• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4033 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۳ اسفند

گريز از ملال

سيدعلي ميرفتاح

كرگدن را اگر ملاحظه كرده باشيد، مي‌دانيد كه پر از قصه است. نصفش مقاله و تحليل و مصاحبه است، نصف ديگرش قصه و خاطره و روايت؛ هم ترجمه، هم تاليف. خيلي از خواننده‌هاي مجله را مي‌شناسم كه در مهماني‌ها و دورهمي‌هاي خود كرگدن مي‌خوانند و كرگدن به هم تعارف مي‌كنند. عين سرخپوست‌ها دورهم حلقه مي‌زنند و نوبتي صفحه‌اي را بلند بلند مي‌خوانند و مجله را دست به دست مي‌كنند. آنها كه صداي گرم و گيرا دارند بيشتر و زيادتر مي‌خوانند و آنها هم كه تپق مي‌زنند و صداي‌شان خوب نيست كمتر. يكي، دو بار بخت يارم بوده و در محفل كرگدني‌ها شركت كرده‌ام. نوبت كه به من رسيده قصه‌ها را به شعر دوخته‌ام و براي‌شان غزل سعدي و حافظ خوانده‌ام. حلواي تن‌تناني تا نخوري، نداني. قصه‌خواني و دور هم نشستن و فعاليت فرهنگي هم لذتي دارد كه وصفش نمي‌توان كرد. خيلي سال پيش، زمان جواني با چندتن از رفقا، كارمان همين بود كه جمع شويم و كتابي را وسط بگذاريم و بعد از خواندن، گپ بزنيم و نقد كنيم و داغ‌داغ رويش كامنت بگذاريم. لابه‌لاش شوخي‌ و خنده هم مبادله مي‌شد و شيريني محفل را دوچندان مي‌كرد. تلويزيون و گوشي موبايل طوري طراحي شده‌اند كه اگر غافل شويد سه سوت، شما را با خود مي‌برند و وقت‌تان را به بدترين شكل ممكن هبا مي‌كنند. تنها چيزي‌ كه تاحدودي زورش به آنها مي‌رسد قصه‌خواني‌هاي گروهي است. كافي است سه، چهار نفر همدل، كنجي پيدا كنند، مختصر سور و ساتي فراهم آورند و بعد دل به دل كتاب و مجله و روزنامه بدهند و بسته به استعدادشان بالا و بالا و بالاتر بروند و عالمي متعالي را تجربه كنند. آنكه گفت هوا را از من بگير، خنده‌هايت را نه، لذت قصه‌خواني دوستانه را نچشيده بود وگرنه همراه هوا خنده‌هاي طرف را هم مي‌داد تا به جاش قصه بگيرد... درواقع روي همين حساب است كه قدري در ساختار روزنامه دست برده‌ايم و شعر و قصه و طنز را هم در آن داخل كرده‌ايم. خبر همه‌جا هست و ما هرچقدر هم بدويم باز از آن عقبيم. قديم ما روزنامه‌نگاران به خاطر اينكه دسترسي به تلكس داشتيم و خبرنگار به اين‌طرف و آن‌طرف اعزام مي‌كرديم، در نسبت با مردم عادي كعب‌الاحبار بوديم و چيزهاي مي‌دانستيم كه ديگران كلا و جزئا از آنها بي‌خبر بودند. در سال‌هاي ماقبل وب نه يكي، دو ساعت و يكي دو روز، كه گاه يك هفته و يك ماه روزنامه‌نگاران از مردم عادي جلوتر بودند و از چيزهايي خبر داشتند كه ديگران مطلقا از مرحله پرت بودند. اما خوب يا بد انحصار خبر شكسته شده و ديگر بين سردبير و خميرگير نانوايي، از حيث دسترسي‌شان به اطلاعات و اخبار فرقي نيست. قديم وقتي به دوست و فاميل مي‌رسيدم استنطاقم مي‌كردند كه چه خبر و مملكت در چه اوضاع و احوالي است و آخرش چه مي‌شود و...؟ حالا اما هنوز احوالپرسي نكرده‌ بمباران خبري‌ام مي‌كنند و اطلاعات دست اولي از دراويش پاسداران و هواپيماي يافت شده در دنا و مسائل پشت‌پرده شهرداري و اخبار فوق‌سري دولت را به استحضارم مي‌رسانند. حقيقت اين است كه در «خبر» روزنامه‌ها بازي را به تلگرام باخته‌اند. سهل است، رسانه ملي هم باخته و كنار ايستاده. در عوض اما اگر در عرصه «خواندني‌ها» مسابقه برگزار كنيم پدرجد تلگرام و اينستاگرام هم به گردمان نمي‌رسند. گوشي‌هاي موبايل براي ديدن و رد شدن طراحي شده‌اند نه براي خواندن و درنگ كردن و لذت روحي بردن. دنياي مجازي دنياي عبور است و دنياي كاغذ دنياي عبرت. صريح و صادقانه عرض كنم خدمت‌تان كه اگر ما بتوانيم روزنامه‌اي خواندني توليد كنيم كه درنگ و تامل و تفكر را دامن بزند و سرشار از مطالب خوب و خواندني و ارزشمند باشد آن‌وقت حرف دوستانم در گروه اجتماعي اعتماد درست درمي‌آيد كه «روزنامه زنده است» اما اگر بخواهيم كمافي‌السابق به خبر بچسبيم و گزاره‌هاي هزار بار تكرار شده را تكرار كنيم، زنده كه نمي‌مانيم هيچ، مضمحل و منقرض مي‌شويم و الفاتحه... حالا كه اين را گفتم بگذار اين را هم بگويم كه شبكه‌هاي ماهواره‌اي و گوشي‌هاي موبايل نه فقط عادت‌هاي ما را عوض كرده‌اند بلكه سليقه ما را نيز دستكاري كرده‌اند. قبلا تكرار ملال‌آور بود و هرچيزي كه به بار دوم و سوم مي‌رسيد از دهن مي‌افتاد. ادبا مي‌گفتند سخن نو آر كه نو را حلاوتي است دگر. اما الان در يك بعدازظهر يك خبر و يك آهنگ و يك فيلم را بيش از بيست بار مي‌بينند و هربار هم با دقت دنبالش مي‌كنند و دچار ملال هم نمي‌شوند. علاوه بر اين بيست بار، سي بار هم در گوشي موبايل و لپ‌تاپ مي‌بينند و مي‌خوانند و مي‌شنوند. نه دل‌شان مي‌گيرد و نه جان‌شان ملول مي‌شود... اما ما را با ملالت كار نيست. براي گريز از آن به شعر و قصه و طنز پناه برده‌ايم بلكه صنعت به يكباره فراموش نكنيم. اين صفحات عليحده پنجشنبه را بگذاريد به حساب نفس‌گيري. نديده‌ايد غواص‌ها ريه خود را پر از اكسيژن مي‌كنند تا زير آب دوام بياورند؟ ما هم ذهن خود را از حرف حساب پر مي‌كنيم تا زير آب اخبار تكراري دوام بياوريم. اگر مي‌خواهيد بيشتر و بهتر دوام بياوريد، قصه‌ها را دور هم بخوانيد. لذتي دارد كه در عالم مجو.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون