برجام در تاريخ خواهد ماند
مهرداد پشنگپور
«برجام در تاريخ خواهد ماند.» اين سخن رياست محترم جمهوري اسلامي ايران جناب آقاي روحاني است. سخني در مقابل سخنان رياستجمهوري ايالات متحده امريكا كه انديشهاي جز پاره كردن و پايان دادن به اين سند ندارد. اظهارات اين دو رييسجمهور دو غايت نهايي سرنوشت يك تاسيس حقوقي را نشان ميدهند، يكي دائر بر بقا و ديگري اصرار بر فنا؛ به اين ترتيب برجام را چه سرنوشتي پيش روست؟
برجام گويا ديگر فقط يك توافق بينالمللي چندجانبه بين چند كشور و يك سازمان نيست زيرا به وضوح مشخص است بسياري خود را متاثر از اين توافق ميدانند.
از جمله ويژگي حاكميت و استقلال كشورها اين است كه نميتوان بدون رضايت كشوري برايش تعهدي به وجود آورد مگر به نفع او، همانگونه كه در نظام حقوق داخلي چنين است. نمونه بارز اين قاعده در ماده ١٩٦ قانون مدني ايران هم وجود دارد. اصل منع مداخله و احترام به حاكميت كشورها نيز مستفاد از اصول متعدد منشور سازمان ملل متحد شبيه همين تاسيس حقوقي است. اما تعهداتي وجود دارند كه طرف ثالث ناگزير از رعايت آن است و نميتواند به بهانه اينكه اراده و نفعش در آن لِحاظ نيست، آن را انكار يا ناديده بگيرد. بر اين اساس نقش سازمان ملل متحد به شرحي كه خواهد آمد برجسته ميشود و برجستهتر در قبال توافقي مانند برجام.
در دنياي كنوني كه تقريبا تمام كشورهاي دنيا به جز سه كشور (وضعيت تايوان تا حدي متفاوت است) عضو سازمان ملل هستند ميتوان با كمي احتياطِ حقوقي ادعا كرد «تمام» كشورهاي دنيا اكنون عضو سازمان ملل متحداند، اين موضوع مهمي است حتي براي برجام به عنوان يك توافق بينالمللي بين چند كشور بزرگ دنيا و اتحاديه اروپا. همانگونه كه هيچ كشوري ولو آنكه عضو برخي معاهدات و تعهدات بينالمللي كه مشمول وضعيتهاي عيني (قراردادهاي مرزي) يا در برگيرنده قواعد آمره بينالمللي (Erga omnes) نباشد به تعهدات مرتبط با آن الزام دارد چنانكه ملزم به رعايت حاكميت ساير كشورها و احتراز از هرگونه تهديد عليه آنها، هستند. التزام به آثار وضعي و حقوقي ناشي از رژيم حقوقي برجام هم ميتواند به دليل اهميت (ارتباط با صلح و امنيت بينالمللي) حتي براي كشورهاي غيرعضو اين توافق نهتنها قابل تصور بلكه كاملا مبتني بر قواعد حقوقي- بينالمللي در نظر گرفته شود.
بنابراين حتي كشورهايي كه از جمله امضاكنندگان اين توافق نيستند هم نميتوانند از پذيرش الزامات به وجود آمده از آن استنكاف كنند، مانند الزام تمام اعضا براي رعايت حاكميت ساير كشورها و احترام به آن و اجتنا ب از هرگونه تهديد عليه يكديگر، اين گونه اهميت عضويت اكثريت به اتفاق كشورهاي جهان در سازمان ملل متحد اين وضعيت را به وجود ميآورد كه هر مساله كه براي تامين صلح و امنيت بينالمللي ضرورت داشته باشد به دليل سازگاري با اهداف عاليه و مقاصد مندرج در منشور ملل متحد، مساله جهاني است كه تمامي كشورها ناگزير از ملاحظه آن ميشوند. ممنوعيت توسل به زور، حل و فصل مسالمتآميز اختلافات بينالمللي و توسعه روابط دوستانه در بين ملل بر مبناي احترام به اصل تساوي حقوق نيز به موجب همين سازگاري و براي پيشگيري بروز اعمال و رفتارهاي تهديدكننده صلح و امنيت بينالمللي، مورد تاكيد ملل متحد واقع شده است.
به علاوه سازمان ملل متحد حتي بر اساس بند ششم از ماده دوم ميتواند مراقبت كند تا كشورهايي كه عضو ملل متحد نيستند تا آنجا كه براي حفظ صلح و امنيت بينالمللي ضروري است بر طبق اصول منشور ملل متحد عمل كنند. اين بدان معناست كه سازمان ملل ميتواند حتي فراتر از اراده غير اعضاي خود عمل و اقداماتي را عليه اين تعداد محدود كشورها اتخاذ و اراده خود را بر آنها اِعمال كند. نتيجه اينچنين خواهد بود كشورها نميتوانند بنا بر اراده خود موضوعاتي كه با مصالح ملل متحد ارتباط دارد را ناديده بگيرند ولو آنكه در ايجاد آن وضعيت حقوقي نقشي نداشته باشند. مواردي كه با نظم عمومي بينالمللي، كرامت انساني و نيز صلح و امنيت بينالمللي برخورد پيدا ميكند براي تمام كشورهاي جهان جنبه الزامي دارند مانند ممنوعيت بردهداري يا نسلكشي، به دليل اينكه معاهدات مربوط به اين موارد يا ماهيت بسياري از اين امور به گونهاي است كه هم منطبق با مقاصد و اهداف ملل متحداند و هم مبتني بر كرامت و حيثيت نوع بشر، وجه مشترك همه اينها نيز چيزي نيست جز تامين و حفظ صلح و امنيت بينالملل به منظور احترام به حقوق انساني بشر و شخصيت انساني و ايجاد شرايط لازم براي حفظ عدالت و احترام الزامات ناشي از عهدنامهها و ساير منابع حقوق بينالملل و كمك به ترقي اجتماعي و شرايط زندگي بهتر با آزادي بيشتر. قدر متقن همه اين اهداف در گرو و وابسته به صلح و امنيت بينالمللي است چرا كه نميتوان در ميان جنگ و آتش، باروت و خون دم از كرامت انسان زد، تمام قواعد بينالمللي حقوق بشردوستانه هم تاكنون نتوانستهاند اين وظيفه را (رعايت حقوق افراد در اثناي جنگ و حملههاي مسلحانه) كه عهدهدار آن بودهاند و براي آن تشكيل و به وجود آمدهاند را به سرانجام برسانند، پس صلح و امنيت بينالمللي حالتي است عيني كه با كرامت انسان و احترام به شخصيت او پيوند ناگسستني دارد و رعايت اين تكليف براي همه كشورها ولو آنكه عضو سازمان ملل متحد هم نباشند الزامي است.
وضعيت ناشي و حاصل از برنامه جامع اقدام مشترك به گونهاي است كه نه بيواسطه بلكه مستقيم به مساله صلح و امنيت بينالمللي مرتبط ميشود، دخالت شوراي امنيت (صرف نظر از ابعاد سياسي ماجرا- نگاه كنيد به؛ «فرآيند تصميمگيري در شوراي امنيت سياسي است»، مصاحبه با خبرگزاري فارس، پشنگ پور مهرداد، ٢٠/١٢/١٣٨٦) بر پايه همين بهانه اتفاق افتاد.
سرنوشت برجام ماندگاري در تاريخ است و تاريخ، قضاوتش بيرحم است اما به نظر نميرسد دنياي طالب صلح و محتاج امنيت، به سادگي در برابر آتشافروزان برآرامش جهان زانو زند و سر تعظيم فرود آورد.