• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4005 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۸ دي

طنزآفرینی با تلمیح

اسماعيل اميني

به این بیت از سیدحسن حسینی نگاه کنید:
بر فراز نیل‌های بی‌کسی، موسای من
معبری گسترده جز پل‌های ویرانی ندید
(سفرنامه گردباد، صفحه56)
در نگاه اول به نظر نمی‌رسد که این بیت، طنزآمیز باشد؛ اما با کمی تأمل، طنز پنهان در بیت آشکار می‌شود. کلماتِ کلیدی (نیل، موسی) نشان می‌دهد که این بیت با تلمیح شکل گرفته است.
تلمیح، یعنی اشاره کردن با چشم، یعنی پلک زدن و چشمک زدن. در علمِ بدیع (که موضوعش شناخت زیبایی‌های لفظی و معنایی شعر و نثر است) وقتی در کلام اشاره‌ای به یک واقعه مشهور، یا مضمون شعری مشهور، یا آیات و احادیث باشد، به این کار «تلمیح» می‌گویند.
تلمیح کمک می‌کند که متن، از توضیحات اضافی بی‌نیاز شود. مثلاً وقتی سعدی می‌گوید:
در کوی تو مشهورم و از روی تو محروم
گرگِ دهن‌آلوده یوسف‌ندریده
خوانندگانِ شعر، چون قصه حضرت یوسف علیه‌السلام و فریبکاری برادرانش را می‌دانند، متوجه می‌شوند که «گرگ» در بیت سعدی، برای بیانِ حال و روزِ عاشقِ بی‌گناهی است که در معرض تهمت است.
به شعر سیدحسن حسینی بازگردیم. این شعر اشاره‌ای (تلمیحی) دارد به واقعه شکافتنِ رود نیل که از معجزاتِ حضرت موسی علیه‌السلام است. رود شکافته شد و معبری (گذرگاهی) باز شد و پیامبر الهی همراه با قوم بنی‌اسرائیل از آن گذشتند و فرعون و لشکرش که وارد گذرگاه شدند، شکافِ رود به‌هم آمد و دشمنانِ خدا غرق شدند.
حالا نگویید که این قصه را خودمان بلدیم و هم در قرآن کریم خوانده‌ایم و هم فیلم سینمایی‌اش را دیده‌ایم و هم کارتونش را تلویزیون نشان داده است! من قصه را نوشتم تا بگویم، چطور دوتا کلمه (نیل، موسی) می‌تواند شاعر را از تکرارِ یک قصه طولانی، بی‌نیاز کند.
این‌همه را گفتیم و هنوز نرسیده‌ایم به این‌که طنزِ این بیت کجاست؟ در مصرع دوم، کلمه «معبر» اشاره دارد به همان گذرگاهی که در رود نیل ایجاد شد؛ اما می‌بینیم که این «معبر»، در وضعیتی که شاعر بیان می‌کند، چیزی جز «پل‌های ویرانی» نیست. توجه کنید که  سخن از «پل‌های ویران‌شده» نیست، بلکه سخن بر سرِ «پل‌های ویرانی» است. یعنی «ویرانی» جای پل نشسته است. این بیان متناقض‌نما، همراهِ درماندگی حاصل از تنهایی و بی‌کسی که مانندِ رود نیل، مانع عبور و رسیدن به سرزمین دلخواه (ارض موعود) است، یک وضعیتِ طنزآمیز و در عین حال تراژیک و اندوه‌بار را ترسیم کرده است.
نگران نباشید و بغض نکنید که: آمدیم طنز بخوانیم، حال‌مان گرفته شد! این بیت از ابوالفضل زرویی نصرآباد را بخوانید تا لبخند بر لب‌تان بیاید:
گر بگویی که خیبر از تو شکست
سر تکان می‌دهد که: یادم هست!
(رفوزه‌ها، صفحه310)
یعنی این آدم مدعی آن‌قدر بی‌سواد و نادان است که واقعه مشهوری مانند فتح قلعه خیبر به دست حضرت علی علیه‌السلام را هم نشنیده و اگر بگویی قلعه خیبر را تو شکستی، تأیید می‌کند.
این هم یک تلمیحِ دیگر از همان شاعر و همان کتاب:
از شما تقلید کردم یک نفس
زان سبب افتاد کارم با عسس
رونق کارِ شما در چیست، چیست؟
این گرانی‌های اصلی کارِ کیست؟
گفت یک تن زان میانه: کای عمو!
هست رمزِ کارِ دولت در کدو
همین آخرین کلمه این شعر به ما می‌گوید که شاعر، دارد با گوش، چشم، به قصه کنیزک و کدو در مثنوی معنوی اشاره می‌کند.
مثلِ این بیت از ناصر فیض:
هرکه آشنای مثنوی شود
جز خورشت با کدو نمی‌کند
(فیض‌بوک، صفحه46)
این را البته همه می‌دانند که کدو برای خورشت پختن است؛ چه مثنوی‌شناس باشند و چه نباشند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون