پيشخوان جنبش دانشجويي هست
ولو كمرمق
احسان شريعتي
تاثيرات جنبش دانشجويي بر سير تحولات اجتماعي
ابراهيم اصغرزاده از بنيانگذاران دفتر تحكيم وحدت از تجربههاي فعاليت دانشجويياش گفت. او معتقد است كه «جنبش دانشجويي در اين ۵ دهه بيشترين هزينهها را پرداخته و تاثيرات قابل توجهي بر سير تحولات اجتماعي گذاشته است با اين حال از جانب اقتدارگرايان و جريانات سنتي بهشدت دچار بيمهري و سوءظن است.» اصغرزاده تاكيد كرد: «بعد از انقلاب اگر دانشجويان دوم خرداد ۷۶ به صحنه نميآمدند احتمالا زايش اصلاحات و پيروزي خاتمي با شكست مواجه ميشد. در نهايت دانشجويان خواهان رفع حصر اينك پيروزي روحاني و دولت وي را دستاورد خود ميدانند و ميكوشند تا از اين دستاورد در برابر جريانهاي اقتدارگرا حفظ و حراست كنند.» امتداد
راهپيمايي در محكوميت اقدامات امريكا و صهيونيسم
نمازگزاران تهراني پس از اقامه نمازجمعه در محكوميت اقدام امريكا و رژيم صهيونيستي در انتقال پايتخت اين رژيم از تلآويو به بيتالمقدس راهپيمايي كردند. در اين راهپيمايي كه عصر روزگذشته و پس از اقامه نمازجمعه به دعوت شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي برگزار شد، جمعي از نمازگزاران در محكوميت اقدام امريكا و رژيم صهيونيستي در انتقال پايتخت اين رژيم از تلآويو به بيتالمقدس اعتراض خود را اعلام كردند. ايسنا
واكنش ولايتي به فيلم روز دانشجوي دانشگاه نجفآباد
در پي انتشار فيلمي از مراسم روز دانشجوي دانشگاه آزاد نجفآباد، علياكبر ولايتي، رييس هيات موسس و هيات امناي دانشگاه آزاد اسلامي نامهاي به مهران مجلسي، رييس اين دانشگاه ارسال كرد كه بخشي از متن اين نامه به شرح زير است: «ما مسوولان دانشگاه آزاد اسلامي ميبايست طوري عمل نماييم كه دانشجويان و اساتيد محترم دانشگاه و آحاد ملت شريف و هوشمند ايران به اين باور برسند كه رهنمودهاي مقام معظم رهبري در جهتگيريهاي سياسي و حركتهاي آرماني و اجتماعي نصبالعين ما است. شما و ديگر مسوولان دانشگاه آزاد اسلامي لابد دريافتهايد كه «كشتيبان را سياست ديگر آمده است» از درگاه خداوند متعال خواستاريم كه ما را قدردان خون شهداي اسلام و ايران قرار دهد و به ما توفيق عنايت فرمايد كه حرمت عرصه مقدس دانشگاه، استاد و دانشجو را نگه داريم.» در پي بروز اين حواشي، رييس دانشگاه آزاد نجفآباد اعلام كرده است كه با دانشجويان، برخورد انضباطي خواهد شد. فارس
در وضعيت فعلي جنبش دانشجويي در ايران نيمهجان است، به اين خاطر كه در 10 سال گذشته دانشگاهها تعليقها و تحديدها و محدودسازيهايي را تجربه كردهاند و اين امر سبب نامساعد شدن وضعيت جنبش دانشجويي شده است. به عبارت ديگر در نتيجه ركودي كه فضاي دانشگاه را فراگرفته جنبش دانشجويي با مختصاتي كه آن را ميشناسيم، چندان توان و نيرويي ندارد. جنبش دانشجويي يك حركت اجتماعي سياسي مستمر است كه در دورههايي تاريخي از تاريخ معاصر ما نقش تعيينكننده ايفا كرده است. جنبش دانشجويي ايران در دهههاي پيشين مثل دهه 1370 ادوار و مراحل متفاوتي را از سر گذرانده است. امروز جنبش دانشجويي نسبت به اين دورهها ضعيفتر شده است. با اين همه نميتوان گفت كه جنبش دانشجويي به طور كلي از ميان رفته است و كماكان هست، اگرچه در مجموع نسبت به گذشته نقش كمرنگتري در تحولات اجتماعي و سياسي ايفا ميكند.
