• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4033 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۳ اسفند

طرح يك پرسش

سعيده ايجادي

از عصر رنسانس تا اواخر سده نوزدهم، نقاشي به «واقعيت طبيعي» وابسته بود، زيرا با جهاني محسوس و قابل‌ادراك سروكار داشت و مساله‌اي هم پيش نمي‌آمد.

در آستانه قرن بيستم، نقاشي از وابستگي به «طبيعت» سرباز زد؛ يا به عبارتي درك هنرمند از طبيعت دگرگون شد. اين دگرگوني تنها مربوط به هنرمند نبود، دانشمند هم با ادراكي ديگرگونه جهان را
مي‌نگريست.

از قرن بيستم به اين‌سو، هنرمند و دانشمند با مساله‌اي به نام «واقعيت جديد» در‌گير مي‌شوند، به طوري ‌كه واقعيت جديد كم‌كم تبديل به مساله‌اي عام مي‌شود كه مستلزم پاسخي مناسب است كه البته به گونه‌هاي مختلف هنرمندان، نويسندگان و دانشمندان درصدد آن بوده‌اند. علم نوين در اين باره دو پاسخ كه اندكي مبهم و قدري با صراحت است، عرضه
مي‌كند:

1) واقعيتي كه انسان از طريق «حواس» خود آن را مستقيما درك مي‌كند. در اين رويكرد جهان بيروني را مي‌توان در اثر خود (نقاشي، شعر، داستان، مجسمه و...) بازنمايي كرد.

2) واقعيتي كه حوزه نخست را احاطه كرده است. اين حوزه دوم را در عالم‌هاي بي‌نهايت كوچك و بي‌نهايت بزرگ؛ در اتم‌ها به عنوان واحدهاي كاهش ناپذير، در ساختار ماده مي‌توان در نظر گرفت. اين واقعيت، هرچه بيشتر رازهايش را افشا كرده، انتزاعي‌تر شده است و تمامي شباهت‌هايش را با تصويرهاي مرئي و محسوس ازدست‌داده است.

به‌راستي از پس علوم جديد و راز زدايي بيشتر از طبيعت، هنرمند بايد چگونه با واقعيت برخورد كند؟ با ذهن و انديشه؟ بالطبع با نگاهي درونگرايانه به انسان و جهان پيرامون او نگاه كند؟ با عينيت و احساس؟ وبالطبع با نگاهي برونگرايانه به انسان و طبيعت نگاه كند؟ اصلا چنين تفكيكي ممكن است؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون