ياد هنرمنداني كه نيستند
سيد مجتبي حسيني
هر كه رفت از ديده داغي بر دل ما تازه كرد / در زمين نرم نقش پا نمايان ميشود/ تا تواني بيدل از مشق فنا غافل مباش / مشكل هر آرزو زين شيوه آسان ميشود
از آنجا كه در عالم به تعبير شيخ اجل «نيش و نوش و گل و خار و غم و شادي بهماند» و آدمي از ميانه شاديها و حسرتها بر آن است تا خود را به تعادل رشد دهد ما هم جاي كساني را خالي ميكنيم و حسرت فقدانشان را در ميان خود بازگو ميكنيم كه در بهار پيش رو پيش ما نيستند و در جايگاه جاوداني خود آرام گرفتهاند، تذكار هم هستيم كه دست اجل و پديده مرگ كالبد ما را از عزيزانمان جدا كرده، عزيزاني كه مرگ را به خوبي ميشناختند و براي آن گامها برداشته بودند. مرگ، مهمترين موضوع مشترك ميان تمام زندگان است اما تنها آدمي است كه از آن باخبر است، نه بر دقيقه و ساعتش، كه بر كليت وقوعش. به تعبير اهل حكمت تنها انسان، مرگ آگاه است و تنها اوست كه به اين واقعه ميانديشد و طعم گسِ اين گذاشتن و رفتن خود بهانهاي است براي ارتقا و ارتفاع انديشه كه جان و جهان آدمي را گسترده و بسيط ميكند؛ آن را رشد ميدهد تا آنجا كه سفر بازپسين نه نقطه وداع بلكه سلامي بر جهاني جاوداني باشد. ميرايي و ناميرايي، مرگ و خلود دو روي سكه زندگي هستند و ...
هنرمندان به روح حساس و ديده تيزبين خود اين آگاهي را مقدمه انديشهاي ميكنند براي برگذشتن از آن. هنرمندان در مواجهه حسي ـ عاطفي و ادراكي خود، به فضلِ هنر، جاودانگي را برميگزينند و در قاب و قالب آثار به يكي از اصليترين دغدغههاي آدمي پاسخ راست ميدهند چنانكه به راستيآزمايي آثار شيخ سعدي و حافظ و مولانا و ميرعماد و ميرزاعبدالله و آقا لطفعلي صورتگر جاودانه ماندهاند و پديدآورندگانش هر روز با ما و در ما زندگي ميكنند بيهراسي از نبودن!
مواجهه حسي، عاطفي و ادراكي با مرگ ميتواند از سر ترس باشد يا غم يا شوق يا اميد و هنرمندان به شهادت آثارشان، كه برآمده از نهانخانه جان است و بينقابترين صورت، همواره روي دل به اميد داشتهاند و تصوير خود را از دريچه آثار روي طاقچه فردا و فرداها قرار دادهاند.
هنرمندان ـ چنانكه در آموزههاي ديني ما آمده ـ ميان فوت و موت تفاوتي دلانگيز قائلند و اغتنام فرصت را سلاح كارآمدي براي مقابله با فوت ميشناسند و به آفرينشگري، آن را بياثر ميكنند و موت را پايان دفتر ايام نميشمارند.
امروز اگرچه دريغ ميخوريم بر فقدان دوستان و عزيزان و همكارانمان، اگرچه بهار را با حسرتي همراه ميدانيم و سال نو را، اما يقين داريم كه آنان زندهتر از هميشه هستند و خواهند بود.
مردن عاشق نميميراندش
در چراغي تازه ميگيراندش