عقبگردهاي محسوس
رسول آباديان
سي و ششمين جشنواره فيلم فجر گرچه مانند سالهاي گــذشته، حــواشيهــايي پررنگتر از متن دارد اما ذات لزوم برگزارياش در روند آشناسازي مخاطب با روند كنوني سينماي ايران با همين توان اندك را نميتوان ناديده گرفت؛ به شرط آنكه هدف برگزاركنندگان چنين جشنوارهاي، درست همان چيزي باشد كه علاقهمندان واقعي سينما به دنبالش هستند. در يك بررسي اجمالي پيرامون چرايي كمرنگشدن هرساله فيلمهاي فاخر در اين جشنواره، به حقيقتي غير قابلانكار ميرسيم؛ حقيقتي به نام«جذب حداقلي و دفع حداكثري» موضوعي كه بايد درست درمسيرعكس قرار داشته باشد.
نميتوان منكر اين مساله شد كه برگزاري و مديريت يك رويداد فرهنگي به هرشكل، بد و خوبها و پستي و بلنديهايي دارد اما تكرار هرساله آن به همان روال سابق و نبود سازوكاري فرهنگي جهت برونرفت از عقبگردهاي محسوس، هيچ نتيجهاي به جز تقويت اين حس كه جشنواره فيلم هم درست مانند ديگر رويدادهاي فرهنگي بايد به عنوان يك اداي دين اداري، چند روز از برگزارياش را به خوبي و خوشي سپري كند، نخواهد داشت. جشنواره فيلم فجر به عنوان پروندهاي محكم از فعاليتهاي سينمايي يكساله كشور، نيازمند مديريتي درحد شأن و منزلت سينماي ايراناست؛ مديريتي كه حداقل توان آن را داشتهباشد تا مشكلي مانند پديدآيي بازارسياه درجشنواره را كنترل و حاشيههايي از اين دست را به توجه به متن تبديل كند؛ مساله پيشپا افتادهاي كه هرسال دامنه گستردهتري به خود ميگيرد و دلسرديهاي فزايندهاي ايجاد ميكند.
از سوي ديگر كارشناسان و گروهي از سينمادوستان واقعي بر اين باورند سينمايي كه حالا ديگر نگاه جهان را به سوي خود جلب كرده و هرروز افتخاري تازه ميآفريند، به هرشكل وامدار پيشكسوتاني است كه خاك اين عرصه را خوردهاند و نديده گرفتنشان باعث از دست رفتن اعتماد مخاطب و كمرنگشدن اعتبار جشنوارهاي با اين حجم از هزينه ميشود. اميد است درجشنواره امسال شاهد پاسخي درخورنسبت به چنين مشكلاتي باشيم.