مهندسي ژنتيك در جهان امروز، دانشي شگفتانگيز و بحثبرانگيز است كه برخي از گروهها و نهادهاي مذهبي نسبت به نحوه استفاده از اين دانش، ملاحظاتي دارند و برخي هم با داستانپردازيهاي شبه علمي، پيشرفت مهندسي ژنتيك را زمينهساز شكلگيري آيندهاي عجيب و خطرناك براي بشر ميدانند. ماهيت و پارهاي پيامدهاي مهندسي ژنتيك و اينكه اين شاخه از دانش در جهان امروز و به ويژه در ايران در چه مرحلهاي قرار دارد، موضوع اين گفتوگو با بهزاد قرهياضي است. دكتر قرهياضي مدير گروه مهندسي ژنتيك و ايمني زيستي در پژوهشكده بيوتكنولوژي كشاورزي ايران و رييس امور پژوهش و فناوري سازمان مديريت و برنامهريزي كشور است. وي دكتراي ژنتيك (گرايش مولكولي) و فوق دكتراي ژنتيك گياهي دارد و در يك كلام معتقد است دستاوردهاي مهندسي ژنتيك در زندگي بشر چنان زياد و مفيد است كه دليلي ندارد مردم را از اين رشته علمي بترسانيم.
ابتدا بفرماييد مهندسي ژنتيك در جهان از چه تاريخي شكل گرفت؟
بعد از كشف مولكول DNA توسط واتسون و كريك، دو دانشمند امريكايي، در اوايل دهه 1950و بعد از چند كشف علمي در زيستشناسي مولكولي، مانند كشف آنزيمهاي محدودگر (يعني آنزيمهايي كه ميتوانند مولكول DNA را از هرجا كه لازم است برش بدهند) و آنزيمهاي پيونددهنده، به تدريج تا سال 1975 پازل مهندسي ژنتيك تكميل شد و اين علم قوام يافت و در اوايل دهه 1980 بشر موفق شد موجودات مهندسيشده را در عرصه گياهي، عرصه ميكروارگانيسمها و عرصه دارويي عرضه كند. اما واقعيت اين است كه رشد اساسي مهندسي ژنتيك از آغاز دهه 1990 تا به امروز محقق شده است. مهندسي ژنتيك به مجموعه فناوريهايي گفته ميشود كه با استفاده از علوم و فنون زيستي در سطح مولكولي محصولاتي را به وجود ميآورند كه فاقد معايب پيشين هستند و داراي ارزش افزوده و كيفيت برتر و سلامت بيشتر براي بشرند.
ظاهرا كيمياگري در جهان قديم شكل ابتدايي مهندسي ژنتيك بوده. يعني كيمياگران هم ميخواستند چيزهايي را تركيب كنند و چيز جديدي را به وجود آورند. امروزه كايمرا هم در مهندسي ژنتيك و دانشهاي مشابه، ظاهرا اصطلاحي براي موجودات مخلوط است.
كيمياگري با هدف تبديل مس به طلا آغاز شد. مس را حرارت ميدادند و ناگهان در آب فرو ميبردند يا اسيد و باز به آن ميزدند و انواع كارها را با آن انجام ميدادند تا مس را طلا كنند. به همين دليل اين علم به تدريج تبديل شد به علم شيمي. كيميا در انگليسي تبديل شد به كميستري. بعداً ما دوباره اين واژه را از غربيها گرفتيم و آن را شيمي ناميديم. كيمياگري ارتباطي به مهندسي ژنتيك ندارد و كايمرا هم ارتباطي به كيمياگري ندارد. يعني از ريشه يكسان و مشابهي نيستند. مهندسي ژنتيك يعني ما بتوانيم با علم ژنتيك مهندسي انجام بدهيم. در مهندسي بشر است كه تعيين ميكند چه اتفاقاتي بيفتد. وقتي شما با مهندسي يك خانه ميسازيد، خودتان تعيين ميكنيد اتاق خواب و آشپزخانه و پذيرايي و... كجا باشند. مهندسي ژنتيك دستكاري ژنتيك نيست. اين عبارت را فناوريهراسان ابداع كردهاند. مهندسي به معناي دستكاري نيست.
كايمرا دقيقا يعني چه؟
كايمرا، اگر بخواهم مفهومي توضيح بدهم يعني پيوند. مثلاً شما سيب و گلابي را پيوند ميزنيد و محصول اين كار كايمر است. يعني قسمتي از آن سيب است و قسمت ديگر آن گلابي. اين كار را افراد باذوق هنوز انجام ميدهند.
پيوندهاي گياهي حساسيتبرانگيز نيستند اما برخي نگرانند كه ما در آينده شاهد موجوداتي باشيم كه تركيبي از انسان و حيوانند. مثلا ميگويند خلق موجودي كه تركيبي از انسان و حيوان باشد، غير اخلاقي است ولي اگر با كاشت سلولهاي انساني در قسمتي از بدن حيوان، نياز انسان به پيوند قلب را برطرف كنيم، اخلاقاً اشكالي ندارد.
پژوهشگرها كارشان را با ايدههاي بديع شروع ميكنند و به همين دليل هميشه در زمان خودشان با مشكل مواجه ميشوند. شما داستان گاليله و پاستور را خواندهايد. هنوز در مملكت ما كساني هستند كه با واكسن زدن و مصرف داروهاي شيميايي مخالفند. هميشه پژوهش در مراحل اوليه براي مردم عجيب قلمداد ميشود. مرحوم كاظمي آشتياني، بنيانگذار پژوهشگاه رويان، ميگفت كه نزد مقام معظم رهبري رفتند و گزارش دادند كه در اين پژوهشگاه چه كارهايي انجام ميشود. آقاي كاظمي گفت سوالهاي رهبري آنقدر دقيق بود كه ما گاهي بايد مطالعه ميكرديم و جواب را در جلسه بعدي تحويل رهبري ميداديم. آقاي كاظمي ميگفت (و براي اين حرف شاهد هم دارم) الان اطلاعات جنينشناسي آقاي خامنهاي از يك امبريولوژيست بيشتر است. حالا شايد اين حرف قدري اغراقآميز يا محبتآميز بوده باشد. ولي نكتهام اين است كه پژوهشگاه مديران رويان از مقام معظم رهبري پرسيدند حكم فقهي كارهاي اين پژوهشگاه چيست؟ آقاي خامنهاي هم گفتند تا وقتي كه شما يك انسان جديد يا يك موجود جديد خلق نكنيد و كارتان توليد قطعات يدكي براي بدن انسان باشد، مجازيد كه هر تحقيقي انجام بدهيد. فتواي مقام رهبري اين است كه انتقال ژن به انسان، حتي از حيوان حرامگوشت، مجاز است و توليد قطعات يدكي براي انسان (مثلاً پوست و غضروف يا در آينده دور كبد و كليه) با استفاده از بدن حيوانات، اگر امكانپذير باشد، اشكالي ندارد. چنين كاري بهتر از اين است كه ما منتظر باشيم كسي دچار مرگ مغزي شود يا بميرد، سپس قلب و كبد و كليههايش رابرداريم و پيوند بزنيم به بيماران. اگر بتوانيم با استفاده از بدن حيوانات به اندازه كافي قلب و كليه و كبد انساني توليد كنيم، مشكل بزرگي را در زندگي بشر رفع كردهايم. به تين كار ميگويند Xenotransplantation. اما ميخواهم توجه شما را به اين نكته جلب كنم كه اين كار ربط مستقيمي به مهندسي ژنتيك ندارد. اين تحولات پيشرفتهاي بديع علمي هستند ولي مهندسي ژنتيك نيستند. Xenotransplantation رشته ديگري از بيوتكنولوژي است.
اما براي اينكه چنين نتايجي حاصل شود، مهندسي ژنتيك نقش كمكي دارد ظاهرا.
بله. مهندسي ژنتيك ميتواند به توليد غذا، توليد دارو و همين طور به Xenotransplantation هم كمك كند.
پس در مجموع به نظر ميرسد روحانيت مسيحي و مسلمان با ايجاد موجودي كه نيمهاسب-نيمهانسان باشد مخالفند ولي با استفاده از بدن حيوانات براي پيوند اعضا به انسان، موافقند.
بله، همينطور است.
حالا اين كارها كي ممكن است محقق شوند؟
توليد موجودي كه تركيبي از انسان و حيوان باشد اصلاً در برنامه كسي نيست. تا جايي كه من اطلاع دارم هيچ نهادي در دنيا در پي انجام چنين كاري نيست. اما استفاده از بدن حيوانات براي توليد قلب كبد و... و پيوند زدن اين اندامها به انسان، حداقل 25 سال ديگر امكانپذير خواهد شد. اين فعلاً يك ايده است و مطالعات بسيار زيادي بر روي آن انجام شده است ولي با وجود سرعت شگرف علم، هنوز تا تحقق چنين ايدهاي راه درازي در پيش داريم. كارهاي شدنيتر، مثلاً تبديل گياهان كربن 3 به كربن 4 با تبديل گياهان فاقد قدرت تثبيت نيتروژن به گياهاني مانند بقولات كه خودشان ميتوانند نيتروژن لازم را از هوا بگيرند، ممكن است پانزده سال ديگر محقق شود. بنابراين نبايد آنقدر به آينده دور خيره شويم كه از پيشرفتهاي علمي امكانپذيرتر غافل شويم.
پس با توجه به اخبار مربوط به خلق قريبالوقوع موجودات نيمهانساني-نيمهحيواني، بايد گفت كه سرعت داستانهاي علمي بيشتر از سرعت پيشرفت علم است.
بايد بگوييم سرعت فناوريهراسي بيشتر از سرعت پيشرفت علم است. كساني هستند كه قدرت انتشار مقاله در مجلات علمي-پژوهشي را ندارند اما تخيل خوبي دارند و چنين داستانهايي ميسازند. مثلا خبرگزاري تسنيم اخيراً عكس انسانهاي دُمدار را يا عكس استخوان يك دايناسور را منتشر كرد و مدعي شد اينها مربوط به تغذيه از تراريخته (انتقال يك ژن خارجي به يك جاندار زنده) است. اين داستانهاي جعلي در رسانههاي خاص با سرعت بسيار بيشتري نسبت به دستاوردهاي علمي بشر امروز حركت ميكنند.
در مجموع جمهوري اسلامي با مهندسي ژنتيك مشكلي ندارد.
صد در صد. ما مجموعهاي از بيانات مقام معظم رهبري به اضافه حمايتها و تقريرات عملي ايشان فراهم كردهايم. ايشان از پژوهشگاه رويان حمايت ميكنند و در اين پژوهشگاه، مثلا بزهاي تراريخته شنگول و منگول و حبه انگور توليد شدهاند يا شبيهسازي بز و گوسفند و گاو انجام شده است. علاوه بر تقريرات رهبري، فتواهاي ايشان و ساير مراجع هم براي ما بسيار سودمند بوده است. همه مراجع بدون استثنا فتوا دادهاند كه اين كارها فينفسه اشكالي ندارد. يعني مهندسي ژنتيك و محصولات تراريخته، مورد تاييد مراجع تقليد است. فقط برخي در فتوايشان گفتهاند «به شرط اينكه ضرر معتنابهي براي بدن انسان نداشته باشد.» مثلا سيگار كشيدن براي بدن انسان ضرر دارد ولي چون اين ضرر معتنابه نيست و يك فرد ميتواند سي سال سيگار بكشد، كمتر مرجعي فتواي حرمت مطلق سيگار را صادر كرده است. بنابراين كساني كه چشمشان را ميبندند و ناگهان ميگويند تراريخته حرام است، نه با علم آشنايي دارند نه با دين.
ظاهرا نسبت به پيشرفتهاي مهندسي ژنتيك در حوزه كشاورزي حساسيت كمتري وجود دارد تا در حوزه پزشكي.
متاسفانه در ايران برعكس شده است. ما الان با افتخار اعلام ميكنيم كه سي قلم داروي نوتركيب داريم و تا حد زيادي جلوي واردات اين داروها را گرفتهايم و حتي در اين زمينه صادرات هم داريم. اما وقتي كار به محصولات تراريخته ميرسد، چون عدهاي در اين كشور همواره از واردات مواد غذايي سود هنگفتي بردهاند، اعتراضها شروع ميشود. مثلاً از دوره محمدرضا اسكندري، وزير جهاد كشاورزي دولت اول احمدينژاد، واردات محصولات تراريخته آغاز شد و تا سال 1394، سالي 3 تا 5 ميليارد دلار محصولات غذايي تراريخته وارد كشور ميشد و كسي هم اعتراض نميكرد به جز پژوهشگراني كه فرياد ميكشيدند چرا واردات آزاد باشد و توليد ملي ممنوع؟ اسكندري همزمان با باز كردن دروازههاي واردات، جلوي توليد ملي را گرفت و پژوهشگران را اخراج كرد و محصول توليد ملي را به نابودي كشاند و امروز هم به جاي اينكه پاسخگوي اقدامات و تصميماتش باشد، فرار به جلو را انتخاب كرده و به يازده مرجع حكومتي و ملي، از جمله به بيت رهبري، نامه نوشته است تا مساله را امنيتي كند و داخل اين گرد و غبار، عقبماندگي ما در زمينه فناوري تراريخته در حوزه كشاورزي مغفول بماند و كسي به او نگويد كه تصميمات جنابعالي باعث شده كه ما امروزه سالانه 5 ميليارد دلار محصولات تراريخته وارد كشور كنيم. در واقع كساني كه در پانزده سال گذشته در برابر واردات محصولات تراريخته سكوت كرده بودند، امروز در مقابل توليد ملي اين محصولات قيام كردهاند.
اينكه يك ژن خارجي را به يك جاندار زنده تزريق كنيم تا ويژگيهاي جديدي پيدا كند، الان در ايران فقط در حوزه كشاورزي انجام ميشود يا در پزشكي هم رايج است؟
در پزشكي هم انجام ميشود. ضمناً تزريق فقط يك راه اين كار است كه منحصراً در مورد حيوانات صورت ميگيرد؛ مثلاً وقتي كه ميخواهيم ماهي يا قورباغه تراريخته توليد كنيم. اما در ساير موجودات، مثلاً گياهان، انتقال ژن صورت ميگيرد نه تزريق ژن.
انتقال ژن خارجي به حيوانات، الان در ايران اوضاعش چگونه است؟
اين كار در پژوهشگاه رويان، انستيتو پاستور و پژوهشگاه ملي مهندسي ژنتيك با موفقيت صورت ميگيرد.
اين كار دقيقاً چه فايدهاي دارد؟
ما اگر يك بز داشته باشيم كه در شيرش پروتئينهايي توليد شود كه براي زنده ماندن افراد بسيار موثر است، شير اين بز يك داروي نوتركيب محسوب ميشود. اين بز در بهترين شرايط زندگي ميكند و شيرش هم صرف درمان بيماران ميشود. يعني يا مستقيماً يك ليوان شير اين بز را به فرد بيمار ميدهند تا بخورد، يا اينكه پروتئين شير اين بز را جدا ميكنند و آن را به عنوان دارو به بيمار ميدهند.
شير اين بزها وارد بازار لبينات نميشود.
نه، فقط استفاده دارويي دارد. يا مثلاً بيماري ورم پستان در گاو، جدا از اينكه درد زيادي براي حيوان دارد، چون دستگاه شيردوش را هم آلوده ميكند، ظرف مدت كوتاهي تمام آن گله و گاوداري را آلوده ميكند. براي اينكه چنين اتفاقي نيفتد، به گاوها آنتيبيوتيك ميدهند. اين آنتيبيوتيك به شير راه پيدا ميكند و وارد غذاي ما ميشود. در نتيجه ممكن است باكتريهاي بيماريزاي مقاوم به آنتيبيوتيك پديد آيند و ما ديگر نتوانيم بيماري حاصل از آنها را درمان كنيم. اگر ما بتوانيم گاو تراريخته توليد كنيم (كه اين كار در دنيا انجام شده است) كه دچار ورم پستان نشود، اولاً خود گاو ديگر زجر نميكشد، ثانياً گاودار هزينه كاهش شير و خريد و مصرف آنتيبيوتيك را متحمل نميشود، ثالثاً آنتيبيوتيك وارد شير گاو نميشود، رابعاً باكتريهاي مقاوم به آنتيبيوتيك در بدن انسان به وجود نميآيند و زندگي ما سالمتر و گوشت و لبنيات هم ارزانتر خواهد بود.
باكتريهاي تراريخته ظاهراً در جلوگيري از انتقال ويروس اچ.آي.وي هم موثرند و آنها را «كاندومهاي زنده» ناميدهاند.
از لحاظ تئوريك بله، چنين امكاني وجود دارد. يعني ميتوان جلوي تكثير برخي ويروسها را با استفاده از مهندسي ژنتيك گرفت.
شبيهسازي در ايران در چه وضعي قرار دارد؟
اين كارها را هم بيشتر پژوهشگاه رويان انجام داده است. الان اين كار به صورت روتين در ايران انجام ميشود و برخي دامداران بزهاي بسيار گرانقيمتي را تحويل پژوهشگاه رويان ميدهند تا شبيهسازي شوند. من گزارش اين اقدامات را در چند كشور خارجي ارايه كردم كه همه از پيشرفتهايي كه در اين زمينه در ايران صورت گرفته، متعجب شدند.
اولين گوسفند حاصل از شبيهسازي، در سال 1997 توليد شد. در ايران چند سال است كه شبيهسازي حيوانات انجام ميشود؟
در ايران بيش از پانزده سال است كه اين كار انجام ميشود. ما قبلا در زمينه مهندسي ژنتيك برنج هم از همه دنيا جلوتر بوديم ولي به لطف فناوريهراسيهاي وزير جهاد كشاورزي دولت نهم (اسكندري) و ساير اعوان و انصار احمدينژاد، پيشتازي و جايگاه خودمان را از دست داديم.
شبيهسازي گاو و گوسفند دقيقاً چه فايدهاي دارد؟
گاهي شما ممكن است بتوانيد موجودي را كه منقرض شده و فقط كمي از پوست يا لاشه آن باقي مانده، شبيهسازي كنيد. پس ايجاد و احياي گونههاي منقرض شده، يكي از اهداف شبيهسازي است. دوم اينكه، با شبيهسازي ميتوان يك گاو يا گوسفند داراي كيفيت مطلوب را تكثير كرد. يعني از يك گوسفند باكيفيت، هزار گوسفند باكيفيت توليد كرد. البته به شرطي كه اين كار در اين ابعاد روتين شود. گوسفند مطلوب هم يعني گوسفندي كه مثلاً شير زيادي ميدهد، دوقلوزا است و عمر بيشتري ميكند.
شبيهسازي انسان ممكن است يا خيالبافي علمي است؟
از نظر تئوريك ممكن است. حتي شركتي به نام كلونايد در امريكا، حدود بيست يا پانزده سال پيش اعلام كرد چنين كاري انجام داده است ولي صحت و سقم اين ماجرا در هالهاي از ابهام باقي مانده است؛ چونكه بعدها اين شركت اعلام كرد به دلايل حقوقي و اخلاقي نميتواند درباره فعاليتهايش اطلاعرساني كند. فقط گفت همين قدر بدانيد كه ما داريم انسانهايي را با شبيهسازي توليد ميكنيم. معلوم هم نيست ادعاهاي اين شركت درست بوده باشد. به هر حال در هيچ جاي دنيا چنين كاري انجام نميشود. نه لزوماً به دليل منعهاي اخلاقي و ديني؛ بلكه چون دانشمندان هنوز قانع نشدهاند كه اين كار براي جنينها و انسانهاي توليدشده عاري از خطر است.
شبيهسازي انسان دقيقا يعني چه؟ يعني قبل از اينكه بچهدار شويم ميتوانيم با شبيهسازي، ويژگيهاي فرزندمان را تا حد زيادي تعيين كنيم؟ يا اينكه ميتوانيم از پوست يك آدم مرده، فردي دقيقا شبيه او توليد كنيم؟
هر دو. كساني كه از شبيهسازي دفاع ميكنند، ميگويند فرض كنيد پدر و مادري تكفرزندشان را از دست ميدهند و بهشدت اندوهگيناند. حالا ما با شبيهسازي، همان بچه را با همان ويژگيها بازسازي ميكنيم.
يعني DNA آن فرزند مرده را از بدنش ميگيرند و عيناً شبيه او را توليد ميكنند؟
بله، با استفاده از سلولهاي پوستي، سلول جنين همان بچه را توليد ميكنند و سلول جنين را در رحم مادر ميكارند تا دوباره همان بچه با همان ويژگيها توليد شود. چنين كاري نظراً ممكن است ولي هنوز در هيچ جاي دنيا انجام نميشود.
اينكه قبل از تولد فرزندمان، رنگ چشم و موي او را تعيين كنيم، امكانپذير است؟
خير، به نظر من هنوز چنين امكاني وجود ندارد. من هنوز مورد موفقي از اين كار را نديدهام. از مقام معظم رهبري در اين زمينه استفتا شده است كه آيا ميتوان با مهندسي ژنتيك، رنگ پوست و رنگ چشم جنين را تغيير داد؟ ايشان هم فتوا دادهاند فينفسه مجاز است و اشكالي ندارد.
فقها با اين كار كه از DNA يك انسان مرده، شبيه او را توليد كنيم مخالفند؟
من فتوايي دال بر مخالفت با چنين كاري، از هيچ فقيهي نديدهام.
حالا فرض كنيد كسي مرد و ما با شبيهسازي، كپي او را توليد كرديم. آيا شخصيت اين دو نفر هم يكسان خواهد بود؟
لزوماً نه. قطعاً از نظر خصوصيات فيزيكياش شباهت بسياري به آن فرد از دست رفته داشته باشد. ولي چون دست كم رفتار پدر و مادرش در اثر افزايش سن تغيير كرده، قطعاً شخصيت او دقيقاً مثل شخصيت فرزند قبلي نيست. ضمناً ممكن است محيط زندگي او هم عوض شده باشد. بگذريم كه با گذشت زمان، زمانه هم عوض ميشود و اين تغيير، مهر خودش را بر شخصيت آدمها نيز ميزند. به هر حال ممكن است قدري روحيات اين دو نفر فرق داشته باشد. شخصيت انسان ناشي از سه عامل است: تاثير ژنها، تاثير محيط، واكنش ژن با محيط.
اينكه از DNA يك نفر، فردي كاملا شبيه او را توليد كنيم، اين سوال اساسي را پيش ميآورد كه آيا ما اينجا واقعا با دو انسان مواجهيم يا با يك انسان؟!
با دو انسان. ولي چون اين امور هنوز مصداق خارجي ندارد، طرح اين مباحث زودهنگام است. ما بايد با استفاده از مهندسي ژنتيك غذا و دارو و بهداشت مردم را تامين كنيم.
درباره ژن خوب و ژن بد هم توضيح ميفرماييد؟ علم ميگويد كه چنين چيزي داريم. بله؟
بله. طبيعتاً ژنهايي داريم كه در انسانهاي سالم وجود دارند ولي گاهي ژني هم داريم كه يك حرفش تغيير كرده و موجب انبوهي از مشكلات و بيماريها براي يك فرد و خانواده او ميشود. به همين دليل است كه مراجع تقليد ما اجازه دادهاند كه بعضي از اين نارساييها قبل از اينكه روح در جنين دميده شود، شناسايي شوند. اينجا تنها جايي است كه مجوز سقط جنين از سوي مراجع تقليد صادر شده و الان هم اجرا ميشود. معناي اين كار اين است كه آن جنين داراي ژن بد بوده و به همين دليل اجازه نميدهند به دنيا بيايد و خودش رنج بكشد و خانواده و جامعه را هم رنج بدهد.
ژن بد يعني ژن خطرناك؟
ميتواند خطرناك باشد يا كيفيتهاي بدي داشته باشد. مثلا در سيبزميني ژنهايي وجود دارند كه اگر سيبزميني را سرخ كنيم، در آن آكريل آميد به وجود ميآيد كه مادهاي صد در صد سرطانزا است. به همين دليل ميگويند سيبزميني را زياد سرخ نكنيد. ژنهاي بد در سيبزميني، منجر به توليد آكريل آميد در اين محصول ميشود. ما ميتوانيم اين ژنهاي بد را خاموش كنيم يا تغييراتي در آنها ايجاد كنيم كه بشوند ژن خوب.
پس ميتوان گفت ژن بد ژني است كه ممكن است براي آن ارگانيسم خطرناك باشد.
خطرناك يعني كشنده. يا يعني ژني كه توليد بيماري ميكند. ولي ژن بد ممكن است فقط يك ويژگي منفي در انسان توليد كند و منجر به مرگ يا بيماري آدم نشود. مثلاً طاسي سر در مردان، خطرناك نيست ولي كسي دوست ندارد طاس باشد. طاسي سر محصول ژن بد است.
ژن موجد طاسي را در دوره جنيني بايد اصلاح كرد بعدتر هم ممكن است؟
الان چنين كاري انجام نميشود. فقط به صورت تئوريك مطرح است. اگر با آزمايشات مولكولي معلوم شود جنيني ژن بد دارد، اگر آن ژن خطرناك باشد، چنانكه گفتم، جنين را سقط ميكنند. يعني فعلاً در عمل اصلاح ژن در جنين صورت نميگيرد و فقط گاهي خود جنين را نابود ميكنند.
كسي كه دانشمندان ژنهاي او را بررسي نكردهاند، اگر مدعي شود ژن خوب دارد، حرفش به لحاظ علمي بيارزش است؟
داري به سمت سياست ميروي و شيطنت ميكني!
شما به عنوان يك دانشمند ميتوانيد بگوييد اين گياه ژن خوب دارد...
بله، من ميتوانم بگويم. درباره انسانها هم يك دانشمند پس از مطالعه ميتواند بگويد كه ژنهاي خوب يا ژنهاي بد دارند. ولي ژن خوب به تنهايي كافي نيست. پسر نوح هم ژن خوب داشت اما با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد. پس ژن خوب صحت دارد اما محيط و تاثير متقابل محيط و ژن هم بسيار مهم است. عامه مردم ممكن است كسي را داراي ژن خوب بدانند اما نظر دقيق و علمي پس از آناليز مولكولي معلوم ميشود.
پس اگر من مدعي شوم ژن خوب دارم، حرفم لزوماً اعتبار علمي ندارد.
(با خنده) راجع به اين موضوع نميتواني از من حرف بكشي!
انسان ريخته، انسان فردا
تراريخته فرآيند انتقال يك ژن خارجي به جانداران زنده است. در اثر اين انتقال ژن، جاندار ويژگي جديدي پيدا ميكند و اين ويژگي جديد به فرزندانش هم منتقل ميشود. چنين جانداراني را جانداران تراريخت ميگويند. اين انتقال گاهي مسيري معكوس دارد. يعني هميشه يك يا چند ژن خارجي به ژنوم طبيعي جاندار اضافه نميشود بلكه گاهي يك يا چند ژن از ژنوم طبيعي آن موجود زنده حذف ميشود. فرآيند حذف ژنهاي يك جاندار را فروريخته مينامند. تراريخته و فروريخته، هر دو، با هدف اصلاح ژنتيكي موجودات زنده انجام ميشوند و جانداران برآمده از اين فرآيندها را، جانداران تراريخت يا فروريخت ميخوانند. اصلاح ژنتيكي از طريق اين دو فرآيند، تاكنون فقط بر روي حيوانات و گياهان انجام شده است. اگر آزمايشات احتمالي پشت پرده را ناديده بگيريم، سوال اين است كه انسانهاي تراريخته و فروريخته چه زماني از تالار اسرارآميز مهندسي ژنتيك به جهان خارج قدم ميگذارند؟