اثر پايداري افزايش قيمت ارز
فرزان خدادادي
شايد در اين روزها به جرات بتوان گفت كه مهمترين خبري كه در محافل و رسانهها مورد بحث و گفتوگو قرار ميگيرد، نرخ ارز و نوسانات قيمتي آن باشد. طبق تعاريف اقتصادي نرخ ارز مقدار پول داخلي است كه بابت يك واحد پولي خارجي مثلا دلار پرداخت ميكنيم و اين ميزان بايد برابر با اختلاف تورم بين داخلي و كشورخارجي باشد. خب اين به چه معناست. بطور مثال فرض كنيد قيمت كالايي مانند x در ايران برابر با دو هزار تومان باشد و اگر همين كالا را با همين كيفيت در كشور خارجي مثلا امريكا خريداري كنيم برابر با يك دلار باشد بنابراين طبق تعريف بايد نرخ ارز برابر با دوهزار تومان باشد. دليل چيست؟ چون اگر نرخ ارز بيشتر ازاين مقدار باشد به علت انگيزه كسب سودي كه وجود دارد افراد مايل خواهند بود كه از يك كشور كالا را خريده و دركشور ديگر بفروشند و اين روند آنقدر تكرار ميشود كه نرخ ارز تعادلي يعني دوهزار به دستآيد. ولي در عالم واقع به علت محدوديتهايي كه در راه خروج و ورود كالاها، وجود تفاوت در ميزان كيفيت كالاها و بسياري عوامل ديگر، اين برابري صورت نميگيرد و لذا همواره يك شكاف بين نرخ تورم داخل و خارج وجود خواهد داشت. خب حال بعد از شناخت نرخ ارز به راستي اين موجود چه اثراتي ميتواند بر اقتصاد داشته باشد؟ابتدا به بخش خانوار ميپردازيم. زماني كه نرخ ارز افزايش مييابد خانوار رغبت بيشتري به استفاده از كالاهاي داخلي پيدا خواهد كرد زيرا اگر بخواهد كالاي خارجي بخرد بايد بابت آن مقدار ريال بيشتري پرداخت كند؛ لذا رفاه خانوار از اين جهت كاهش پيدا ميكند زيرا انتخاب آن براي كالاهاي مصرفياش محدود ترشده است. از طرفي تغييرات نرخ ارز بر تصميمگيري خانوار براي نگه داشتن دارايي مالي اثرگذار است. بطور مثال فرض كنيد كه خانوار پولش را در بانك نگه داشته است حال با افزايش نرخ ارز و به دنبال آن افزايش قيمت ها (در ادامه توضيح داده شده است) خانوار براي جلوگيري از كاهش ارزش دارايياش، آن را از بانك خارج كرده و به سمت ديگر بازارها از جمله ارز ميرود و با سرمايهگذاري در آن با پذيرش مقدار ريسك بيشتر خواهان بازدهي بالاتر نيز خواهد بود. در اين صورت به علت كاهش منابع بانكها، تقاضاي آنها براي سپرده بيشتر شده در نتيجه حاضرند سود بالاتري بدهند كه سپرده جذب كنند. ولي خب هدف بانك نيز كسب سود است پس بانك نيز در ازاي دريافت گرانتر منابع از سوي سپردهگذاران مجبور است وامهايي را كه پرداخت ميكند با سود (نرخ بهره) بالاتري بپردازد و اين يعني افزايش هزينه براي گيرندگان وام كه غالبا توليدكنندگان هستند. بحث توليد شد به سراغ بخش بنگاهها ميرويم. براي بنگاهها اثري متضاد خواهد داشت بدين صورت كه با افزايش نرخ ارز براي بنگاهها به صرفه است كه كالا توليد كرده و اين كالاها را در خارج به فروش برسانند زيرا بابت آن مقدار ريالي بالاتري دريافت خواهند كرد. ولي اين يعني سود خالص! ولي موضوع به اين شيريني نيست. مشكل كار اينجاست كه براي بسياري از بنگاهها كه كالاهاي واسطهاي توليد خود را مانند ماشينآلات، مواد اوليه و هر چيز ديگري كه در فرآيند توليد مورد نياز است اكنون با افزايش نرخ ارز گرانتر شده و بنگاه بايد بابت هر واحد دلاري كه كالا وارد ميكند مقدار ريالي بيشتري را بپردازد و اين يعني افزايش هزينه و افزايش هزينه يعني كاهش سود براي بنگاه و براي اينكه بنگاه توليد را تعطيل نكند مجبور است همراه با افزايش هزينههاي توليد، قيمت تمام شده كالاي خود را نيز افزايش دهد و اين يعني تورم و تورم يعني اينكه خانوارها توان كمتري براي خريد كالا خواهند داشت. حال از بعد ديگري به قضيه نگاه ميكنيم. حال سوال اساسي اين است كه تغييرات نرخ ارز خوب است يا خير؟بايد گفت نرخ ارز يك نوع قيمت است و قيمت در هر بازاري نشاندهنده اطلاعات آن بازار است كه بالا و پايين بودن آن رفتار بازيگران اقتصادي را در يك اقتصاد نشان ميدهد. ولي بسته به نوع اقتصاد و وضعيت شاخصهاي اقتصادي معمولا دولتها در اين بازار ورود ميكنند و در مورد ايران نيز ميتوان گفت علاوه بر مطالب گفته شده بالا، چون لنگر تورمي كشور تاحدودي بر نرخ ارز استوار است بنابراين افزايش اين ارز با افزايش نرخ تورم همراه خواهد شد كه اين افزايش تورم خود پيامدهاي بسيار وخيمي براي اقتصاد خواهد داشت.