• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3991 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۲ دي

سابت، آغازي بر يك اتفاق ثابت

 سالانه اجراهاي بينارشته‌اي تهران كه به اختصار آن را «سابت» مي‌خوانند، حركت تازه‌اي است كه به همت حميد پورآذري و چند جوان در تماشاخانه مستقل تهران رقم خورده است و مي‌توان آن را در ادامه مسير «عصر تجربه» اين تماشاخانه دانست. با اين تفاوت كه در «سابت» مفهوم گروه به معناي سابق - گروه تئاتري منسجم با هدف مشترك - نيست؛ بلكه قرار است سه هنرمند در سه حوزه نمايش، تجسمي و موسيقي كه سابقه كار و آشنايي پيشين نسبت به يكديگر نداشته، در يك پروژه مشترك گردهم‌آيند و محصول نهايي‌شان، اثر بينارشته‌اي در حوزه اجرا باشد. زماني كه از واژه اجرا صحبت به ميان مي‌آيد، منظور معادلي براي واژه Performance در انگليسي است كه عمل مشترك در ميان هر سه رشته هنري مذكور است. تاكنون دو نمايش «ليما» اثر مشترك سمانه زندي‌نژاد، ماكان اشگواريو گلرخ نفيسي در كنار «بال پنجم» اثر مشترك احمد سلگي، مهدي ساكي و بهرنگ صمدزادگان در مجموعه مستقل اجراهاي خود را روي صحنه برده‌اند و از روزهاي اخير نمايش «رامشدگي» اثر مشترك پويان باقرزاده، رام و پانته‌آ آرمان‌فر نيز اجراهاي خود را آغاز كرده‌اند. آنچه مسلم است حميد پورآذري در انديشه آن است بتواند شكلي از اجراي تلفيقي روي صحنه رود كه نتوان ميان امر دراماتيك و موسيقيايي تفاوت قائل شد. بدين معنا كه مخاطب در مواجهه با اجرا، آن را صرفا يك اجرا ببيند، نه يك نمايش يا يك كنسرت موسيقي. پس هنرمندان «سابت» موظف به زدودن برخي نشانگان رايج در يك اثر دراماتيك يا موسيقيايي باشند تا ابعاد بينارشته‌اي آن برجسته شود. در مواجهه با چنين نگرشي بايد اين پرسش را مطرح كرد كه آيا يك نمايش يا يك كنسرت موسيقي تفاوتي با اتفاق شكل گرفته بر صحنه «سابت» دارد يا خير. پاسخ كمي ابهام‌برانگيز است. زماني كه به عناصر درام ارسطويي نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم ارسطو موسيقي را با بيان واژه ملودي از اركان درام برشمرده است و اين گواه بر جدايي‌ناپذيري اين دو مي‌كند. در سوي ديگر با نگاهي به كنسرت‌هاي موسيقي- به ويژه كنسرت‌هاي راك - مي‌توان دريافت كه در آنجا نيز گونه‌اي از دراماتيزه كردن اجراي موسيقيايي در جريان است. روش‌هاي اجرايي گروه‌هايي چون Pink Floyd، The Who، Queen  در دهه هفتاد و گروه Porcupine Tree در ايام حاضر نشان مي‌دهد مفاهيم دراماتيك براي اجراگران موسيقي اهميت زيباشناختي پيدا كرده است. در اين ميان هنر تجسمي به حلقه رابطه ميان اين دو وجه هنري بدل مي‌شود. چه در يك نمايش و چه در يك كنسرت، چيدمان صحنه به واسطه ارزش بصري و البته قواعد ميزانسني به المان‌هاي يك دستگاه نشانه‌شناختي بدل مي‌شود. بماند كه از دهه شصت به اين سو، گالري‌ها در تلفيق موسيقي و هنر تجسمي فعال بوده‌اند. مفاهيم چون هنر مولتي‌مديا به عنوان شكل تازه‌اي از هنر تجسمي مطرح مي‌شود و در بالاترين سطح Performance Art مطرح مي‌شود كه مرز باريكي ميان هنر تجسمي و نمايشي در وجودش حمل مي‌كند. حال بايد پرسيد آيا حميد پورآذري در «سابت» موفق به پيشروي از اين وضعيت شده است يا خير؟ آيا او تعريفي نو در اين باره، حداقل در ايران پديد آورده است؟ آيا گروه‌هاي دعوت شده مي‌توانند شكل تازه‌اي از هنر تلفيقي ارايه دهند؟بياييم كمي به اجراها دقت كنيم. «ليما» نوعي نقالي است. ماكان اشگواري در مقام يك خواننده در برابر مخاطبانش مي‌ايستد و از تاثير موسيقي بر نگرش‌هاي فكري چند شخصيت هنري مي‌گويد. او در اين ميان به نوعي يك مجلس شمني را بازآفريني مي‌كند و هرازگاهي آوازي مي‌خواند. در هر اپيزود شيئي مرتبط با موضوع به ديوار آويزان مي‌كند تا در نهايت يك موزه موضوعي در اجرا شكل بگيرد. با اين حال آنچه مشخص است در اجرا يك نمايشنامه منسجم وجود دارد و اشگواري در حال ايفاي نقش است. او به معناي واقعي كلمه بازيگر است و تمام تلاشش آن است كه موسيقي - به عنوان تخصصش نمودار نشود - و در سوي ديگر وجوه تجسمي كار نيز در كليت اثر رنگ‌ مي‌بازد. در مقابل نمايش «بال پنجم» تلاش مي‌كند هر سه هنر را در دل خود داشته باشد. نمايش مجموعه‌اي از ديالوگ‌ها و مونولوگ‌هاست و وجوه نمايشي نيز دارد. تا جايي شبيه به رويه راجر واترز در كنسرت The Wall است كه در آن مهدي ساكي خودزيست‌نامه‌اي از تجربياتش در باب جنگ را بيان مي‌كند. در اين اجرا ساكي مي‌خواند، بازي مي‌كند و در ميان المان‌هاي مجسمه‌گونه روي صحنه حركت مي‌كند. در «بال پنجم» تلاش مي‌شود ميان سه هنر تعادلي رخ دهد. در «رامشدگي» نيز وضعيت بدين‌گونه است. حتي وضعيت كمي افراطي مي‌شود و در اين نمايش پاي مولتي‌مديا به ميان مي‌آيد. در «رامشدگي» بخش عمده‌اي از اجرا ويدئوهايي است كه در قالبي تدويني بر پرده اكران مي‌شود. پس مي‌توان گفت «سابت» رويه‌اي نيست كه در آن بتوان يك هنر تلفيقي را برجسته كرد كه در آن نتوان ميان هر هنر مرزي قائل شد. پورآذري بيشتر نشان مي‌دهد كه چگونه هر هنر بر هنر ديگر اثر مي‌گذارد و درك درست هر هنرمند از هنرهاي ديگر چگونه مي‌توان به پختگي اثر كمك كند، پختگي كه هنوز در سه اجراي مذكور بدان نرسيده‌اند. اين يك آغاز است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون