• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3985 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۵ دي

درس‌آموخته‌هايي از زلزله بم

سيد‌حسن موسوي‌چلك

زلزله بم و شيوه مديريت بحران پس از آن حادثه بزرگ درس آموخته‌هاي فراواني دارد كه مرور آنها مي‌تواند براي همه كساني كه در زمينه مديريت بحران فعاليت مي‌كنند، راهگشا باشد. در اين فرصت به برخي از اين درس آموخته‌ها به صورت خلاصه اشاره مي‌‌كنم. يكي از موضوعاتي كه در سوانح و حوادث طبيعي مثل زلزله بزرگ بم بايد مورد توجه قرار گيرد، موضوع حمايت‌هاي رواني اجتماعي پس از وقوع حادثه است كه تقريبا در بم اين حمايت‌ها اتفاق نيفتاد.
 البته خيلي‌ها در قالب تيم‌هاي مختلف آمده بودند. من هم به اتفاق دانشجويانم از همان روز دوم حادثه به آنجا رفتيم و اقداماتي را براي ارايه خدمات مددكاري پس از سانحه انجام داديم. اما واقعيت اين است كه هيچ‌يك از اقدامات، منسجم و نظام‌مند نبود. اين شيوه كار نشان داد كه ما براي وقوع بحران اصلا آمادگي نداريم. حتي به دليل وسعت ميزان تخريب زلزله بم، نگاه ترحم‌آميز بر كار تخصصي و حرفه‌اي غلبه كرده بود.
بسياري از نيروهاي حاضر در بم نمي‌دانستند در هنگام سوگ و بحران چگونه رفتار كنند. درباره كيفيت حمايت‌هاي رواني و اجتماعي پس از زلزله بم يكي از دانشجويانم كه تا يك سال پس از حادثه به آنجا رفت و آمد داشت هم پايان نامه‌اي نوشته و اين موضوع را بررسي كرده است.  نكته قابل توجه ديگري كه بايد به آن توجه مي‌شد مساله مشاركت عمومي در فرآيند بازسازي است. واقعيت اين است كه بعد از زلزله بم مردم اين شهر كمتر در جريان بازسازي به مشاركت طلبيده شدند و از طرفي هم آنها آمادگي اين مشاركت را نداشتند. مردم بعد از زلزله سردرگم بودند. سردرگمي مردم حادثه ديده بر‌مي‌گردد به اينكه به صورت محله‌اي آمادگي مقابله با بحران را نداريم. اين نشان‌دهنده اين است كه اساسا ظرفيت مردم محله در مقابله با بحران ناديده گرفته مي‌شود. زيرا به اندازه كافي روي پيشگيري و آموزش همگاني كار نكرده‌ايم.  از طرفي هم سازماندهي سازمان‌ها دقيق نبود.

همه مات بحران شده بودند. مديريت سوگ در بحران مساله‌اي كاملا تخصصي است كه بايد با استفاده از شيوه‌هاي علمي به افراد آسيب‌ديده كمك شود تا از نظر رواني تخليه شوند و بتوانند از اين وضعيت عبور كنند.  
اما در زمان زلزله، خيلي‌ها براي كمك به بم آمده بودند كه مهارت كافي براي اين كار را نداشتند. نيت‌شان خير بود اما فقدان مهارت كافي باعث شده بود كه گاهي اوقات حتي مزاحم كارهاي حمايتي و امدادي شوند. حضور پر شمار اين افراد نه تنها در بسياري اوقات كمكي به مديريت پس از بحران نكرد بلكه خيلي جاها مديريت اين افراد موجب دردسر مسوولان شده بود. يكي ديگر از نكاتي كه در بم خودش را نشان داد؛ مساله ناهماهنگي بين دستگاه‌هاي اجرايي بود. ضعف مديريت بحران و فقدان برنامه‌ريزي بين‌بخشي كاملا احساس مي‌شد. البته در منطقه «بروات» آشفتگي مديريتي به دليل حضور نيروهاي ارتش كمتر بود. فعاليت‌هاي امداد و نجات از ناهماهنگي و موازي‌كاري شديد رنج مي‌برد. براي مثال هر سازماني براي خودش كمك‌رساني مي‌كرد و باعث شده بود برخي حادثه‌ديدگان چند بار كمك دريافت كنند و كساني ديگر اصلا كمك دريافت نكنند يا كمك كمتري دريافت كنند. در بم كمبود اعتماد مردم به نهادهاي قانوني كمك‌كننده موجب شده بود هر كسي براي كمك، خودش دست به كار شود. يعني همان اتفاقي كه در كرمانشاه تكرار شد. در حالي كه گاهي نرفتن ما به صحنه حادثه بيشتر كمك‌كننده است تا حضورمان.
در بخش پاياني بايد يادآور شوم كه در زلزله بم بيشتر روي ساخت وساز فيزيكي كار انجام شد و به پيامدهاي اجتماعي بي‌توجهي صورت گرفت. كليت كار اين است كه هنوز نمي‌دانيم در زمان وقوع بحران در چه زماني بايد چه خدمتي را ارايه كنيم.
تجربياتم را مستند كردم. بلافاصله گزارش مفصلي براي مسوولان مرتبط تهيه كردم و هنوز هم آن گزارش را دارم. اما عموما اينگونه نيست كه تجربيات‌مان را ثبت كنيم. تكرار اشتباهات مشابه در سوانح مشابه كم نداريم. گرچه مقداري امدادرساني منظم‌تر شد اما اگر به طور دقيق نگاه كنيم، ما از تجربه‌هاي‌مان درس نمي‌گيريم. همان اشتباهات را در حوادث بعدي تكرار مي‌كنيم. چنان كه در كرمانشاه و ورزقان هم با وجود نظم بهتر باز هم همان اشتباهات تكرار شد.
رييس انجمن مددكاران اجتماعي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون