• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4003 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۲۶ دي

به بهانه اجراي نمايش فلان و چنان در نمايشخانه سنگلج

آن‌كه مي‌خندد همدرد نيست

فاروق مظلومي

سينماها و تماشاخانه‌ها چراغ شب تهران را روشن نگه ‌داشته‌اند. شبگردي هفته آخر پاييز ما هم در جنوب پارك شهر تهران، تماشاخانه سنگلج بود. نام نمايشخانه سنگلج براي احترام به تئاتري كه آنجا روي صحنه مي‌رود كافي است بيشتر بزرگان تئاتر ايران در نمايشخانه سنگلج در كسوت كارگردان يا مقام نمايشنامه‌نويس ردپايي دارند. رد قلم اكبر رادي هنوز روي صحنه است و صداي رشيد داود رشيدي شنيده مي‌شود كه مي‌گويد سنگلج را تنها نگذاريد.
همين امر باعث مي‌شود نوشتن در مورد آثاري كه در سنگلج روي صحنه مي‌روند‌، سختگيري بيشتري داشته باشد. يعني اگر قرار است كمكي به گروه مجري نمايش بشود، اجرا در سنگلج همان كمك است.
از 28 آذر تا 27 دي نمايش «فلان و چنان» روي صحنه سنگلج است. طراح، نويسنده و كارگردان اين اثر، رضا شاهبداغي از گونه‌اي تشويش، اغتشاش و گاهي مضحك سخن مي‌گويد؛ اتفاقي كه در تاريخ سرزمين ما رخ‌داده است. خودش اظهار مي‌دارد: ««فُلان و چِنان» تئاترِ زبان، زنان و تاريخ است. پيچيدگي‌هاي زبان و درهم‌ريختگي روايت‌هايش از تاريخ، با اجرا‌گري زنانه گره‌خورده تا پيچيدگي و به‌هم‌ريختگي زمانه كنوني را بازتاب دهد. «فُلان و چِنان» از گونه‌هاي سنتي نمايش ايراني استفاده نمي‌كند! به ‌واقع، موقعيت‌هاي «اجراي تاريخ» را با پيچ‌خوردگي زبان و ژست‌هاي زنان، حين تلفيق، چنان غليظ مي‌كند كه ناگهان و نابهنگام، نقالي و تعزيه و بازي‌هاي زنانه در اجرا رُخ مي‌دهد.»
كارگردان نوعي خودبسندگي محتاط در ورود به تاريخ بعد از قاجار دارد كه قابل‌درك است. با نگاه مدرن به اين نمايش مي‌شود گفت شاهبداغي در درگيري ذهن بيننده با تشويش و ناهمگوني موفق است. تماشاچي فهيم بعد از خروج از سالن فقط مي‌داند كه نمايش، راوي شكل عجيب تاريخ ايران است و حداقل تا خانه با اين موضوع درگير است. شكلي از تاريخ ايران كه فقط در مديوم «فلان و چنان» قابل‌درك است و قابل‌بيان با مديوم ديگري مثل ادبيات نيست. بخشي از اين موفقيتِ شايد ناخودآگاه، به اغتشاش حركت‌ها و ديالوگ‌ها برمي‌گردد. ديالوگي از نمايش:
 مي‌گه ورق- آ همه روي ميزه، به عهدِ فينكنشتاين.
خيالش ما قاقيم. بدبختِ بازي.
انگاري گنجفه‌اس، آسْ به آس، ما شاه فيل‌سوار و اون سرباز تفنگدار.
نمايش «فلان و چنان» كه با يك بازيگر مرد و سه بازيگر زن اجرا مي‌شود با حركت‌هاي سريع و گاهي ايست‌هاي ميخكوب پيش مي‌رود البته تفاوت حركت‌هاي بازيگر مرد با بازيگرهاي زن كاملا محسوس و بخشي از شخصيت‌پردازي است. نمايش فلان و چنان، قطعا متكي و بسنده به متن نيست و كارگرداني در آن نقش مهم‌تري دارد دريافت نهايي اين است كه اين نمايش وفادار به نظريه معروف و كم‌طرفدار «متن خرج اجراست» نيست. ديالوگ‌هاي ناآشنا براي مخاطب عادي كه با سرعت هم بيان مي‌شوند گاهي مفهوم نيستند و متن را كمرنگ مي‌كنند. بيان بازيگران گروهي نبود اما گروهي به نظر مي‌رسند چون نمي‌شد آنها را بازيگرهاي منفرد در نظر گرفت. اين موضوع به لحن و بازي يكسان آنها برمي‌گشت. البته همه اينها مي‌تواند بخشي از طراحي و مقصود كارگردان باشد چون در تئاتر امروز دنيا مرزهاي تكنيك و درست و غلط كم‌كم برداشته مي‌شود.
در ابتداي نمايش بازيگران زن، تئاتر بازي نمي‌كردند بلكه بازي تئاتر مي‌كردند؛ در بازي تئاتر شخصيت خود بازيگر از شخصيتش در تئاتر پيشي مي‌گيرد و بازيگر را نه يك فرم متحرك خالص بلكه مجموعه‌اي از فكر و حركت مي‌بيني- خاستگاه برشت- و اين نه به شيوه اجرا بلكه به اصراري برمي‌گشت كه براي ارتباط با مخاطب داشتند- ناخاستگاه برشت – اين تناقض عجيب براي اجراي اول يك نمايش قابل‌درك است. بازيگران نمايش «فلان و چنان»: قربان نجفي، مهناز خطيبي، افسانه ميرباقري و بيتا آزادي بودند.
اما سوالي كه اينجا باقي مي‌ماند اين است كه خيلي از تماشاچي‌هاي ما در سينما و تئاتر براي چيزي كه بايد در برابرش سكوت كنند و به فكر فروروند، مي‌خندند از رازهاي عجيب سرزمين ما است. مثل زماني كه كسي زمين مي‌خورد و ديگري مي‌خندد. كسي كه همدردي مي‌كند،  نمي‌خندد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون