ادامه از صفحه اول
ديوار كج واگذاريها
طبيعتا از ديد ما كه در ايران زندگي ميكنيم اين نگراني نوع دوم چندان موضوعيتي ندارد ولي بايد به آنها نيز حق داد كه نگران سرمايه خود باشند.
اما علاوه بر جذب سرمايهگذاري مستقيم خارجي (FDI) روشهاي ديگري نيز براي جذب مشاركتهاي خارجي وجود دارد از جمله مشاركت غيرسهمي در توليد كه تحت عنوان NEM شناخته ميشود. در اين روشها طرف خارجي مستقيما سرمايه خود را درگير نميكند و به جاي آن دانش فني، برند يا دانش مديريت خود را در اختيار كشور ميزبان ميگذارد. روشهايي همچون فرانشيز و مديريت پيمان در اين مقوله جاي ميگيرد.
با توجه به نگرانيهايي كه ذكر شد، مناسب است كه در واگذاري بنگاهها، اين قبيل روشها به ويژه روش مديريت پيمان نيز مورد توجه قرار گيرد. اين روش داراي منافع بالقوه زيادي است: انتخاب مديريت براساس سابقه حرفهاي خواهد بود و نه لابيهاي سياسي يا روابط فاميلي، مديريت جديد-برخلاف وضع موجود- انگيزه بسيار بيشتري براي بهبود عملكرد خواهد داشت، پاداشهاي نجومي و بيمنطق جاي خود را به پرداختهاي مبتني بر عملكرد ميدهد و نهايتا مديران ارشد و وزراي مرتبط با شركتها از فشارها و توصيهها و تهديدها تاحدود زيادي خلاص ميشوند.
در همين راستا اخيرا شركت سرمايهگذاري تامين اجتماعي (شستا) در تصميمي اعلام كرده است كه قصد دارد مديريت يكي از اپراتورها را به روش مديريت پيمان واگذار كند. اما روش غلطي كه شستا در پيش گرفته است اين است كه اين واگذاري را صرفا محدود به متقاضيان ايراني كرده است، مهلت بسيار كم يك هفتهاي را تعيين كرده است و شرايط بسيار خاصي را براي متقاضي تعيين كرده است كه عملا از پيش متقاضي واجد شرايط، مشخص است.
انتظار اين است كه در واگذاري سهام يا مديريت شركتهاي دولتي و شبهدولتي، در خصوص اين اپراتور و واگذاريهاي آتي، مهلت بيشتري در نظر گرفته شود، فراخوان بينالمللي داده شود و از افراد مطرح اين حوزه و برندهاي بينالمللي دعوت شود.
فائق شدن بر مشكلات
ضعيفترها در چنين شرايطي عقب مينشينند و از ايستادن و مبارزه باز ميمانند و گاهي روح و روان مبارزان را ميخراشند. درست در چنين موقعيتهايي است كه جوهر انسانها نشان داده ميشود و سست عنصران از قوي مردان و بزرگ زنان تمييز داده ميشوند. امروز هم ما ايرانيان با يكي از دورانهاي سخت حيات خويش روبهروييم، مشكلات فراوان شدهاند و انتظارات فراوانتر، حوادث پيدرپي از زلزله گرفته تا آتشسوزي نفتكش سانچي تا سقوط هواپيما آن هم در بستري از چالشهاي بزرگي چون خشكسالي و بحران آب، گران آمدهاند و روحيهها را تضعيف ساختهاند. مفسدان اقتصادي از راه رسيدهاند و بدتر از هر عامل ديگري در مردمان احساس بيعدالتي را به وجود آوردهاند. اگر همه مشكلات كشور مضاعف ميشدند ولي اختلاس و رانت خواري و بيعدالتي نبود ميشد با همت مردم خوب سرزمينمان بهسادگي و راحتي از پس همه چالشها برآييم. چيزي كه مردم را براي پنجهافكندن در پنجه مشكلات سست و انگيزه صبر و جسارت رويارويي را در آنها زايل ميكند همانا احساس تبعيض و بيعدالتي است. شايد ما ندانيم كه اخبار هر فساد اقتصادي و برتريجويي مالاندوزان با روح و روان مردم چه ميكند؟ شايد هنوز باور نكردهايم كه نگاه خيره مردم بيش از تمام خبرهاي ديگر نوع خودرويي كه ما مسوولان سوار ميشويم و خانهاي كه نشستهايم را دنبال ميكند... با همه اينها و با علم به دشواريهاي گوناگون از هيچكس پذيرفته نيست كه تخم يأس و نااميدي را در ذهن و دل مردم بكارد. تنها كساني عامدانه به اين گناه بزرگ دست ميآلايند كه تعلق خاطري به ايران و مردم و ارزشهاي الهي و انساني ندارند. ما با همه عيبها و نقصها داراي قدرتها، ارادهها، ظرفيتها، سرمايههاي مادي و معنوي عظيم هستيم و بيترديد بر همه مشكلات ريز و درشت كشور فائق خواهيم آمد. بايد خوبان و دلسوزان و وطنخواهان از هر دسته و گروه گرد هم آيند و در كاشتن بذر اميد لحظهاي درنگ را به خود راه ندهند. اگر مردم در ميان نخبگان خود حس ساختن و آباد كردن و همدردي با محرومان را ببينند قدرت و مشكلگشايي اراده ملت دوباره جوشش خواهد كرد و مثل صدها بزنگاه تاريخي ديگر موفقيت دستيافتني ميشود. اين هنر نيست كه عدهاي براي رسيدن به اهداف سياسي و جناحي تخم كينه، نفرت و يأس را در دل مردم ميكارند و از عواقب هولناك انباشته شدن خشمها ترسي به خود راه نميدهند. ميشود دولت را دلسوزانه نقد كرد ولي راه روشن آينده را تيره و تار نساخت. اتفاقا اميدآفريني كاذب و سرپوش گذاشتن بر نارساييها و ناكارآمديها اگر در كوتاهمدت پاسخ دهد حتي در ميانمدت هم كاركرد خود را از دست ميدهد و به ضد خود مبدل ميشود. ما با واقعگرايي و شناخت دقيق نابسامانيهاست كه ميتوانيم به حل مسائل بپردازيم و با پاك كردن صورت مسائل خود و مردم را فريب ندهيم. با سهيم كردن مردم در دانستن و عمل كردن ميشود به مديريت اساسي چالشها برخاست. اميد واقعي ناشي از ظرفيتها و سرمايههاي ملي و اجتماعي است نه دل بستن به شعارهاي اغواكننده كه به سرعت خالي بودن آنها آشكار ميشود. هنگامي كه مردم به درستي مشكلات موجود را بدانند و محدوديتهاي واقعي را بپذيرند حس همدلي و همكاري آنان كه نياز اساسي مديريت كشور است جلب خواهد شد و امكان حل مسائل به وجود خواهد آمد.