در سال گذشته به برخي از دانشگاههاي ساير شهرهاي كشور مثل زاهدان و ايلام و بندر عباس و برخي شهرهاي مرزي و دور از مركز سفر كردم و با دانشجويان اين شهرها ارتباط داشتم. آنچه مشهود بود اين بود كه به طور كلي انجمنهاي اسلامي دانشجويان و ساير تشكلات دانشجويي براي فعاليت از صفر آغاز ميكنند، گويي سابقهاي و حافظه و تجربه قبلياي ندارند. علت را ميتوان همان تعطيليها و گسستها و تغيير نسلها خواند. به همين خاطر دانشجويان تازهوارد همواره از نو شروع ميكنند و كمبودهايي دارند.
البته به جنبش دانشجويي نسلهاي پيشين نيز نقدها و انتقاداتي وارد است و بخشي از مشكلات و مصايبي كه دانشجويان نسلهاي امروز با آنها دست به گريبان هستند، ناشي از آن كاستيهاي گذشته است كه بايد آسيبشناسي شود. از جمله اين كاستيها سياستزدگي است. البته سياستزدگي در اينجا به آن معناست كه جنبش دانشجويي بعضا ابزار دست جناحهاي سياسي شده است، البته ما احزاب به معناي دقيق كلمه نداريم. در حالي كه جنبش دانشجويي بايد از سياست به معناي حرفهاي لفظ مستقل باشد. يعني دانشگاه و دانشجويان بايد از جناحها و احزاب سياسي بركنار باشند، زيرا دانشگاه مصالح و اولويتهاي خودش را دارد و بايد در وهله نخست به منافع صنفي و علمي بپردازد و وقتي بحث سياست در دانشگاه مطرح ميشود، اين عطف نظر نخست بايد از منظر سياسي و به نحو علمي صورت بگيرد. ضمن آن مصالح و منافع دانشگاه حكم ميكند كه در برابر جناحها و احزاب سياسي به نفع دانش و فرهنگ و آزادي انديشه دفاع كند. اين البته بدان معنا نيست كه دانشگاه و دانشجويان وابسته به يك حزب يا جناح سياسي باشد.
متاسفانه در سالهاي بعد از انقلاب و بهخصوص بعد از انقلاب فرهنگي كه خودش به معناي سياسي كردن دانشگاه بود، نهادها و انجمنهاي دانشجويي وابسته به بودجههاي دولتي شدند در حالي كه پيش از انقلاب تا جايي كه به خاطر دارم، انجمنها و نهادهاي دانشجويي از نظر مالي مستقل بودند و به خودشان متكي بودند و به هر حال نيروهاي مختلف فكري خودبسنده بودند. بعد از انقلاب به خصوص بعد از دهه 1360 انجمنها و نهادهاي دانشجويي وابسته به بودجههايي كه از دولت ميآمدند، شدند، اين امر حتي براي انجمنهاي اسلامي خارج از كشور نيز صدق ميكند و اين وابستگي استقلال جنبش دانشجويي را با مشكلاتي ايجاد ميكرد.
نكته ديگري كه در زمينه جنبش دانشجويي در زمانه ما بايد در نظر گرفت، مساله اختلاف نسلهاست. هر نسلي اقتضائات خود را دارد و وروديهاي دانشجويي نسل جديد طبعا خيلي متفاوت از نسلهاي گذشته هستند و بعضا براي ما و حتي نسلهاي قبل از خودشان ناشناخته هستند يعني ما بايد بتوانيم با آنها ارتباط ذهني برقرار كنيم و از ايشان بپرسيم كه حساسيتها و علائقشان چيست. به عبارت ديگر نسلهاي گذشته جنبش دانشجويي بايد بتوانند با استفاده از روشها و ابزارهاي جديد مثل فضاي مجازي و اينترنت و شبكههاي اجتماعي و وسائل نوين ارتباطات جمعي و با بهره گرفتن از روشهاي هنري تجربيات خود را با نسلهاي جديد در ميان بگذارند.
چنانكه در آغاز سخن اشاره شد، امروز در دانشگاهها شاهد نوعي احساس ركود و دلسردي و دلمردگي در ميان دانشجويان هستيم. اين نكته را حتي رسانههاي جمعي رسمي نيز متوجه شدهاند و در برنامههايي كه منتشر ميكنند، مشخص است. در دانشگاه نيز جوانان افسرده شدهاند، بنابراين بايد بتوان از طريق روشهاي تازه و نه مصنوعي با نسل جديد بدهبستان و ديالوگ برقرار كرد و در شيوههاي فعاليت انعطاف داشت و محصولاتي فراهم كرد كه براي دانشجويان جذاب باشد. اين نكتهاي است كه نيازمند به پژوهشهاي جديد دارد تا ما بتوانيم دانشجويان را بشناسيم و با آنها ارتباط برقرار كنيم.
پژوهشگر و استاد فلسفه