• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3994 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۱۶ دي

نوشتن در مورد زلزله

فاروق مظلومي

زلزله چيز عجيبي است. بيشتر اوقات خوشنام نيست و مردم از آن مي‌ترسند اما گاهي محبوب هم مي‌شود؛ وقتي مي‌گويند «پرسپوليس زلزله» محبوب هر چي دله. زلزله گاهي شيرين هم مي‌شود؛ وقتي به كودكي شيرين و بازيگوش مي‌گويند عين زلزله است. ما زلزله را قبول كرده‌ايم و مثل خيلي از بيماري‌ها در فرهنگ گفت‌وگوي‌مان «اسمش را نبر» نيست. اتفاقا وقتي سري كوتاه، كوتاه‌تر از شش، مي‌زند و مي‌رود، كلي خاطره هيجان‌انگيز از آن داريم. امان از روزي كه مي‌آيد، جاخوش مي‌كند و روزگار را برما ناخوش مي‌كند و كسي توان تعريف فاجعه را هم ندارد. اما ما در اين ستون مي‌خواهيم از زلزله حرف
بزنيم.
البته ستون زلزله‌نگاري ربطي به موسسه ژئوفيزيك ندارد، اين نگاري آن نگاري نيست. قرار است هر هفته در اين ستون در مورد زلزله بنويسيم. نگاه اسطوره‌اي به زلزله در اين ستون ممنوع است چرا كه زلزله فقط يك اتفاق است مثل خيلي از اتفاق‌هاي بدتر از آن كه در پيرامون‌مان هستند. مثلا شايعاتي كه هميشه چند ريشتر از خود زلزله جلوتر هستند.
زلزله نگارهاي ستون زلزله نگاري مي‌خواهند بدانند چرا زلزله‌هاي 7 ريشتري كه براي ژاپني‌ها فقط يك خاطره مي‌شود براي ما فاجعه است. بله به خاورميانه‌اي بودن ما ربط دارد، بله زلزله چيز عجيب و خاورميانه جاي عجيبي است. در خاورميانه بيشتر اوقات خطر روبرويت نيست از پشت سر مي‌آيد. مثلا يك ديوانه كه پشت سرت قدم مي‌زند يك لحظه خودش را منفجر مي‌كند و دل و روده‌اش با محتويات داخل روي سر و كله‌ات مي‌ريزد. من خواب ديدم در يكي از كشورهاي همسايه‌مان روي ديوار خانه‌اي نوشته بود لعنت بر پدر و مادر كسي كه خودش را اينجا منفجر كند. مردم حق دارند، تميز كردن يك ديوار از دل و روده كار آساني
نيست.
ديوار گفتم، يادم آمد چند هفته قبل ديوارهاي خانه ما لرزيد، البته كسي خودش را در كشور ما منفجر نمي‌كند، گاهي مسوولان مردم را از عصبانيت منفجر مي‌كنند. بماند. روز نبود كه بگوييم بچه‌ها گل كوچك بازي مي‌كنند و توپ‌شان خورده است. ديوار لرزيد و البته ما هم لرزيديم، هم از ترس هم از لرزه. يك عده غريبه از ساختمان ريختند
بيرون.
واقعا غريبه بودند، چون من باور نمي‌كردم كه آقاي سلطاني با ساعت رولكس، در خانه عرقگير سفيد سوراخ بپوشد. من طبقه اول زندگي مي‌كنم و زودتر از همه در كوچه جاي امني بودم كه قبلا شناسايي شده بود. بله توسط خودم. درسته من جون دوستم. غريبه‌ها يكي يكي از خانه بيرون مي‌آمدند و با كمي دقت شناسايي مي‌كردم البته خانم طبقه سوم را تا نصفه‌هاي شب كه در كوچه آواره بوديم نشناختم. 20 سال پيرتر شده بود و قدش بيست سانت كوتاه‌تر. اين نقشه مكان‌هاي امن تخليه اضطراري را نداشتيم. اگر هم داشتيم هيچ كدام نقشه‌خواني بلد نبوديم، اگر هم بوديم احتمالا مدرسه‌اي كه مكان امن نزديك خانه ما هست بابا ندارد يا رفته بود به ولايتش يا كليد در را گم كرده. مثلا. يا اصلا لج كند، بخواهد حال ما را بگيرد. اين امور در خاورميانه عادي است چون خاورميانه جاي عجيبي است. اما واقعا هنگام وقوع زلزله 5 ريشتري قد آدم بيست سانت كوتاه‌تر
مي‌شود؟!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون