اين بنده تولد نزديكترين دوستم را كه سابقه دوستيمان به 54 سال ميرسد، به جامعه فرهنگي ايران تبريك عرض ميكنم. راستش دلخوشيها نميدانم زياد است يا نيست اما خيلي هم كم نيست. درست است كه چندي پيش ماجراي آقاي شايگان پيش آمد اما نميگويم ايشان را از دست دادهايم. هرگز تعابير «از دست دادن»، «از دست رفتن» و از همه بدتر «از بين رفتن» را به كار نميبرم به ويژه درباره كسي مانند آقاي شايگان. ما مسلمانان به جاودانگي معتقديم، به حيات اخروي كه قرآن ميگويد زندگي واقعي، آن است و ايشان هم به اين حيات نايل شدهاند.
باري آقاي فاني خيلي هم با آقاي شايگان مانوس بود و بيهوده نيست كه من از آقاي شايگان ياد ميكنم، ميخواهم بگويم بعد از رفتن ايشان، ما تسري پيدا ميكنيم به امثال كامران فاني كه در كشور ما بسيار كم شمار هستند. كم تعداد هستند از نظر وسعت و تنوع دانش، با فرهنگ بسيار گسترده و اخلاق انساني و سعه صدر كه هم وسعت مشرب به بار ميآورد و هم تحمل مخالف و انديشههاي ديگر، نقد و نظرها و انتقادات.
همان طور كه مشهور است، آقاي كامران فاني ابتدا در رشته پزشكي تحصيل كردند. او دانشجوي سال سوم بوده كه ميرفته به سال چهارم پزشكي كه از ادامه تحصيل در اين رشته منصرف ميشود و ميخواهد در رشته ادبيات ثبتنام كند. به هنگام ثبتنام به او ميگويند شما نمرهات خيلي بالاست و ميتواني به پزشكي بروي و او توضيح ميدهد كه دانشجوي انصرافي پزشكي است! و ميخواهد در ادبيات فارسي ادامه تحصيل بدهد. با اين حال ايشان علوم طبيعي را بسيار دوست ميداشتند و هنوز هم ميدارند و همچنان كتابهاي فيزيك، كتابهاي پيشرفته درباره رياضيات، جغرافيا، تاريخ و... ميخوانند و معتقدند بايد درباره جغرافياي جهان و چين و ماچين منابع بسيار زيادي داشته باشيم و آنان نيز بايد چنين اطلاعاتي درباره ما داشته باشند كه در غير اين صورت، قضاوتمان نسبت به جهانيان، تيره و تار خواهد بود.
آقاي فاني هرچند در انديشه سياسي حرفهاي نيست ولي چون ذهن باز و روشني دارد و اخبار جهان را هم پيگيري ميكند، نقد و تحليل سياسياش بسيار خوب و روشن است.
از علايق ايشان بگويم؛ فيزيك، پزشكي، تاريخ پزشكي كه در اين زمينه صاحبنظر است، الهيات و البته به فلسفه بسيار علاقهمند است، انواع هنرها به ويژه موسيقي كلاسيك غربي را دوست ميدارد. البته موسيقي خودمان را هم ميشناسد. ادبيات كه رشته اصلياش است به ويژه ادبيات كلاسيك غربي را خوب ميشناسد و آثاري را هم ترجمه كرده كه گرچه تعدادش زياد نيست، ولي آثار گرانبهايي است مانند «موش و گربه» گونترگراس، نويسنده شهير آلماني، از چخوف هم ترجمه كرده و «باغ آلبالو» جزو اولين ترجمههايش است و بعد ما هم به راهنمايي او خودآموزي زبان انگليسي كرديم؛ من، دكتر سعيد حميديان و دكتر حسن انوشه از راهنمايي او بهرهمند شديم كه چگونه به شيوه خودآموزي، انگليسي ياد بگيريم.
باري دوستي من با فاني سال 43 شروع شد كه هر دو در رشته ادبيات آغاز به تحصيل كرديم. من و او همشهري و هر دو قزويني هستيم ولي پنجاه و چند سالي است كه در تهرانيم. آقاي فاني سينما را خيلي خوب ميشناسد و بسيار پيگيرانه سينماي جهان را دنبال ميكند.
از فعاليتهايش در حوزه كتابداري هم بگويم؛ فوق ليسانس ايشان و بنده رشته كتابداري است از دانشگاه تهران. او مرجع شناس، مرجع آفرين و مرجع پژوه است كه چندين و چند كتاب مرجع را پديد آورده كه شايد گستردهترين آنها همين كتاب فرهنگ «دانشنامه دانش گستر» است با همكاري آقايان علي رامين و محمدعلي سادات كه با همراهي يكديگر دانشنامه بسيار مفصل و بهروزي را منتشر كردند. او ساليان سال در كتابخانه ملي خدمت كرده و خدمات علمي مهمي دارد.
از كتابها و علاقههاي فاني گفتم، از شاگردان ايشان هم بگويم؛ بنده، حسن انوشه و... ما انگليسي آموزي و وسعت مطالعه را از ايشان آموختيم و مديون او هستيم.
فاني بسيار بخشنده است. زندگي بسيار راحتي دارد و كتابخانهاي حرفهاي - با احتمال خطايي حدود پانصد تا- ده هزار كتاب دارد اما حتي كتابهايش را هم ميبخشد.
من روشنفكري باصفاتر، باسوادتر، انسان دوستتر، ايران دوستتر و بخشندهتر ـ چه در كتاب و چه در ماديات، نديدهام. اخلاق او حتي بيش از دانشش معلم من و سرلوحه و سرمشق برايم بوده و البته دانشش هم كم سرمشقي نيست براي ما.
و در پايان چند شعر طنز براي فاني دارم كه در سالروز تولد و در اين نكوداشت، اين رباعي را تقديم ميكنم:
«مهجوري من ز شدت مشتاقي است/ در بزم صفا هميشه «كامي» ساقي است/ از مرگ هميشه غافل است و گويي/ باقي همه فانياند و «فاني» باقي است.»