• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4011 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۵ بهمن

نگاهي به اثر كريم نصر

دُمل التيام نيافته روان سوژه

احمدرضا دالوند

در اين نوشتار، اثري از كريم نصر تحت عنوان «خزان» از مجموعه «ميراث متروك» مورد بررسي قرارگرفته است.

 

اول:

از ديدگاه صرفا بصري و در نگاه به طبيعت، نكته ظريفي نهفته است: از فاصله معيني كمتر و از فاصله معيني بيشتر، آنچه به رويت درمي‌آيد به تجريد مي‌ماند تا به طبيعت.

در اين اثر بي‌آنكه با پردازشي - نيمه آبستراكت / نيمه ناتورال 1* - مواجه باشيم با ساختاري پارادوكسيكال رودرروييم؛ يعني چه؟ يعني اگر يك سوم بالايي تابلو را در ديد خود نداشته باشيم و خط افق و نفوذ اتمسفر طبيعي جوّ را (آسمان خاكستري) از تيررس نگاه‌مان حذف كنيم؛ بي‌ترديد با تابلويي آبستراكت از نوع اكسپرسيونيستي مواجه مي‌شويم؛ اما به‌هيچ‌روي با اثري «تلفيقي» مواجه نيستيم و درعين‌حال كاملا با اثري يكپارچه و منسجم رودرروييم. پارادوكس موجود در اين اثر، درست در اين نكته نهفته است كه نقاش دو تفسير متفاوت را درهم‌آميخته است: تجريد‌پردازي و طبيعت‌پردازي.

كريم نصر با توان بالقوه در لحن‌پردازي نقاشانه‌اش به بياني از نوع «سهل ِ ممتنع» بر روي پرده‌اش نائل مي‌گردد. به طوري‌كه اغلب نقاشي‌هاي او همواره از «سهل» به «ممتنع» مي‌گرايند و اين نكته به ذهن پيچيده كريم نصر مربوط مي‌شود. اگر بسياري از آثار كريم نصر، در شمار آثار سهل ِ ممتنع محسوب مي‌شوند، به آن سبب است كه او قادر است تمايز و گسست ميان ذهنيت و واقعيت را در «رتوريك 2*» تصويري‌اش با تردستي كنار زند؛ و بااين‌همه، نقاشي‌هاي نصر معاصر هستند، زيرا چنين آثاري در هر دوراني پديد آيند، همواره معاصر هستند.

آنچه با شورمندي و توان نقاشانه رخ‌داده است تصوير زميني متروك است كه در آن نه نشاني از بارقه الهي حس مي‌شود (آن چنا نكه در رمانتيك‌ها بود) و نه چشم‌اندازي ململي از نوازش نسيم و بافه‌هاي طلايي گندم (آن چنان كه در ناتوراليست‌ها بود) و نه چيزي از بازي‌هاي درخشان نور و لحظه‌هاي گذرنده زمان (آن چنانكه در امپرسيونيست‌ها بود) ... او دُمل التيام نيافته روان سوژه را بر پرده‌اش نشانده است. خيال‌پردازي در نزد كريم نصر اين گونه است. بگذاريد اين‌طور بگويم: اين ژانر از خيال و نگاه، تنها در ادبيات معاصر ممتاز جهان و هنرمندان نمره يك جهان‌ديده مي‌شود.

 

دوم:

در اين تابلو، با تصويري از زمين مواجهيم كه براي فهم آنكه دريابيم هنرمندي از جنس كريم نصر چگونه به اين پردازش نقاشانه بي‌سابقه در پارادايم هنري خودش در بالاي شصت‌سالگي دست‌يافته است، بايد بارها و بارها رد پاي هنرمند را در مواجهه با مضمون در سي سال گذشته پيمود تا به بطن موضوع آگاه شويم. از تصويرگري حرفه‌اي تا نقاشي‌هاي فراوان كريم نصر كه همواره بر اساس محور انسان و به‌نوعي با تمايلات مضمون‌گرايانه شكل‌گرفته‌اند...

از ابتدايي‌ترين آثار تا آخرين آثار كريم نصر تا قبل از اين اثر، چيزي در زيرپوسته تابلوهايش در كار است، چيزي كه به موازين ناب نقاشي بيش از جذابيت‌هاي سوژه متمايل است.

در اغلب آثار كريم نصر بيننده ابتدا يك واقعه بصري را بر سطح صفحه مي‌بيند، آنگاه هر چيز ديگري را.

يعني اول يك نقاشي مي‌بيند آنگاه يك درخت، آدم يا هر شكل ديگري را. در ملتقاي چنين ديدگاهي است كه مي‌توان گفت اغلب آثار كريم نصر، آثاري «ممتنع» هستند، زيرا او توانسته با مدياي نقاشي تمايز و گسست ذهنيت و واقعيت را براي لمحه‌اي بر سطح بوم كنار بزند. آنچنان كه ابتدا همه آنچه به رويت درمي‌آيد «سهل» انكاشته مي‌شود. به همين سبب اغلب نقاشي‌هاي كريم نصر از «سهل» به «ممتنع» مي‌گرايند و اين نكته به ذهن پيچيده و به شيوه تاويل و روش‌هاي «رتوريك بصري» كريم نصر مربوط مي‌شود؛ و بااين‌همه آثار كريم نصر معاصر هستند زيرا چنين آثاري در هر دوراني پديد آيند، همواره معاصر هستند.

او تا اينجاي كار قدم‌هايش را سنجيده و آگاهانه برداشته از اين روست كه اين باور را در ذهن بيننده حك مي‌كند كه تنها با بخشي از توان بالقوه‌اي كه در نهاد ناآرام نقاش پنهان است رودرروست و نقاش با هر چرخشي تنها گوشه‌اي از آن را مريي مي‌سازد و باور مي‌كني آنچه مي‌بيني شايد تنها بخش كوچكي از جهاني است كه در كالبد رنگ و قيد سطح و چارچوب تابلو به انقياد درآمدهاست.

سوم:

آنچه مي‌بينم گوشه‌اي از زمين است؛ زميني كه در تعاريف و مرزبندي‌هاي مرسوم نمي‌گنجد. به جغرافياي خاصي تعلق ندارد. اينجا زمين است... زميني كه مهرورزي در آن رخ نمي‌دهد.

وقتي‌كه چشم هنرمند نه به‌قصد تلطيف نگاه ما كه بر ضربان و تپش هستي كه در ميدان‌هاي خاكستري ذهن قابل‌فهم هستند، خيره شود چيزي رخ مي‌دهد، چيزي كه به وصف درنمي‌آيد. بر زميني كه با تهميدات فني و بافت‌هاي درهم‌تنيده سويه‌هاي آبستراكت را در ذات چشم‌انداز مرئي مي‌سازد تا با ديدن اشاراتي از اتمسفر طبيعت در يك‌سوم بالايي اثر، غوغاي انتزاع گونه شايد گندمزاري متروك را به نمايش بگذارد؛ يا به نقل از منوچهر آتشي «اين ابرهاي سوخته سوگوار تابوت آفتاب را به كجا مي‌برند... .»

 

چهارم:

آنچه ديده‌ايم تجربه‌اي كاملا بصري است و آنچه در اين باره نوشته‌ايم حرف‌هاي آدمي شگفت‌زده است كه با ساحت واژگان مي‌خواهد ساحت ذهن و ساحت ناب تصوير را بازگو كند. دو ساحت كاملا متفاوت! اگر اين كلمات حريم ناب تصوير را مخدوش نكنند.

از قدرت تجريدي اين نقاش چه شگفتي ديگري سر برمي‌آورد؟

1- Semi Abstract

2-Rhetoric

رتوريك را مي‌توان به عنوان كشف ذهني ابزارهاي اقناعي در دسترس درباره هر موضوع معين تعريف كرد. (ارسطو)و

 

 

كريم نصر در سال ۱۳۳۱ در رشت متولد شد و ليسانس معماري را از انگلستان و فوق‌ليسانس گرافيك را از دانشگاه تهران دريافت كرده است. او عضويت در هيات داوران ششمين دوسالانه نقاشي ايران و چهار دوره داور دوسالانه تصويرگري ايران را در كارنامه هنري خود دارد. همچنين كتاب تاريخ هنر براي كودكان (نشر نظر) و ده‌ها يادداشت و مقاله درباره هنر معاصر ايران را در نشريات تاليف و منتشر كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون