روز از نو...
سروش صحت
مردي كه سوار تاكسي شد و روي صندلي جلو نشست، گفت: «سلام، سال نو مبارك.» راننده چيزي نگفت. مرد گفت: «اميدوارم، سال خيلي خوبي براتون باشه، سلامتي، شادي، آسايش، آرامش، پول، رفاه.» راننده گفت: «قربون شما ولي عيد يه چند روزيه تمام شده.» مرد گفت: «تا آخر فروردين هنوز عيده.» راننده گفت: »يعني تا آخر فروردين شما ميخواي سال نو رو تبريك بگي؟» مرد جواب داد: «صددرصد... شما وقتي تبريك ميگي يك انرژي مثبت از خودت به محيط اطرافت ميفرستي و اين انرژي مثبت كار خودش رو ميكنه...» همين موقع راننده تاكسي از عقب محكم كوبيد به ماشين جلويي. راننده تاكسي با عصبانيت به مرد مسافر نگاه كرد و گفت: «انرژي مثبتت اين بود؟» مرد گفت: «نگران نباشيد، الان درستش ميكنم.» اين را گفت و به سرعت از تاكسي پياده شد و به طرف راننده ماشين جلويي كه او هم از ماشينش پياده شده بود و با عصبانيت به طرف تاكسي ميآمد، گفت: »سلام... سال نو مبارك...»