• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4421 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱ مرداد

ياد آر ز شمع مرده ياد آر

محسن آزموده

زندگي رسم غريبي است. هيچ‌كس نمي‎تواند فرداي خودش را پيش‎بيني كند. آدميزاد تا جوان است و سرحال، تصور مي‎كند كه عنان اموراتش را به دست دارد و دست‌كم از پس رتق و فتق خودش برمي‎آيد، دور و برش شلوغ است و روابطش متنوع و رنگارنگ و مستحكم. اما پا به سن كه مي‎گذارد به تدريج درمي‌يابد كه اين خبرها هم نيست، بيماري‎ها و ناخوشي‎ها ناخواسته از هر گوشه و كنار جسمش خودنمايي مي‌كنند و اطرافيانش هم يا سراغ زندگي خودشان مي‎روند و به مشغله‎هاي خودشان گرفتار مي‎شوند، يا نويي مي‎يابند و كهنه را به طاق نسيان مي‎سپارند. آدميزاد فكر مي‎كند هميشه جوان است و قبراق و شاد و شنگول و سرشلوغ اما تا به خود مي‎آيد مي‎بيند، حسابي تنها و درمانده است و كسي سراغي از او نمي‎گيرد. به رسم زمانه اين وضعيت تلخ براي عموم آدميان پيش مي‌آيد و استثنابردار نيست اما براي هنرمندان و نويسندگان و كساني كه زماني براي خودشان چهره‎اي بوده‎اند و آمد و شدي داشته‎اند، بارها تلخ‌تر و ناراحت‎كننده‎تر است. 29 تير ماه سال جاري، يعني همين دو- سه روز پيش، بانو زبيده جهانگيري در خلوت و انزوا و گمنامي در سن 78 سالگي روي در نقاب خاك كشيد. اين بانوي بازيگر، شاعر و نويسنده را نمي‎شناختم و واسطه آشنايي استاد منوچهر صدوقي‌سها، پژوهشگر نام‎آشناي فلسفه و كلام و عرفان اسلامي بود. در واقع رفته بودم با ايشان درباره موضوع قلندران گفت‌وگو كنم كه متوجه شدم اصلا حال خوشي ندارد. علت را كه جويا شدم به مرگ شبنم خانم اشاره كرد، زني كه به گفته استاد صدوقي‌سها، روزگاري براي خودش اسم و رسمي داشت و در محافل ادبي و هنري و مطبوعاتي كيا و بيايي. فارغ‎التحصيل هنرستان موسيقي كه از نوجواني همراه بانو قمرالملوك وزيري بود و دخترخوانده او تلقي مي‎شد، كتابي نيز درباره بانوي آواز ايران نگاشته است. خانم جهانگيري در كنار نويسندگي شعر نيز مي‎گفت و تخلصش «شبنم» بود. برخي از اشعار او در دو دفتر شعر «پرواز را فرياد كن» و «آسمان گريست» منتشر شده است. خانم جهانگيري از نوجواني در كنار تحصيل، تئاتر كار مي‎كرد و به بازيگري در سينما و تئاتر مشغول بود. به همين سبب پس از افتتاح تلويزيون ملي ايران به عنوان نخستين زن بازيگر تلويزيون به همراه چند هنرمند ديگر به اجراي تئاتر در تلويزيون پرداخت. نخستين نمايشي كه او در آن بازي كرد، نمايش «هزار و يك شب» بود و همبازي شدن با محسن فريد، ايرج ناظريان، رقيه چهره‌آزاد، علي محزون، عزت‌الله مقبلي و محبوبه همسر عزت‌الله مقبلي. همچنين از جواني در كنار نويسندگاني چون خسرو شاهاني، ذبيح‎الله منصوري و ابراهيم باستاني‌پاريزي از همكاران هميشگي مجله نام‌‎آور خواندني‌ها شد و سال‌ها بعد كتابي درباره علي‌اصغر اميراني، صاحب امتياز و سردبير اين نشريه نوشت. پس از انقلاب و با تعطيلي اين مجله، خانم جهانگيري به كار تصحيح و ويرايش پرداخت. تصحيح بيش از 120 جلد كتاب فارسي و عربي محصول اين دوره فعاليت اوست. ويرايش يا مقدمه كتاب‌هاي «شهيد عشق الهي رابعه عدويه» نوشته عبدالرحمن بدوي و ترجمه محمد تحريرچي و «نهج‌البلاغه» ترجمه محمدحسن نعيمي نمونه‌اي از اين آثار است. خانم جهانگيري در سال 1393 كتابخانه نفيس خود را به بنياد دايره‎المعارف بزرگ اسلامي اهدا كرد. در اين مجموعه 1520 جلد كتاب و 119 عنوان مجله از جمله دوره كامل مجله خواندني‌ها موجود است. همسر او محمد قاضي‌اسداللهي نيز نقاش، مجسمه‎ساز و خوشنويس است كه در سال 1382 از دنيا رفت. از آثار معروف او مي‎توان به پرتره‎هايي از بهزاد، ملك‎الشعراي بهار، پروفسور محسن هشترودي، دكتر محمد مصدق و ابوالحسن صبا اشاره كرد. درگذشت اين هنرمند و نويسنده در سكوت، بسيار تلخ و ناراحت‎كننده است و اميد كه دست‌كم اهل فرهنگ و مطبوعات از اين پيشكسوت عرصه مطبوعات ياد كنند و به قدر همت خود در ماندگاري نام و ياد او بكوشند. ايدون باد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون