خاكستر و آتشدان
اسدالله امرايي
«كت و شلوارم را آويزان ميكنم توي كمد ديواري و شلوار جين و تيشرت سفيد را ميپوشم كه حالا لكههاي رنگيشان ميگويند كه من دوراني را گذراندهام. دستهاي رنگي بازيگوش يك بچه ماليده ميشده لابد روي تن من، من كه هيچ وقت اينقدر نقش بوم نداشتهام. گوشهاي از آن شلوغي و هزار پارگي كه همه مدام ميخواهند جاي يكي ديگر را بگيرند. هيچ چيز براشان بدتر از ديدن يك خلوت نيست. ميروم توي سالن. به بومهاي سفيد نگاه ميكنم. بزرگترينشان را ميخواهم، مگر اين خلنگها در ذهنم ميدوند همه شان جايي در گوشهاي پيدا كنند. دودستي برميدارمش و ميگذارم روي سهپايه وسط سالن» رمان خاكستر از حسين سناپور در نشر چشمه منتشر شده است. سناپور پيشتر كتابهاي داستان و رمان و كتابهاي مربوط به داستان نويسي هم نوشته. سواي آن با مطبوعات ميانه خوبي دارد و آثارش در مجلات ادبي نيز منتشر ميشود. «سپيدتر از استخوان»، «دود»، «با گارد باز»، «نيمه غايب»، «لب بر تيغ»، «ويران ميآيي»، «تودرتويي شگردها»، «شمايل تاريك كاخها»، «ده جستار داستاننويسي»، «سمت تاريك كلمات»، «جادوي داستان»، «يك شيوه براي داستاننويسي» ازجمله آثار اوست. اما شايد بيراه نباشد كه در اين روزها شمايل تاريك كاخها را پيشنهاد كنم كه از سناپور بخوانيد. كتاب شمايل تاريك كاخها شامل دو داستان است، آتش بندان و شمايل تاريك كاخها. داستان آتشبندان ماجراي يكي از هموطنهاي زرتشتي را روايت ميكند كه پس از مهاجرتي طولاني و دوري از وطن مألوف و اعتقادات و باورهاي خود دچار كابوسهاي هولناكي ميشود و او تصميم ميگيرد براي رمزگشايي و آسودگي خيال به شهر زادگاهش، يزد، برگردد. آتشبندان از سرگذشت زرتشتيان و نقش آنها در كشور ميگويد و شمايل تاريك كاخها هم داستان دو زوج، ناصر و معصومه و كوروش و سپيده است كه تصميم ميگيرند بعد از مطالعه درباره تاريخ صفويه به اصفهان سفر كنند. ناصر كه شخصيت اصلي و راوي داستان نيز هست، به قدري در تاريخ اين دوره غرق ميشود كه شخصيتها و اتفاقات تاريخي براي او زنده ميشوند؛ ارتباطش را با دنياي واقعي و آدمهاي اطرافش قطع ميكنند. جذابيت داستانها در ادغام زمان معاصر و دوران تاريخي است. هر دو داستان بر واقعيتها و اتفاقات تاريخي بنا شدهاند. در هر دو داستان شخصيتهاي اصلي آنقدر در تصورات يا خوابهايشان غرق ميشوند كه مرز بين واقعيت و خيال را گم ميكنند.