• 1404 چهارشنبه 25 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4064 -
  • 1397 يکشنبه 26 فروردين

عشق و دزدان پاپتي

فريدون صديقي

گريزي از آن نيست آنچه نامش بدبختي است. حتي اگر بدويد. چون پاسخ مي‌شنويد بايد به موقع دويد. بي‌ترديد او به موقع هم دويده است اما نه راهي در پيش بوده و نه رقابتي در ميان. او در جا دويده است. آقاي دزد در همه عمر مثل همه ديگراني چون خود او لابد در بن‌بست دويده است كه هيچكدام نرسيده‌اند. و چه بي‌شمارند. آقاي دزد بانگ زده بود تا شيرخشك براي بچه‌اش بخرد. يعني نمي‌دانست نام اين كار دزدي نيست. چون ناچيز است. آقاي دزد بعد از دستگيري بغض گريه بود كه من دزد نيستم. حق با اوست. سرما به انسان ياد مي‌دهد زغال بدزد وگرنه او هم مثل همه فقرا جنگل را دوست دارد و از ناچاري دشمن درخت مي‌شود. كاش آقايان ميلياردرهاي يك‌شبه دستكم صندوقكي در جايي حتي دربريده راهي برپا كنند و پول خردي از به يغما برده‌ها را در آن بگذارند براي پدراني كه مي‌خواهند شيرخشك بخرند. آيا چشم دولت سو ندارد تا ببيند يا بايد باور كرد نمي‌داند دوستي با مردم صبور و باوفا وقتي نامش عشق است كه همراه با عقل باشد. اما اين‌را همه دزدان پاپتي مي‌دانند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون