شرحي بر كتاب «در برابر استبداد»
در نقد هيتلر يانكيها
بابك واحدي
ماجرا از يك پستِ فيسبوك شروع شد؛ پُست فيسبوك يك مورّخِ بنامِ تاريخِ حكومتهاي جبّار نازي و شوروي، كه اينبار نه به يك حاكم اروپايي يا شرقي كه به انتخابِ يك رييسجمهور در قلبِ دنياي غرب واكنش نشان ميداد. انتخاب دانلد ترامپ به رياستجمهوري امريكا تيموتي اسنايدر را به واكنش واداشت، تا در فيسبوك، همان بستري كه به انتخاب ترامپِ ديوانه كمك كرده بود، به او بتازد و از سرنوشتي هشدار دهد كه امريكاييها مدتها بود معتقد بودند هرگز بر سرشان نخواهد آمد.
تيموتي اسنايدر در اين پُستِ فيسبوك، كه بعد بسط داده شد و همين كتابي شد كه در دست داريد، به هموطنانِ امريكايياش هشدار ميدهد كه «امريكاييهاي امروز هيچ باهوشتر و خردمندتر از اروپايياني نيستند كه در قرن بيستم شاهدِ غلتيدن دموكراسي در دام فاشيسم، نازيسم يا كمونيسم بودند. مزيت ما در اين است كه شايد بتوانيم از تجربه آنان درسهايي بگيريم و حالا وقت خوبي براي اين كار است.» و در ادامه دانش جامع و گستردهاش از تاريخِ جهان و بهويژه تاريخِ استبداد را به كار ميگيرد تا 20 درس از تحوّلات قرنِ بيستم بيرون بكشد.
پُستِ فيسبوك اسنايدر بيش از 18 هزار بار به اشتراك گذاشته شد، و به سرعت در همهجاي فيسبوك و اينترنت و رسانههاي جهان پخش شد. اين بود كه اسنايدر به فكر افتاد بيست درسي را كه در آن پُست برشمرده بود با توضيحاتِ بيشتر و مثالهايي تاريخي از حكومتِ نازي و شوروي سابق در يك كتاب گرد آورد. كتاب «در باب استبداد؛ بيست درس از قرن بيستم» نام گرفت و خيلي زود به جمعِ كتابهاي ميليوننسخهاي جهان راه پيدا كرد.
اسنايدر، كه پيش از اين با كتابِ «سرزمينِ خون: اروپاي در منگنه هيتلر و استالين» خودش را در جايگاهِ يكي از برترين مورّخانِ امروز جهان نشانده بود، در اين كتابِ كمورق خلاصه آنچه را كه از مطالعه چندين و چند سالهاش در تاريخِ تحوّلات سياسي جهان آموخته در اختيار خواننده ميگذارد. خواننده در اين كتاب ميآموزد كه چطور اطاعت از حاكمانِ جبّار خيلي اوقات اجباري و ناگزير نبوده است و خيليها پيش از آنكه كسي از آنها اطاعت بخواهد زانو ميزنند و فرمانبرداريشان را پيشكشِ حاكم ميكنند. يا اينكه نداشتن يك زندگي خصوصي و استقلال فكر و عمل بستري است مهيا براي سوءاستفاده استبداد، و جستوجوي حقيقت نه يك تجمّل و پُز روشنفكري كه از ضرورتهاي حياتي زندگي در عصرِ اينترنت و شبكههاي اجتماعي است.
اسنايدر با مثالهاي كوبنده و استدلالهاي محكمش، با نثري ساده و موجز، راه شناختن استبداد را در هر گوشهاي از جهان و تاريخ نشانمان ميدهد و به ما ميآموزد كه براي مقابله با هر گونه استبداد بايد ابتدا از خودمان شروع كنيم، و كم نيستند كارهاي اثرگذاري كه بتوان بهتنهايي از پسِ انجامشان برآمد.
در نهمين درسِ اين كتاب، «با زبانتان مهربان باشيد»، ميخوانيد كه يكي از نخستين اهداف حكومتهاي استبدادي زبان است، و اين حكومتها با تحريف و تغيير و سوءتعبيرِ واژگان و فُرمِ زبان وجود و عملكردشان را توجيه ميكنند و راهِ شناخت استبداد را بر آيندگان ميبندند. اسنايدر در اين درسِ مهم ميگويد كه تا ميتوانيد به واژهها فكر كنيد، و حرفِ همه را بيفكر و تامل تكرار نكنيد. حتي اگر همان حرف را ميزنيد با كلماتِ خودتان بگوييد. اسنايدر ميگويد سعي كنيد كمي از اينترنت فاصله بگيريد و جايش كتاب بخوانيد.
آشنايي من با تيموتي اسنايدر به مقالههاي او درباره بحران اوكراين و اشغال كريمه از سوي روسيه پوتين برميگردد. مقالههايي كه هركدام نگرشي نو به اين بحران سياسي داشتند و از آيندهاي خبر ميدادند كه حالا، چند سال پس از آن بحران، در اروپا و غرب محقّق شده است. بعد از خواندنِ آن مقالهها و ترجمه بعضي از آنها كه در ماهنامه انديشه پويا منتشر شدند، به سراغ نوشتههاي ديگرِ اسنايدر رفتم و نخستين اثري كه از او خواندم كتابِ مشترك او با توني جات، مورّخِ فقيد تاريخ انديشه، بود كه در سالِ 2012 منتشر شد. اسنايدر ماههاي آخر زندگي دوست و استادش را در خانه او گذرانده بود و با توني جات درباره تحوّلات سياسي و اجتماعي قرن بيستم و معناي آنها گفتوگو كرده بود. حاصلِ كار كتابي شد به نامِ «تاملاتي در باب قرن بيستم» كه دوست ارجمندم، محسن قائممقامي، آن را ترجمه كرده و به زودي منتشر خواهد شد.
بعد از آن كتاب خواندنِ كتابِ «سرزمين خون» را شروع كردم كه شاهكار تاريخنويسي اروپاي شرقي است و روايت سالهاي پُردردِ گرفتاري اروپا ميانِ نازيسم و كمونيسم. در حينِ خواندنِ كتابهاي اسنايدر با او در تماس بودم و او هر پرسشي را كه برايم پيش ميآمد با صبر و حوصله پاسخ ميداد.
تا اينكه انتخابات جنجالي امريكا از راه رسيد و اسنايدر همچون هميشه شروع كرد به نوشتن مقاله و پُستِ فيسبوك و توييت كردن درباره اين اتّفاقِ مهم. كمي بعد از انتخاب ترامپ به رياستجمهوري اين كتاب منتشر شد، و من پس از كسب اجازه از تيموتي اسنايدر شروع كردم به ترجمه كتاب. حاصل كار كتابي است كه در دست داريد. كتابي كه قطعاً خالي از نقص نيست، ولي نهايتِ تلاشم را كردهام كه كمغلط و وفادار به متنِ اسنايدر باشد. عنوان كتاب را با اجازه نويسنده تغيير دادهام، چراكه معتقدم اهميتِ اين كتاب با عنوانِ جديد نمايانتر خواهد بود. لازم ميدانم از همكارانم در نشر گمان، بهويژه آقاي حاجياني و آقاي رنجبر، تشكر كنم كه بيسعي و تلاشِ ايشان كتاب به اين شكل درنميآمد. از دوستِ عزيزم، محسن قائم مقامي، سپاسگزارم كه كتاب را خواند و نكاتي را يادآور شد. و بيش از همه منّتدارِ همسرم، گلشن، هستم كه ترجمههايم را ميخواند و ايرادشان را مييابد، و در هر لحظه زندگي همراهم بوده و هست. در انتهاي آن پُستِ فيسبوك نوشته شده بود، «اگر اين مطلب به دردتان خورد، لطفا از آن پرينت بگيريد و به ديگران هم بدهيد!» اين كاري است كه اسنايدر از ما ميخواهد با اين كتاب بكنيم. اگر اين كتاب را خوانديد و به كارتان آمد، يا آن را به ديگران امانت بدهيد يا اگر ميخواهيد در كتابخانه يا همراهتان باشد و باز به آن برگرديد، نسخهاي از كتاب را به ديگران هديه كنيد.
اسنايدر استاد دانشگاهِ ييل امريكا و مورّخ صاحبنامِ تاريخ اروپاي شرقي و مركزي و هولوكاست است، و پيش از اين كتابهاي بسياري در زمينه تاريخِ سياسي اروپا نوشته است كه تكتكشان در مدّتي كوتاه در محافل دانشگاهي و ميانِ مخاطبانِ غيردانشگاهي به جايگاهي بلند رسيدهاند. او علاوه بر كارِ تدريس و نوشتن كتابهاي تاريخي و سخنرانيهاي بسيار، مرتّباً در نشرياتِ مختلفي مثلِ اينترنشنال هرالد تريبيون، نِيشن، نيويورك ريويو آو بوكز و چندين نشريه ديگر مقاله مينويسد. او تاكنون جوايزِ بسياري مثلِ جايزه انديشه سياسي هانا آرنت، جايزه نگاهِ اروپايي لايبزيك، جايزه علوم انساني امرسون، جايزه ادبي آكادمي هنر و ادبيات امريكا، و جوايزي افتخاري از كشورهاي اروپاي شرقي،
را در كارنامهاش دارد.