نقد و تهمت
الياس حضرتي
هرچند در چند ماه گذشته فعالان اصلي اصولگرا نسبت به مواضع احمدينژاد و چند تن از دوستانش سكوت نسبي كرده بودند، ولي اكنون به نظر ميرسد كه با مواضع صريح رهبري نظام آنان نيز وارد ميدان شوند و نسبت به رفتار دوستان سابقشان اعلام موضع كنند. البته اين سكوت تا حدي قابل درك بود زيرا آنان از يكسو ناتوان از توجيه حمايتهاي گذشتهشان بودند و از سوي ديگر گمان ميكردند كه با دامن زدن به اين موضوع، بيش از پيش در گرداب سياسي ايجاد شده فرو خواهند رفت. از اين رو به جز تعدادي از فعالان جوانتر و صادق اصولگرا، باقي آنان سكوت را بر اعلام موضع ترجيح دادند. شايد نحوه واكنشهاي دستگاه قضايي نيز در اين رفتار اصولگرايان بيتاثير نبود. با اين حال بايد منتظر ماند و ديد كه آيا احمدينژاد و دوستانش خطمشي گذشته را ادامه ميدهند يا آن تعيين ضربالاجلها فراموش خواهد شد. فارغ از اين نكته مقدماتي در سخنان مقام معظم رهبري يك موضوع مهم وجود داشت كه شايسته توجه است. آنجا كه بيان شد: «صدمات را هم بايد نقد كرد؛ منتها نقد منصفانه و مسوولانه، نه نقد همراه با تهمت. نقد و نقدپذيري واجب است، تهمت و لجنپراكني حرام است. نقد با تهمت زدن و تكرار كردن حرف دشمن فرق دارد... اينكه برداريم همينطوري بيهوا اين قوه و آن قوه را بدون هيچ تمييزي محكوم كنيم، كه هنر نيست. هر بچهاي هم ميتواند سنگ بردارد و شيشهها را بشكند؛ اينكه هنري نيست. هنر اين است كه انسان منطقي و منصفانه حرف بزند و براي قدرتيابي حرف نزند و خدا را در نظر داشته باشد... اين كساني كه كشور در اختيارشان هست يا بوده، ديگر حق ندارند عليه كشور حرف بزنند؛ اينها بايد پاسخگو باشند... متاسفانه در داخل هم گروهي، درست همان كار دشمن را ادامه ميدهند: نااميد كردن مردم، متهم كردن، دروغهاي شاخدار دشمنساز را در ذهن مردم جا انداختن؛ اينها كارهايي است كه عدهاي دارند انجام ميدهند.»ما بايد ميان نقد و تهمت و دروغ تمايز جدي قايل شويم. ولي راه شناخت و تمايز گذاشتن ميان اين دو مقوله چيست؟ از كجا متوجه شويم كه يك اظهارنظر نقد قابل قبول و منصفانه است و ديگري تهمت و دروغ؟ معيار تفاوت قايل شدن ميان اين دو چيست؟ يك پاسخ اين است كه هر كس براساس وجدان دروني خود ميتواند ميان اين دو مقوله فرق بگذارد و از تهمت و دروغ پرهيز كند و به جاي آن نقد منصفانهاي داشته باشد. اين پاسخ در عين حال كه نادرست نيست، ولي مشكل را حل نميكند. زيرا بسياري از افرادي كه سخن ميگويند و چه بسا تهمت ميزنند ولي آن را نقد خيرخواهانه ميدانند و در مواردي هم افراد نقد منصفانه ميكنند...
ولي طرف مقابل و مخاطب نقد آن را غيرمنصفانه ميداند. هرچند هركدام ما برحسب وجدان دروني خود تا حدي اين فرق را متوجه ميشويم، ولي در هر حال بايد معيار بيروني براي اين تمايز در دسترس باشد. مهمترين معيار بيروني قانون است. تهمت و افترا جرم است. اگر منِ نوعي نقدي را عليه شخص يا نهادي بيان ميكنم و طرف مقابل اعتقاد دارد كه اين نقد منصفانه نيست، بلكه تهمت و دروغ است، بايد و ملزم است كه براي اثبات ادعاي خود شكايت كند و مفتري را به پاي ميز محاكمه بكشاند. البته لزوماً مفتري محكوم نميشود. چه بسا كه در مواردي نيز بتواند افترا را ثابت كند. بنابراين اگر كساني هستند كه عليه قواي كشور از جمله مجريه يا قضاييه افترا ميزنند، بايد از آنان شكايت كرد و به ادعاهاي آنان رسيدگي كرد. چه بسا بتوانند افتراي خود را ثابت كنند. ولي اگر به افترا رسيدگي نشود، و پاسخي هم داده نشود، و از كسي هم بازخواست نشود، در اين صورت جامعه در فضاي تعليقي و بيبصيرتي قرار خواهد گرفت. برخي خواهند گفت اگر افتراست چرا عليه مفتري اقدام نميكنند؟ برخي ديگر هم افترا را ميپذيرند و اعتبار نهاد مورد تهمت واقع شده از ميان ميرود. از سوي ديگر شناخت نقد منصفانه نيز معيار مشخصي دارد. هنگامي كه انواع و اقسام نقدها بيان ميشود كه هيچ مشكل حقوقي هم ندارد و ذرهاي شايبه تهمت و افترا بودن در آنها نيست، ولي از سوي مخاطب نقد مورد بيتوجهي قرار ميگيرد معلوم است كه نهاد مربوط علاقهاي به شنيدن نقد منصفانه ندارد و با قلدري آن را بياهميت ميداند و از كنار آن رد ميشود، چون قادر به پاسخگويي نيست. از اينجا به بعد است كه به جاي نقد، تهمت و افترا نيز وارد ماجرا ميشود. در واقع نقد منصفانه هنگامي در جامعه رواج پيدا ميكند كه پاسخگويي هم باشد. اگر نهادهايي كه مورد نقد قرار ميگيرند پاسخگو باشند و نقدها را يا پاسخ دهند يا بپذيرند، ديگر جايي براي نقدهاي هتاكانه و تهمت و افترآميز باقي نخواهد ماند. شكلگيري سخنان تهمتآميز، ريشه در پاسخگو نبودن نهادها و افراد دارد. متاسفانه در زماني كه آقاي احمدينژاد در مصدر امور بود 8 سال از بهترين دوران درآمدي كشور را صرف اموري كرد كه نياز به يادآوري ندارد و هيچگاه حاضر نشد به نقدهاي منصفانه پاسخ دهد در نتيجه سياستهاي گذشته در منجلابي فرو رفت كه امروز شاهد آن هستيم. اگر كساني عادت به پاسخگويي پيدا نكنند، يا مجبور به آن نشوند، هنگام نقد ديگران نيز از شيوههاي تهمت و افترا استفاده ميكنند؛ هنگامي هم كه در برابر تهمت و افترا با قانون و مجازات مواجه نشوند، ادعاهاي خود را نقد منصفانه تلقي ميكنند و به آن ادامه ميدهند.