توصيفي از مفهوم برادري
در نظريه عدالت
اصل انصاف
حامد شجاعي|از مفهوم برادري در بسياري از مذاهب به عنوان يكي از مفاهيم كليدي نام برده ميشود. در جوامع مذهبي اينگونه مفاهيم در ارتباط با دامنه وسيعي از مفاهيم ديگر مانند برابري، شور، انصاف و... فهم و از آنها با عنوان مفاهيمي ارزشي و مقدس ياد ميشود؛ بدون اينكه تعريف روشن و دقيقي از آنها صورت گيرد. از اين رو اين مفاهيم معلق و بلااستفاده باقي ماندهاند. فيلسوفان در عصر جديد سعي كردهاند اينگونه مفاهيم را از هاله ابهام بيرون بياورند و از آنها در نظريههاي سياسي و اقتصادي خود استفاده كنند.
بنابراين ما مفهوم برادري را نه به عنوان مفهومي مقدس و والا بلكه به عنوان مفهومي همچون ساير مفاهيم سياسي و در بستر نظريهها بررسي ميكنيم. زيرا در حوزه فلسفه سياسي مفاهيم در بستر نظريهها معني پيدا ميكنند. در اين نوشتار قصد بر آن است، از ميان انبوه نظريههاي سياسي، مفهوم برادري را در قالب نظريه عدالت بررسي كنيم. زيرا با نظريه عدالت است كه اصلا فلسفه سياسي به معناي جديد آن
معرفي ميشود.
در نظريه عدالت علاوه بر مفهوم برادري، مفاهيم پيراموني ديگري شكلگرفته كه به قوام و تاثيرگذاري آن كمك كردهاست. اين مفاهيم از يكسو مانند دانههاي زنجيري هستند كه نظريههاي بزرگ را كنار يكديگر نگاه ميدارند و از سوي ديگر نظريه، بستري است كه به مفاهيم جزئيتر معنا ميبخشد. پس مفهوم برادري تنها يكي از مفاهيم كليدي در عدالت اجتماعي است. جداي از فهم ديني كه به آن اشاره شد، پيش از اين، تصورها بر اين بود كه برادري مفهومي عرفي و شكلي از رفتارهاي خاص افراد است كه صرفا در بستر خانواده
فهم ميشود؛ از اين رو اين مفهوم را در آداب و رسوم جوامع جستوجو ميكردند. براي مثال دو فرد از آن جهت كه با يكديگر برادرند به يك ميزان از پدر خود ارث ميبردند. برادري نمادي براي برخورداري از برابري اجتماعي در بستر خانواده محسوب ميشد.
اما اين تفسير نميتواند خارج از حيطه خانواده و در دامنه وسيعتري از افراد وظيفه معيني را ايجاد كند؛ نظريه عدالت توانسته است با تطبيق اصل تفاوت (difference principle) به تفسيري راهگشا از برادري دست يابد. اصل تفاوت بيان ميكند كه تعلق سود بيشتر به هر فرد، صرفا زماني موجه است كه به سود ديگران تمام شود. براي مثال افزايش حقوق مهندس يك كارخانه صرفا زماني توجيه دارد كه باعث ايجاد سود بيشتر براي كارخانه و در نتيجه افزايش
حقوق كارگران شود.
در بستر خانواده چنين است كه افراد ميل دارند سود دريافتي خود را با ديگر اعضا تقسيم كنند يا به هر طريقي منافع ديگر اعضاي خانواده را مستقلا و از سر ميل خود تامين كنند. زيرا مفهوم برادري در ميان اعضاي خانواده ساري است و اصلا اين برادري است كه آنها را مجاب به تقسيم سود ميكند از اين جهت برادري را ميتوان توجيهي براي اصل تفاوت در اجتماع
نيز تلقي كرد.
بر اين اساس ميتوان مفهوم برادري را بر اساس اصل تفاوت در مجموعهاي بزرگتر و شرايطي عامتر فهم كرد. تعميم برادري بر بستر اصل تفاوتها در اجتماع اعضا باعث ميشود روابط ميان اعضاي جامعه را مانند خانواده فهم كنيم؛ بر اساس همه كساني كه شرايط مطلوبتري دارند تنها در شرايطي خواهان سودهاي بيشترند كه خواستهاي ايشان موجب افزايش سود نگونبختان شود.
همانطور كه پيش از اين اشاره شد تلقي بسياري از برادري، بر مبناي روابط عاطفي است، به همين دليل در اغلب نظريات دموكراسي آن را امري تحققناپذير ميدانند، اما اگر اين مفهوم را در بستر اصل تفاوتها و با توجه به موارد ذكر شده تفسير كنيم ديگر مفهومي تحققناپذير نخواهد بود و وظيفه مشخصي بر دوش ساختارهاي بنيادي جامعه
ميگذارد.
بدينترتيب ميتوان گفت ما اعضاي يك جامعه همه به يك ميزان از منافع ملي سود ميبريم، همچنين از اين جهت كه بايد بر اساس اصل تفاوتها عمل كنيم، اعضاي ديگر اجتماع بهمثابه اعضاي خانواده ما هستند و بايد با آنها به برادري رفتار كنيم.
سودهاي حاصل ما بايد موجب افزايش سود ديگراني كه نفع كمتري از اين منافع بردهاند شود. اين صرفا يك توصيه اخلاقي نيست بلكه وظيفه است كه بر دوش
تكتك افراد است.
ما اعضاي يك جامعه با يكديگر برادريم و وقتي برادري را در عدالت توزيعي مطرح ميكنيم بدان معناست كه برادران از زمين ارث ميبرند، زميني كه مالك آن پدران و مادران ما هستند؛ بنابراين من بايد سهم همه برادران ديگرم را به انصاف توزيع كنم. همانطور كه در يك خانواده اعضاي آن به انصاف با يكديگر رفتار ميكنند و ديگر اعضا را از منافع خود منتفع ميكنند.
بدينترتيب نظريه عدالت براي ما مفهومي از برادري را توصيف ميكند. اين چارچوب نظري همانطور كه پيش از اين مطرح شد مبنايي است تا ذيل آن مفاهيم از اين دست
را معنا دهيم.