قديسِ زمين، صبور و محترم است
فاروق مظلومي
حق آب. حق گل. حق آب و گل. اينها حقوقي هستند كه زمين به زميندار ميدهد. حالا ديگر آبي نمانده است كه حق به حقدار برسد. آن چاههاي عميق يادتان هست؟ ما از حقمان بيشتر خواستيم و چارهاي نداريم بايد بسوزيم و بسازيم. ما «ميراب» نداشتيم. فنجاندار نداشتيم تا آب را با سهم صحيح تقسيم كند. مقني نداشتيم تا از قناتها نگهداري كند. «مقني» و «ميراب» را كه حتما ميشناسيد. اما فنجاندار مرد يا زني بود كه ديگ و كاسهاي داشت كاسهاي با ته سوراخ. فنجاندار سر نهر آب مينشست تا به وقت صحيح راه آب را به سمت باغي يا مزرعهاي كه تشنه است عوض كند. ديگ را پر آب ميكرد و كاسه سوراخ را روي آب داخل ديگ ميگذاشت. كاسه سوراخ پر آب ميشد و ميرفت ته ديگ. هر بار كه اين كاسه شريف تهنشين ميشد را يك فنجان يا يك سهم محسوب ميكردند. و مثلا ميگفتند محمدحسن خان امشب پنج فنجان سهم آب دارد. اين مردم شريف آب را با آب پيمانه كردند و باغهاي سبز و زمين سبزتر را تحويل ما دادند. نسل قبل از موتورهاي چاه عميق، آب را در قناتها ذخيره ميكردند تا سفرههاي زير زمين براي روزهاي تنگدستي و خشكسالي پر باشد و ما دل زمين را خون و خالي كرديم. الان فقط در قصهها ميشنويم كه مقنيان قناتها بدون وضو وارد قنات نميشدند. با وضو و كفن كار را شروع ميكردند تا اگر ديوارهاي قنات فرو ريخت براي مرگي سفيد، تنپوش سفيد داشته باشند. مردم كار مقنيگري قنات و لايروبي قناتها را باقيالصالحات ميدانستند. آنها كاشتند و ما خورديم و ما نكاشتيم و آنقدر هم خورديم تا ديگران هيچ چيزي براي خوردن گيرشان نيايد. حتي احتمالا پيالهاي آب.
حالا كه خيالمان راحت شده است كه زمين ديگر جان ندارد افتادهايم به جان آسمان. دستهايمان را پياله كردهايم و چشم به آسمان دوختهايم كه ببارد تا رودخانهها را لوله به لوله كنيم. غافل از اينكه جهان نفت و زغال و ماشين هم دست در گلوي آسمان انداخته است و در حد توان موتورهايش فشار ميدهد. هواي جهان هواي خفگي است.
با اين كارهايي كه كردهايم صبر آسماني را از زمين گرفتهايم و قديس زمين حق دارد و مجبور است گاهي خانهتكاني كند و فقط «زلزله» زمين را ميتكاند. بايد برگرديم به سالها قبل. خيلي قبل. همان وقتهايي كه زمين و آب محترم بود و انسان قانع. دوباره ميراب شريف و مقني كفنپوش ميخواهيم. شايد بهتر است اسمهايي مثل ميراب و فنجاندار را وارد اسامي وزراي كابينه دولت بكنيم شايد اوضاع اگر هم درست نشد حداقل بدتر نشود.
پاورقي به عنوان عيدي: روستاي چلوان يكي از روستاهاي زيبا با جاذبههاي گردشگري استان چهارمحال و بختياري در كنار رودخانه زايندهرود است كه بيشتر شغل مردم اين روستا مقني قنات و حفاري چاه است.