• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4709 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۳ مرداد

چرا و چگونه سهروردي مهم مي‌شود؟

محسن آزموده

تا پيش از ورود اجباري و از سر اضطرار ما به گردونه تجدد مقوله‌اي به نام «فلسفه اسلامي» براي ما شناخته‌شده نبود. البته ما فيلسوفان و حكماي ايراني و اسلامي داشتيم و بزرگاني چون ابن‌سينا، فارابي، سهروردي  و ملاصدرا و ... را مي‌شناختيم. آثارشان را كم و بيش در مدارس سنتي مي‌خوانديم  و بر آنها شرح مي‌نوشتيم. حتي تاريخ‌الحكما و صوان‌الحكمه و ملل و نحل مي‌نوشتيم و در آنها با اشاره به زندگي و آثار فيلسوفان و حكيمان سلسله‌النسب آنها را روشن مي‌كرديم اما اين همه با «فلسفه اسلامي» به عنوان يك مقوله مشخص و متمايز فرق مي‌كند. 
«فلسفه اسلامي» را مستشرقان و اسلام‌شناسان به ما ياد دادند، آنها بودند كه تاريخ آن را براي ما نوشتند و به ما گفتند كه فلسفه اسلامي، عنوان يك سنت فكري مشخص و متمايز است و از قرون سوم و چهارم هجري با ترجمه متون فلسفي يوناني آغاز شد و كساني چون كندي، فارابي و ابن سينا آن را به اوج رساندند و شاگردان و پيرواني يافتند و خيلي زود با هجمه چهره‌هايي چون امام محمد غزالي در مركز و شرق جهان اسلام رو به افول گذاشت و به غرب آن مهاجرت كرد. بعدا باز همان مستشرقان بودند كه گويي با كشف سهروردي سپس مكتب شيراز روايت پيشين خود را تصحيح و تعديل كردند و گفتند كه اشتباه كرديم، چنين نبود كه كمر فلسفه اسلامي با ضربات مهلك غزالي شكسته شده باشد بلكه اين جريان فكري در صورت‌هاي جديدي مثل حكمه الاشراق سپس حكمت متعاليه ملاصدرا به حيات پر بار خود ادامه داد. 
كوتاه سخن آنكه روايت يك دست‌ساز و به ظاهر منسجم از سنتي فكري تحت عنوان «فلسفه اسلامي»   با گرايش‌هاي اصلي و سه‌گانه «حكمت مشاء»، «حكمت اشراق» و «حكمت متعاليه» دست‌پخت مستشرقان است و جالب آنكه امروز در حوزه‌هاي سنتي هم همين روايت تكرار مي‌شود. آنچه در اين ساده‌سازي آشكار يك سنت مناقشه‌برانگيز فكري از دست مي‌رود به تعبيري دقيقا همان چيزي است كه شايد در پاسخ به پرسش طرح شده در عنوان اين يادداشت بايد به آن توجه شود. 
سهروردي در 38 سالگي كشته شد. اين نكته‌اي است كه در روايت‌هاي متكثري كه از زندگي اين حكيم و فيلسوف جوان و ناكام ارايه شده بسيار كم به آن توجه شده است. البته تقريبا همه كتاب‌هايي كه از يا درباره سهروردي نگاشته شده با اشاره‌اي به زندگي و آثار او آغاز شده و به تناسب اشاراتي نيز به شرايط سياسي و اجتماعي او شده است، نكاتي بسيار تكراري و آشنا اينكه سهروردي حدود سال‌هاي 548 ه.ق در سهرورد در نزديكي زنجان به دنيا آمده، پس از تحصيلات مقدماتي به اصفهان رفته و پس از گذران مدتي تحصيلات در آنجا باز به شيوه مشايخ و اهل تصوف و علم زمانه، بار سفر مي‌بندد و در نهايت گذارش به آناتولي و شامات مي‌افتد و آنجا به دربار ملك ظاهر فرزند صلاح‌الدين ايوبي، سردار مشهور مسلمان در جنگ‌هاي صليبي راه مي‌يابد و بعضي از آثار مهمش چون حكمه‌الاشراق را مي‌نويسد اما در نهايت در نتيجه سعايت بدخواهاني كه فقها و علماي ظاهربين اهل تسنن هستند به قتل مي‌رسد. 
در اين روايت از زندگي سهروردي، پرسش‌هاي بدون پاسخ بسيار فراوان است كه بخش مهمي از آنها از اينجا ناشي مي‌شود كه منابع در اين زمينه بسيار اندك است و اصولا ما اطلاعات موثق و دقيقي مثلا از كيستي پدر و مادر او و ... نمي‌دانيم. اما در اين روايت همچنين آشكار نمي‌شود كه محل تولد او در ميانه قرن ششم هجري، چه ويژگي‌هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي داشته و چرا او از سهرورد به اصفهان و نه جاي ديگري مي‌رود و باز چرا او در مسير سير و سلوك خود به شامات و حلب كشيده مي‌شود؟ از اين مهم‌تر مشخص نمي‌شود كه چرا سهروردي كشته مي‌شود و مثلا تبعيد يا نفي بلد نمي‌شود؟ مگر چه حرف مهمي زده است؟ آيا قتل او به سبب انديشه‌ها و افكارش است يا دلايل ديگري دارد؟ مثلا دكتر محمدعلي موحد در يك يادداشت در كتاب «مقالات شمس تبريزي» با اشاره به نقل قولي از ابن خلكان از سهروردي اشاره مي‌كند كه احتمالا او انگيزه‌هاي سياسي داشته و در پي قدرت سياسي بوده است اما جز اين نكته ديگري بيان نمي‌شود. شايد هم قتل او چنانكه بسياري گفته‌اند به خاطر انديشه‌هاي فلسفي يا نزديك به شيعه بوده است يا به دليل گرايش‌هاي آشكار او به حكمت و انديشه ايران باستان كه در آن زمان از ديد فقها موجبات تكفير را فراهم مي‌آورده. اما باز روشن نمي‌شود كه مگر ميزان تاثيرگذاري اين انديشه‌ها چقدر بوده كه جز به قتل او رضايت نداده‌اند و مثلا او را مثل ابن‌سينا زنداني يا مثل ملاصدرا تبعيد نكرده اند! مساله فقط سهروردي نيست. اين خلأ و پرسش‌هايي از اين دست در بررسي انديشه‌ها و آثار عموم متفكران ما مطرح است. بسيار مي‌گويند كه بايد به سنت خودمان رجوع كرد و مثلا سهروردي و ابن سينا را شناخت و خواند. اما اين مطالعات معمولا در چنبره همان نگاه شرق‌شناسانه‌اي صورت مي‌گيرد كه انديشه‌هاي اين متفكران را در خلأ و گسسته از متن زندگي سياسي و اجتماعي آنها بررسي مي‌كند. روشن است كه پرداختن به انديشه‌هايي كه در دوران پيشامدرن با حال و هواي خاص آن پديد آمده‌اند به سختي با وضعيت امروز ما نسبتي مي‌يابد. آنچه مي‌تواند سهروردي و هر متفكر ديگري را با مسائل امروز ما پيوند بزند، پرداختن به معضلات سياسي و اجتماعي روز او و نشان دادن تلاشي است كه انديشمندان كنشگري چون او با آن دست و پنجه نرم مي‌كردند. اين امر مستلزم رهايي از روايت‌هايي است كه سهروردي و اصولا انديشمندان ما را بدل به برج‌ عاج‌نشيناني مي‌كند كه گويي در آسمان مي‌انديشند و به تكرار انديشه‌هايي لامكان و لازمان مي‌پردازند. بايد انديشه سهروردي را در متن زندگي سياسي و اجتماعي و اقتصادي آن نشاند و او را از آسمان ايده‌هاي ازلي و ابدي به زمين واقعيات سفت و سخت و مادي آورد و روشن كردكه چرا متفكر جواني چون اوتوسط معاصرانش برتابيده نمي‌شود و به قتل مي‌رسد. از پي پاسخ به اين پرسش است كه شايد بتوان اهميت شيخ اشراق را براي مواجهه با شرايطي مشابه در روزگار ما كارآمد ساخت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون