• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3975 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۳ آذر

تأملي بر 10 سوال دشوار علمي

حرف زدن نيوتن افتضاح بود

بهار سرلك

 

مايكل هنلون، ژورناليست علمي، در كتاب «ده پرسش (هنوز) بي‌پاسخ در علم» مي‌كوشد مسائلي بنيادي را كه هنوز در برابر علم جديد سپر نينداخته‌اند، واكاوي كند. هنلون البته دانشمند نيست ولي به عنوان يك ژورناليست علمي، سال‌ها نقش پلي ميان دانشمندان و افكار عمومي را در بريتانيا ايفا كرده است. او اگرچه منتقد «دانش دروغين» در روزنامه‌ها و مجلات و ساير رسانه‌هاي جهان مدرن است، اما ناتواني اكثر دانشمندان در انتقال يافته‌هاي‌شان به افكار عمومي را مهم‌ترين دليل ضرورت ژورناليسم علمي مي‌داند. هنلون در تاييد اين مدعا، ايزاك نيوتن را مثال مي‌زند كه «شايد بزرگ‌ترين انديشمند تاريخ» بود ولي توانايي‌اش در برقراري ارتباط و انتقال دانشش به ديگران «آنقدر اسفناك بود كه فقط يكي، دو تا دانشجوي نخبه مي‌توانستند حرف‌هاي او را بفهمند.» هنلون قبل از پرداختن به سوالات ستبر و بي‌جواب اين كتاب، نكته مهم ديگري را هم ذكر مي‌كند و آن هم «توهم شناخت» در ميان دانشمندان است. وي كتابش را با اين جمله‌ مشهور و - اكنون- مضحك از لرد كلوين، فيزيكدان و رياضيدان انگليسي آغاز مي‌كند: «در فيزيك چيز جديدي براي كشف باقي نمانده است. همه آنهايي هم كه مانده، سنجش‌هاي دقيق و دقيق‌تر است.» هنلون مي‌گويد اگرچه علم در قرن بيستم پيشرفت حيرت‌انگيزي داشته، ولي هيچ بعيد نيست ما نيز همانند لرد كلوين دچار توهم شناخت باشيم اما به نوعي ديگر. اگر كلوين در ابتداي قرن بيستم علم را كامل مي‌دانست، امروزه دانشمندان معتقدند حجم بزرگ جهان هستي از دو عنصر اسرارآميز «ماده تاريك» و «انرژي تاريك» ساخته شده است اما هيچ اطميناني در كار نيست كه ماده تاريك و انرژي تاريك، اصلا چيزهايي واقعي باشند. در غياب چنين اطميناني، علم مي‌تواند وقت و انرژي و بودجه زيادي را هدر بدهد و عملا انسان را گامي به پيش نبرد. با اين حال، سابقه پيشرفت علم و ايمان انسان مدرن به علم، موجب مي‌شود كه ما به حدس‌هاي نامطمئن دانشمندان اطمينان كنيم و بودجه چشمگيري را به تحقيقات علمي اختصاص بدهيم. بعد از اين مقدمات، مايكل هنلون به سروقت ده سوال بي‌پاسخي مي‌رود كه خودش مي‌گويد از بين ده‌ها سوال علمي انتخاب كرده است. كتاب البته خواندنش آسان نيست؛ نه به دليل علمي بودن مباحث، بلكه به علت ويراستاري ضعيف اثر. اگرچه اين كتاب ترجمه درخشاني ندارد، اما ضعف مفرط ويراستاري، كار خواندن برخي جملات را حقيقتا دشوار كرده است. خواننده گاه با جملاتي ناقص و نامفهوم مواجه مي‌شود كه معناي‌شان را بايد حدس بزند. ولي در جامعه‌اي كه «تفكر علمي» محلي از اعراب ندارد، حتي خواندن چنين كتابي هم غنيمت است. نقطه ضعف ديگر كتاب هنلون، البته به خود او مربوط است. با اينكه هنلون در مقدمه كتابش به جملات علمي نادرست و بي‌معنايي اشاره مي‌كند كه در رسانه‌هاي مكتوب و اينترنتي به‌وفور يافت مي‌شوند، ولي كتاب خودش هم از اين آفت در امان نمانده است. مثلا در بحث از پيري و طول عمر، هنلون اين جمله عجيب را مي‌نويسد: «با وجود هزينه‌ها و پژوهش‌هاي انجام شده و نويدها و فعاليت‌هاي بازاريابي، حقيقتي كه باقي مي‌ماند، اين است كه هيچ دارو و علاجي نتوانسته است عمر انسان را حتي يك روز افزايش دهد.» اين جمله در حالي نوشته مي‌شود كه امروزه داروينيست‌ها از اين حيث منتقد علم پزشكي‌اند كه پزشكي مانع مرگ زودرس انسان‌هاي ضعيف‌تر مي‌شود. يعني علم پزشكي با داروها و معالجاتش، عمر انسان را افزايش مي‌دهد و داروينيست‌ها افزايش عمر «مردني‌ها» را به سود روند تكامل انسان نمي‌دانند. يا در جايي كه هنلون درباره تاثير انقلاب كشاورزي در زندگي بشر بحث مي‌كند، سطح بحث او در مقايسه با بحث نوح هراري درباره انقلاب كشاورزي در كتاب «انسان خردمند»، به‌شدت پايين و كم‌عيار است. با اين حال، اين كاستي‌ها نافي نقاط قوت كتاب مايكل هنلون نيست. كتاب هنلون به موضوعات مهم و جذابي پرداخته است. اينكه چرا مفهوم زمان گنگ است، آيا عمر جاودانه ممكن است، با آدم‌هاي كندذهن چه بايد كرد، ماده تاريك چيست، آيا ما همان آدم يك دقيقه قبل هستيم، چرا اينقدر چاقيم و آيا چاقي واقعا اشكالي دارد، واقعيت واقعا چيست و...، سوالاتي هستند كه هنلون مي‌كوشد ‌خواننده را با جواب‌هاي نادرست و ناكافي دانشمندان به اين سوالات آشنا كند. تشريح گنگ بودن مفهوم «زمان»، كه به قول هنلون جانور وحشي لغزنده‌اي است كه از چنگ ذهن مي‌گريزد، يا آشنا ساختن خوانندگان كتاب با مفهوم «ماده تاريك»، كه قطعا براي بسياري از مردم مفهومي ناشنيده و بيگانه است، جزو ارزش‌هاي كتاب مايكل هنلون است؛ به ويژه اينكه توضيحات هنلون براي تقويت تفكر علمي خوانندگان كتاب، به زباني ساده بيان شده و دقيقا به همين دليل وافي به مقصود نويسنده   است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون