• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4018 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۱۴ بهمن

استراتژي جنگ پراكسي ترامپ

كيهان برزگر

شعار جديد ترامپ مبني بر «امريكا نخست»، مانع از تخصيص مالي و اقتصادي زياد به حضور گسترده نظامي امريكا در جنگ‌هاي منطقه‌اي و به ويژه سوريه مي‌شود. همين امر منجر به تمايل امريكا به استفاده از نيروهاي «پراكسي» و نيابتي و شراكت با نيروهاي محلي براي مديريت كردن بحران‌هاي منطقه‌اي به منظور كاهش هزينه‌ها و به حداكثر رساندن منافع اين كشور شده است. از ميان نيرو‌هاي محلي در سوريه، اكنون احزاب كردي مستقر در شمال سوريه كه بعضا گروه‌هاي تروريستي هم به حساب مي‌آيند بهترين انتخاب امريكاست. اهميت نيروي كردي براي امريكا اين است كه هيچگونه اتصالي با دولت‌هاي منطقه مثل تركيه، ايران يا كشورهاي عربي ندارند، يعني اساسا اعتمادي به آنها ندارند و همزمان تهديد امنيتي براي رژيم اسراييل نيستند كه اين خود بسيار مطلوب امريكاست. از اين زاويه مي‌توان گفت كه اكنون ايجاد يك منطقه نفوذ تحت كنترل كردها كه ميزبان پايگاه‌هاي نظامي امريكا در مناطق شمالي سوريه باشد، بسيار مورد توجه دولت ترامپ است. اكنون امريكا تا آنجا جلو رفته كه با متحد منطقه‌اي خود در ناتو، يعني تركيه، بر سر حمايت از نيروي كردي در تضاد آشكار قرار گرفته است. در واقع، كردها همكار جديد امريكا به جاي تركيه شده‌اند و همين امر نگراني شديدي براي تركيه ايجاد كرده است. حتي بعضي‌ها يكي از دلايل عمليات نظامي تركيه در عفرين در شمال سوريه را به اين موضوع ربط مي‌دهند. با اتحاد با نيروهاي كردي، ترامپ سعي كرده نقش تركيه در بحران سوريه را به حاشيه ببرد، چرا كه تركيه هم نگاه انتقادي به نقش امريكا در بحران سوريه دارد و سياست‌هاي مستقل خود را دنبال مي‌كند.

تركيه اكنون عمليات نظامي در عفرين را با استفاده از پراكسي خود يعني «ارتش آزاد سوريه» در جهت پر كردن خلأ ژئوپولتيك در شمال سوريه با هدف جلوگيري از اتصال كانتون‌هاي كردي در شمال سوريه و همزمان افزايش نقش خود در مذاكرات صلح سوريه انجام مي‌دهد. نقطه شروع تحول در سياست امريكا به ناكامي اين كشور در جنگ عراق در 2003 و سپس خروج نيروهاي امريكايي از عراق برمي‌گردد. از آن زمان دولت‌هاي امريكايي به اين نتيجه رسيدند كه ديگر درگير يك جنگ گسترده در منطقه نشوند. افكار عمومي امريكا هم به تدريج مخالف حضور تمام عيار نيروهاي امريكايي در جنگ‌هاي منطقه‌اي شد. ترامپ در مبارزات انتخاباتي مانور بسياري روي اين قضيه داد و تاكيد داشت كه دليلي ندارد امريكا پليس كشورهاي منطقه باشد و هزينه‌هايي به جيب ماليات‌دهندگان امريكايي متحمل شود. او اعلام كرد با پول خود كشورهاي منطقه هزينه‌هاي هدفمند نظامي امريكا را تامين خواهد كرد.
البته در روند بحران‌ها، امريكايي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه با منابع و ظرفيت‌هاي محدود سياسي- اطلاعاتي و رشد بي‌اعتمادي در ميان گروه‌هاي سياسي منطقه نسبت به نقش و اهداف امريكا در منطقه، ديگر قادر به هدايت يك ديپلماسي ماهر با كمترين هزينه و كسب بيشترين منافع در منطقه نيستند. اين مساله به نوعي با شخصيت معامله‌گر و اقتصادمحور ترامپ نيز تركيب شد، به نوعي كه اكنون امريكا خواهان پرهيز از درگيري در ميدان و بسيج پراكسي‌هاي طرفدار خود در منطقه است. بر اين مبنا، حتي زماني ترامپ مي‌گفت كه با پوتين در مورد بحران سوريه معامله مي‌كند. البته ساختار بروكراتيك امريكا اين اجازه را به وي نداد. اما ترامپ هنوز بدش نمي‌آيد كه با روسيه براي متعادل كردن نقش منطقه‌اي ايران وارد گفت‌وگو بشود. اين خود يك نوع استفاده از پراكسي است. اما تشديد جنگ‌هاي نيابتي از سوي بازيگران در منطقه چه عواقبي براي منطقه به ويژه منافع ايران در بلندمدت دارد؟ غالبا اين پرسش مطرح مي‌شود كه ايران توانسته است نيروهاي طرفدار خود را در درون منطقه بسيج و بحران سوريه و عراق را به نفع منافع خود مديريت كند. اما اگر شما به عمق نگاه استراتژيك ايران توجه كنيد، ايران در نهايت كشوري است كه علاقه‌مند به تقويت state (ساختارهاي كشور) و نه الزاما گروه‌هاي غيردولتي در منطقه است.
مثلا مشكل ايران با سعودي‌ها سياست تهاجمي آنها در منطقه به ويژه بمباران يمن و سركوب قيام بحرين است، اما تقويت نهادها و ساختارهاي دولت در داخل عربستان كه منجر به ثبات داخلي شود مطلوب ايران است. جنگ پراكسي‌ها حتي در صورت اجتناب‌ناپذير بودن حتما بايد در كوتاه‌مدت و با هدف مشخصي باشد. يك كشور در شرايط ناامني نيروهايي را بسيج مي‌كند و اين نيروها در جهت اهداف و منافع ژئوپولتيك كشور ميزبان مي‌جنگند. تداوم اين نوع جنگ‌ها در بلندمدت به موضوع ايجاد نفوذ يا دخالت در كشور ميزبان و بي‌اعتمادي خواهد شد. يكي از پرسش‌هايي كه اكنون در محافل بين‌المللي مطرح است اين است كه سرنوشت حشد‌الشعبي بعد از پايان بحران داعش در عراق چه مي‌شود؟ بسياري از تحليلگران غربي قدرت و نفوذ منطقه‌اي ايران را در بسيج نيروهاي محلي مي‌دانند كه مي‌توانند در آينده سياسي دولت و سياست در كشورهاي ميزبان تاثيرگذار باشند. ولي بحث منطقي اين است كه اين نيروها براي شرايط ناامني بسيج شده‌اند و وقتي كه امنيت دولت‌هاي جنگ‌زده استقرار يابد، منطقي براي تداوم بسيج اين نيروها وجود ندارد و اين نيروها يا در خدمت دولت ميزبان قرار مي‌گيرند يا اينكه منحل مي‌شوند.
در واقع، ايران تنها بازيگر منطقه‌اي است كه به دلايل مشتركات اجتماعي- فرهنگي و روابط بين نخبگان موفق به بسيج نيروهاي محلي و ايجاد يك استراتژي كارآمد در هدايت جنگ ضد تروريسم در عراق و سوريه شده است. روند بحران‌ها در منطقه منجر به هدايت ساير بازيگران از جمله امريكا و تركيه به سوي استفاده از پراكسي‌ها شده است. تمايل به استفاده از نيروهاي پراكسي بيشتر در شرايطي است كه بازيگران نمي‌خواهند يا نمي‌توانند هزينه زيادي بدهند. انفعال اروپا در بحران سوريه يا ليبي كه بيشتر ناشي از عدم توانايي درتخصيص منابع يا ناتواني سياسي در ايفاي نقش منطقه‌اي مي‌شود باعث سرايت تروريسم و سيل پناهندگان و مهاجرت از اين مناطق شرق و غرب مديترانه به اروپا شده است. بر اين مبنا، رويكرد جديد اروپايي گرايش به راه‌حل‌هاي سياسي، كمك‌هاي مالي، توسعه‌اي و غيره و همكاري با دولت‌ها در يك قالب چندجانبه و توسل به يك روش پيشگيرانه براي مديريت مشكلات منطقه‌اي در داخل خود منطقه است. نهايتا اينكه عدم تخصيص منابع اقتصادي از سوي ترامپ به جنگ‌هاي منطقه‌اي، استفاده از منابع سياسي، نظامي- اطلاعاتي امريكا را نامتعادل كرده و همين امر كارآمدي ديپلماسي امريكا در مديريت بحران‌هاي منطقه‌اي را تضعيف كرده است.
نتيجه اين محدوديت استراتژيك خودداري امريكا از ورود تمام‌عيار نظامي به ميدان جنگ‌هاي منطقه‌اي (افغانستان، سوريه، يمن) و تمركز بر استفاده از پراكسي‌ها براي تامين منافع سياسي- امنيتي اين كشور مي‌شود.
استاد روابط بين‌الملل

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون