نظام از تصميم دانشجويان اطلاعي نداشتند. اين ادعا را محمد توسلي، ابراهيم يزدي، موسويخوئيني و مهدي بازرگان ميگويند و بسياري از دانشجويان خط امام كه در ماجراي حمله به سفارت امريكا حضور داشتند هم آن را تاييد ميكنند. محمد توسلي ميگويد دانشجويان ايدهشان را با موسويخوئينيها در ميان گذاشته بودند ولي او امامخميني را در جريان تصميم دانشجويان قرار نميدهد. موسويخوئينيها از چهرههاي نقشآفرين حادثه سيزدهم آبان، در همين رابطه ميگويد «از من خواستند كه با امام صحبت كنم و ببينم كه نظر امام چيست؟ من گفتم به نظرم درست نيست كه با امام در ميان بگذاريم. زيرا بر فرض هم كه امام بپسندد، آيا در جايگاه رهبر و رييس يك مملكت، درست است كه به كسي بگويد برو سفارت امريكا را اشغال كن؟ به لحاظ عرف سياسي، بايد بگويد كه چنين كاري نكنيد. پس در اين فرض كه شما كار خودتان را درست ميدانيد چرا برويم و امام را در محذور قرار دهيم؟ شما كه نميخواهيد كسي را بكشيد يا جايي را خراب كنيد، ميخواهيد وارد سفارت امريكا شويد. به محض ورود، امام خميني مطلع ميشود؛ اگر نظرشان اين بود كه كار غلطي است، بلافاصله دستور ميدهند كه بياييد بيرون و كار درستي نيست. شما هم بيرون ميآييد.»آنطور كه دانشجويان پيرو خط امام ميگويند اين برنامه از مدتي قبل و توسط گروههاي دانشجويي ريخته شده بود و آنها هم كسي از مسوولان وقت را در جريان مسائل قرار نداده بودند و حتي برخي از اعضا و برنامهريزان اين تصميم مانند محمود احمدينژاد كه مخالف اين حركت بوده است، ديگر دانشجويان را به افشاي اين راز تهديد ميكرده است. موسويخوئينيها ميگويد «ديگر دانشجويان نقشآفرين نبودند، يعني از اين مرحله به بعد اين مردم بودند كه به هيچ مقامي و قدرتي اجازه نميدادند كه تصميم بگيرد چه بايد كرد. تمام مدت شبانهروز، نه يكي دو هفته، چند ماه تمام اطراف سفارت امريكا پر از آدم بود.»ابراهيم يزدي با اشاره به ماجراي حمله نقاب پوشهاي مسلح به سفارت امريكا ميگويد: در ديداري كه همان روز يكشنبه ۱۳ آبان با امام داشتم وقتي خبر اشغال را دادم ايشان با ناراحتي گفتند «اينها كياند؟ برو بريزشان بيرون» اما من صبح آن روز از دفترم با آقاي موسوي خوئينيها كه در محل سفارت مستقر شده بود، صحبت كرده بودم و ميدانستم كه اينبار اشغال سفارت توسط نيروهاي ناشناس انجام نشده است و اخراج آنها به سادگي ميسر نيست و من نبايد در آن دخالت كنم.
دولت موقت نتوانست دانشجويان خط امامي را از حضور در سفارت امريكا منصرف كند؛ تا مدتها در برابر سفارت رفت و آمد ميكردند. دانشجويان و مردم و گروههاي مختلف با بيانيهها و اطلاعيهها ليستي از مطالبات را مطرح ميكردند؛ مطالباتي مانند استرداد شاه از امريكا به ايران، محاكمه دخالتهاي امريكا در امور داخلي ايران مانند 28 مرداد و 17 شهريور را مطالبه ميكردند.
تودهايها، حامي دانشجويان خط امامي
حمايت گروههاي مختلفي از روشنفكران، نويسندگان و فعالان سياسي حامي تسخير سفارت كه به فاصله چند ساعت بعد از انتشار به سرعت منتشر ميشد، نشان ميدهد اين اقدام دانشجويان خط امامي مورد اقبال افكار عمومي قرار گرفته بود و در آن زمان- جزء معدودي از چهرههاي حكومتي و سياسي و دانشجويي- كسي مخالفت جدي نشان نداده است؛ به بياني ديگر ادبيات حاكم بر فضاي ذهني روشنفكران، انقلابيون و سياستمداران و دانشجويان آن زمان موافق نشان دادن ضرب شستي به امريكا، كه در آن زمان امپرياليسم خوانده ميشد، بوده است. شاهد اين مدعا بيانيه جمع كثيري از روشنفكران با پايگاههاي فكري مختلف تودهاي، مجاهد و مسلمان و... در حمايت از اين اقدام بوده است؛ از جمله چهرههاي سرشناس چپانديش با پايگاه حزب توده ميتوان به محمد اعتمادزاده (به. آذين)، سياوش كسرايي، امير هوشنگ ابتهاج و فريدون تنكابني اشاره كرد كه در نامهاي حمايت خود را از تسخيركنندگان سفارت امريكا اعلام كردند. در اين رابطه ميتوان به چرخش موضع سازمان مجاهدين در بيانيه اول به دوم اين سازمان اشاره كرد. مشابه اتفاقي كه براي فضاي روشنفكري افتاد، در خصوص جريانهاي سياسي نيز رخ داد و به فاصله چند ساعت بعد از انتشار خبر اين حادثه، اغلب جريانهايي كه از نظر فكري با دانشجويان خط امام همسو نبودند، از اين اقدام حمايت كردند. كانون نويسندگان ايران، حزب توده، سازمان مجاهدين خلق ايران و جامعه روحانيت مبارز در بيانيه و نامههايي حركت دانشجويان را ستايش كردند. همان طور كه گفته شد وقتي به سفارت امريكا حمله شد همه گروههاي سياسي از اين حركت حمايت كردند. حتي با وجود آنكه مهدي بازرگان مخالف جدي تسخير سفارت امريكا بود و جزو بزرگان و صاحبان نفوذان نهضت آزادي شناخته ميشود اما درباره نحوه واكنش نشان دادن به اين حادثه حتي در داخل نهضت آزادي هم اختلاف نظر وجود داشت، شاهد اين مدعا هم بيانيه نهضت آزادي در حمايت از دانشجويان خط امام به سفارت است. محمدتوسلي در همين رابطه ميگويد، وقتي عصر 13 آبان 1357 ابراهيم يزدي نزد امام ميرود ايشان همان دستوري را ميدهند كه روز 24 بهمن 1357 به ابراهيم يزدي داده بودند «يعني طبق عرف بينالمللي عمل كنيد و چريكها را از سفارت خارج كنيد و آقاي مهدويكني كه مسووليت كميته مركزي را داشتند نيروهاي پاسدار را در اختيار دكتر يزدي ميگذارند.» (مجله صدا- 16آبان 1394) اما سوال اصلي اين است كه در فاصله 13 آبان تا 14 آبان چه اطلاعاتي به امام ميرسد كه نظر امام عوض ميشود!؟ محمدتوسلي در خصوص تغيير موضع امام از بهمن 57 تا آبان 58 باور دارد كه مخالفت امام با ماجراي 25 بهمن به دليل شائبه حضور گروههاي چپ و مسلح بود چراكه همراهي مجاهدين با آنها ميتوانست مساله اصلي انقلاب را منحرف كند.