نسبت شهرداري تهران و دولت
در اين خصوص، مقابله شهردار سابق تهران با آييننامه پيشنهادي اداري- استخدامي شهرداريها ارايه شده توسط وزارت كشور، كه منجر به مخالفت ساير شهرداريها شد، را ميتوان مثال زد. البته شهرداري تهران اين همراهيها را با ايجاد و حمايت از دبيرخانه كلانشهرها در شهرداري تهران به وجود آورده است و دبيرخانه ياد شده در شكل دهي وحدت و انسجام شهرداريها به ويژه كلانشهرها نقش مهمي ايفا ميكند. اين امر موجب شده كه در برخي مقاطع؛ دوگانگي «دولت- مديريت شهري» شكل بگيرد: مثال؛ دوگانه «احمدينژاد- قاليباف» يا دوگانه «قاليباف- روحاني» كه منجر به از بين رفتن فرصتهاي توسعه شهرتهران در دهه اخير شد.
4) حضور شهردار تهران در هيات دولت اين فرصت را براي همراهي و معاونت شهرداري با دولت و همراستاي توسعه محلي و توسعه ملي فراهم ميسازد. به اين تربيت كه هر ركن؛ ملي و محلي نقش خود را به درستي ايفا كند نه دولت در وظايف قانوني شهرداري تهران دخالت كند و نه شهرداري بخواهد در قامت دولت ملي عرض اندام كند. تجربه مثبت حضور كرباسچي، نويد موفقيت نجفي را در آينده ميدهد كه نتايج اثربخش آن در بهبود و كيفيت زندگي مردم نمود خواهد يافت.
5) الگوپذيري شهرداريهاي كشور از شهرداري تهران به گونهاي است كه در برخي از مواقع تقليدي كوركورانه را تداعي ميكند. در دوران كرباسچي، كشتارگاه را تبديل به فرهنگسرا كرد به دليل جانمايي غلط آن و آلودگيهاي زيست محيطي كشتارگاه، در برخي شهرداريهاي كشور فارغ از موقعيت مكان كشتارگاهها، شروع به تبديل آنها به فرهنگسرا كردند. از سويي سازمان شهرداريها و دهياريهاي كشور نقش هدايتي، حمايتي و نظارتي شهرداريها را از جانب دولت برعهده دارد. ليكن از قدرت تاثيرگذاري آن در ساليان اخير به ويژه بر بزرگ شهرها و كلانشهرها كاسته شده است. همراهي و اتفاق نظر شهرداري تهران با سازمان شهرداريها و دهياريها در دوره جديد ميتواند در ترويج و توسعه الگوهاي صحيح مديريت شهري در شهرداريهاي كشور تاثير بسياري داشته باشد.
6) ورود شهرداري تهران به حوزههاي اجتماعي و فرهنگي شهرها و بالتبع ساير شهرداريها به اين حوزهها، بار بزرگي را از دوش دولت و ساير ارگانهاي حاكميتي برداشته است. هرچند اين ورود از جهات قانوني فاقد ايراد نيست. معهذا كمك و همراهي سازمانها و وزارتخانههاي متولي فرهنگ و اجتماعيات با شهرداريها ميتواند در رفع معضلات و شكوفايي فرهنگي شهرها، بسيار مهم و تاثيرگذار باشد.
7) رفع برخي معضلات اساسي، چون آلودگي هوا، ترافيك، پسماند و ايمني شهري بدون همراهي و همكاري دولت و شهرداري ممكن نيست. در زماني كه شهرداري در حل مسائل مذكور وا ميماند بر عهده دولت است كه به آنها بپردازد. ورود دولت در دو سه سال اخير در حوزههاي مذكور و تصويب سندهايي چون اسناد آسيبشناسي مديريت شهري و تشكيل كارگروههاي متعدد از جمله كارگروه كاهش آلودگي هوا از جمله اين مصاديق است بنابراين عدم توفيق شهرداري در انجام وظايف و ماموريتهاي محوله، بارگران و مضاعفي خواهد بود بر دوش دولت و بالعكس موفقيت شهرداري، بستري مناسب را براي توفيق دولت در ماموريتهاي اساسي خود فراهم خواهد آورد. جمعبندي سخن اينكه؛ مديريت شهر تهران با موقيعت ويژهاش در نظام اداري، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور در تعامل با ساير اركان نظام از جمله دولت در شرايط امروزين داخلي و خارجي كشور و مشاركت متناسب با سهم و بودجهاي كه عوامل ذيمدخل در اداره شهر ميگذارند، ميتواند توسعه همزمان كشور و مديريت شهري را به همراه داشته باشد.