محمدرضا خاتمي:
تمام حيات خود را در جمهوري اسلامي تعريف كردهايم
محمدرضا خاتمي چهره برجسته اصلاحطلبي است كه به دليل رابطه خويشاوندي با بيت حضرت امام و جايگاه خاصي كه در جريان اصلاحات دارد، ميتواند نسبت اصلاحطلبان و حضرت امام را به خوبي تشريح كند. او در گفتوگويي با سايت جماران وابسته به موسسه تنظيم و نشر آثار امام در اين خصوص توضيحات مفصلي داد و در نهايت نگاه اصلاحطلبان امروز را هم شرح داد.
اعتقاد امام بر اين نكته استوار بود كه دين ميتواند در دنياي مدرن امروز كارآمد باشد. در حقيقت اين باور هر مسلماني است كه اسلام دين دنيا و آخرت است برخلاف عرف رايج مسيحيت كه رابطهاي بين زندگي اين دنيا و دنياي ديگر قايل نيست. امام به لحاظ تاكتيكي براي رسيدن به اين حقيقت، انديشه ديگري را در نظر داشت و آن اين بود كه اگر شما قدرت را در دست نداشته باشيد، امكان تحقق حكومت ديني وجود ندارد.
من مشي امام را اصلاحطلبانه ميبينم و اين را در ذهن خودم تدوين كرده و خط مشي خود را براين اساس استوار كردهام. بايد ساحت امام را از خطاهاي ديگران پاك كرده و اگر جايي هم اشتباهي صورت گرفته نترسيم و اعتراف كنيم و مطمئن باشيم كه شخصيت و شأن امام آنقدر بزرگ است كه چيزي از آن كاسته نميشود. ما تمام حيات خود را در اين جمهوري اسلامي تعريف كرديم. پايه و اساس جمهوري اسلامي نيز امام خميني (ره) است.
همان زماني كه امام در نقد نهضت آزادي سخناني ميگويد، خودش را متعهد ميداند كه انتخابات آزاد برگزار كند. هنگامي كه دولت موقت سرنگون شد، تمام افراد نهضت آزادي در انتخابات مجلس شركت ميكنند و به مجلس ميآيند. اين نكته جالبي است با اينكه امام با تفكر سياسي نهضت آزادي يا مهندس بازرگان همخواني نداشت. واقعيت اين است كه نهضت آزادي، فعاليتهاي تبليغاتياي عليه جنگ را آغاز ميكند. به اين معنا كه در عرصههاي عمومي، بحثهايي را در نقد جنگ شروع ميكند كه به هر حال، صورت واقعي آن با هر نيتي، عليه جنگ است. در آستانه انتخابات مجلس سوم شايبه تبديل شدن بحث مخالفت با جنگ به نوعي استراتژي و شعار تبليغاتي نهضت آزادي وجود داشت. حدود دو سال بعد از فتح خرمشهر، آقاي بازرگان، نامه تندي را خطاب به امام در نقد جنگ نوشت. در نقدهاي مطرح شده هم اساسا، مسائل اصلي جنگ يعني اقتضائات نظامي يا ديپلماتيك جنگ نقد نميشود و تنها به مسائل ايدئولوژيك آن پرداخته ميشود.
برداشت من اين است كه حتي اگر خود امام امروز بودند با اين طبقه و طايفه اينگونه برخورد نميكرد. بايد وضعيت آن زمان، به ويژه شرايط جنگ را لحاظ كرد. امام در اواخر عمر، دكتر پيمان را دعوت كرد و با او جلسه گذاشت. نميدانم محور گفتوگوهايشان چه بود، اما مقصودم اين است كه امام، دكتر پيمان را به رسميت ميشناخت. درست است كه با تفكر امام زاويه داشتند، اما امام به عنوان يك نيروي سياسي آنها را به رسميت ميشناخت.
زماني به ما گفتند آيا شما ميخواهيد در مجلس نماينده داشته باشيد يا براي انتخابات رياستجمهوري كانديدا معرفي كنيد، گفتيم نه ما خواستار كانديدا معرفي كردن نيستيم، اما ميخواهيم از آقاي روحاني حمايت كنيم. بعد از آن هم نميخواهيم بگوييم ما آقاي روحاني را آوردهايم اما اين حق را از ما نگيريد كه تفسير خودمان را نه از وقايع سال 88 بلكه از عملكرد هشت ساله آقاي احمدينژاد از سال 84 تا 92 بيان كنيم و بگوييم رايي كه مردم در سال 92 به آقاي روحاني دادند به اين معني است كه روش احمدينژاد و حاميان او را نميپسندند هرچند بخواهند رنگ عوض كنند. ما ديگر كاري به وقايع 88 نداريم و گذشتيم. اگر شما معتقديد كه ما مجازات نشدهايم، بياييد ما را مجازات كنيد و غائله را تمام كنيد، حتي اگر لازم است چندين نفر ديگر را زنداني و اين مساله را ختم كنيد. اين مجازات نكردن نشان ميدهد كه برخي خواستار ماندن استخوان لاي زخم هستند، نتيجه اين ميشود كه همه ما با وجود اينكه هيچ محكوميتي نداريم، مشمول اين حكم صادرنشده و ناگفته ميشويم كه سخنراني نكنيم و مصاحبه نداشتهباشيم. نه درباره انتخابات سال 88 بلكه حتي درباره اوضاع جاري مملكت نيز نتوانيم اظهارنظر كنيم. پيشنهاد ما اين است كه يك روز را انتخاب كنيم و بگوييم از امروز به بعد به گذشتهمان نگاه نميكنيم و با نگاهي به آينده به بررسي اوضاع مملكت بپردازيم و ببينيم كه بايد براي بهبود اوضاع چه كنيم.
برخي نسل جوان امروزي نه من را قبول دارد، نه دوستان اصولگراي ما را. البته ممكن است از ميان بد و بدتر، بد را انتخاب كنند و از سر اجبار به ما راي دهند. اما دفاع ناشيانه و نابخردانهاي كه از امام خميني، ولايت فقيه و نظام جمهوري اسلامي صورت گرفته است، باعث شده كه نسل جديد بدش نيايد كه ما توي سر هم بزنيم. زماني كه در مجلس بودم، دوستاني با ما دعوا داشتند كه چرا با اعضاي نهضت آزادي نشست و برخاست داريد؟ پاسخ ما به آنها اين بود كه مشي ما با اعضاي نهضت آزادي يكي نيست، اما اگر يكي از اعضاي نهضت آزادي را بدون محكوميتي بگيريد و زندان كنيد، من از حق شهروندي او دفاع ميكنم. به آنها گفتم من پسر آيتالله خاتمي و داماد امام هستم، شما من و امثال من را ميشناسيد و از اصل و نسب من با خبر هستيد، اگر امثال ما را حذف كنيد، كساني روي كار ميآيند كه سوابقشان را نميدانيد و نميشناسيد و پشيمان ميشويد چرا كه اين افراد رياكار، مجيز شما را ميگويند، اما سوءاستفاده ميكنند و هزار مشكل براي شما ايجاد ميكنند. ريا و نقاب را نهادينه نكنيد.
نظام نيازمند افراد دلسوز اما منتقد است. اگر فرزند آيتالله خاتمي و فرزند آيتالله شهيد مطهري و آيتالله بهشتي و آيتالله منتظري را حذف كنيد، كسي جاي او ميآيد كه ميخواهد بار خود را ببندد. مساله اصلي ما اين است نه دعواي با اصولگرايان. ما بسياري از اصولگرايان را دوست داريم، براي مثال آقاي توكلي با ما مخالف است اما براي اين مخالفت به اصولي پايبند است، اما عدهاي از اصولگرايان بارها رنگ عوض كردهاند و اين نشان ميدهد كه جز منافع خودشان به چيزي پايبند نيستند و چنين افرادي نظام را از پاي در ميآورند.