به بهانه راهاندازي «چالش بيزباله»
لزوم تدوين قوانين تشويقي براي شهروندان مسوول
محمد درويش
هر حركت مثبتي كه با هدف آگاهيرساني عمومي در زمينه محيط زيست انجام ميشود بايد مورد حمايت قرار گيرد. چالش بيزباله هم يكي از همين حركتهاي مثبت است. منتها چنين فعاليتهايي درجات مختلفي دارد. در مورد حركتهاي اجتماعي سازمان حفاظت محيطزيست و فعاليتهايش در اين حوزه بايد دست كم سه نكته را مد نظر قرار دهيم.
1- در مورد برخي مسائل ما ميتوانيم از راهاندازي كمپينها و فعاليتهاي اجتماعي انتظار اثرگذاري زياد داشته باشيم و در مورد برخي ديگر از مسائل بايد بستهاي از اقدامات انجام شود. براي مثال وقتي بحث صرفهجويي آب ميشود و ما ميبينيم كه دولت كنترلكننده اصلي و سياستگذار توزيع منابع آب در بخش كشاورزي و صنعت است نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه صرفا به كمك مردم بحران را حل كنيم. راهاندازي كمپينهاي اجتماعي بيشتر با هدف اصلاح رفتارهاي ناپسند اجتماعي انجام ميشود. مثلا پرتاب كردن ته سيگار يكي از رفتارهاي ضد اجتماعي شهروندان است كه ربطي به هيچ دولت و حكومتي هم ندارد و بنابراين كمپين راه انداختن ميتواند بر تغيير الگوي رفتار جامعه موثر باشد. يا مثلا بستن كمربند ايمني يكي از رفتارهايي است كه ميتوان آن را از طريق كمپينها و چالشهاي اجتماعي ترويج كرد. اما مثلا چالش بزرگي مثل محلهاي دفن زباله در ايران كه فاجعهآميز است و شيرابهها وارد درياها و درياچهها و تالابها و... ميشود مساله در سطح كلان بايد مورد توجه قرار گيرد. يعني تصور كنيم شهروندان زبالهها را هم تفكيك كنند اما در نهايت سيستم ناقص ما توان بهرهوري از اين تفكيك را ندارد و همه ميدانيم در آخر سرنوشت اين زبالهها چه ميشود. پرسش اين است كه چرا ما نياييم قوانيني وضع كنيم كه مشكل زباله به صورت كليدي و همهجانبه حل شود؟ به طوري كه شاهد انباشت و دفن زباله به اين شكل نباشيم. اينجاست كه قوانين ميتواند مهم باشد. چرا ما نبايد شهرداريها را موظف كنيم تا از زباله انرژي توليد كنند و زبالههايتر را به كمپوست تبديل كنند؟ در سيستمي كه شهروندان موظف باشند زباله كمتري توليد كنند و زباله توليد شدهشان را هم تفكيك كنند وضعيت مديريت پسماند و زندگي بيزباله هم معناي دقيقتري پيدا ميكند. در شهر توكيو در ژاپن كه 25 ميليون نفر جمعيت دارد؛ هر دو هفته يك بار مردم زبالههايشان را جلوي در ميگذارند. نه به اين دليل كه آنها خيلي شهروندان مسووليتپذيري هستند بلكه به اين دليل كه هر گرم زبالهاي كه بيشتر توليد كنند بايد ماليات بيشتري بدهند. بنابراين انگيزهشان براي كاهش توليد زباله افزايش پيدا كرده است. بايد در كنار كمپينهاي اجتماعي راههايي طراحي شود كه انگيزههاي شهروندان براي كاهش توليد زباله و مديريت پسماند افزايش يابد. در جامعهاي كه همه مثل هم باشند و ميان شهروندان مسوول و غيرمسوول تفاوتي وجود نداشته باشد انگيزه مشاركت اجتماعي در همه شهروندان تضعيف ميشود. سازمان حفاظت محيط زيست در كنار اين كمپينها بايد نشان بدهد كه دوغ را از دوشاب تشخيص ميدهد و با پيشبيني تمهيداتي هزينههاي مسووليتناپذيري مدني را افزايش دهد. اگر در كنار كمپينها چنين حركتهايي صورت بگيرد آن وقت مردم هم استقبالشان به طور چشمگيري افزايش مييابد. ولي اگر صورت نگيرد هيچ اتفاقي نخواهد افتاد. بارها گفتهام كه قرار نيست چرخ را از نو اختراع كنيم. كافي است به تجربههاي جهاني در اين زمينه توجه كنيم. حتي ميتوان با كمك دولت لايحهاي را تدوين كرد كه بر مبناي آن مدل تشويق شهروندان مسووليتپذير و جريمه شهروندان غيرمسوول طراحي شود. همين قانون جريمه شهرونداني كه از خودرو زباله به بيرون پرتاب ميكنند؛ بايد خيلي جديتر اجرايي شود. در لندن اگر شهروندي زباله بيرون بيندازد دو هزار پوند جريمه ميشود و در اين باره با تسامح برخورد نميشود. اما وقتي ما كنار جادهها و بزرگراهها را نگاه ميكنيم ميبينيم كه پر از تهسيگار و زباله است. كافي است يك سامانه طراحي شود تا شهروندان مسوول بتوانند از طريق تماس تلفني يا اينترنتي مشخصات رانندگاني كه قانون را رعايت نميكنند اعلام كنند.
2- لازم است آقاي دكتر مدني و همكارانشان به موضوعات مهم ديگر حوزه محيط زيست هم توجه كنند. ما انتظار داريم ايشان با توجه به تجربه علمياش درباره بحرانهاي جدي محيط زيست ما برنامهريزي و كار كنند. البته كه من محدوديتهاي آقاي مدني را درك ميكنم. خود من در دورهاي كه از پويش سهشنبههاي بدون خودرو حمايت ميكرديم متوجه شدم كه بر خلاف تصورم چطور حركتهاي ما با مخالفتها و سنگاندازيهاي متعددي روبه رو ميشود اما به هر حال وقتي كسي با جايگاه علمي آقاي مدني را به ايران آوردهايم بايد شرايطي فراهم كنيم كه بتواند بر اساس تجربيات و پيشينه علمياش كارهاي جديتري را دنبال كند تا او هم انگيزههايش از دست نرود. اما چرا ايشان سراغ مسائلي مثل آب و خاك و... غيره نميروند به اين دليل است كه جامعه ما به گونهايست كه برخي افراد و گروهها دايما با سوءظن زمينه فعاليتهاي جدي را از بين ميبرند.
3- يكي ديگر از نكاتي كه بايد در مورد راهاندازي كمپينها و چالشهاي اجتماعي مورد توجه قرار گيرد اصل مردمي بودن اين حركتهاست. بايد اين حركتها ابتدا از سوي تشكلهاي مردمي شكل بگيرند و بعدا سازمان حفاظت محيط زيست خودش را موظف بداند كه از اين حركتها حمايت كند. براي نمونه در دورهاي كه من در سازمان حفاظت محيط زيست بودم پويش سهشنبههاي بدون خودرو ابتدا در اراك شكل گرفت و بعدا ما آن را در سازمان حفاظت محيط زيست حمايت كرديم. كاري كه به نظر ميرسد در مورد چالش بيزباله انجام نشد و خود سازمان آن را اجرايي كرد. متاسفانه ديدگاههاي رييس كنوني سازمان حفاظت محيطزيست موجب شده كه تشكلهاي غيردولتي روز به روز از اين سازمان فاصله بگيرند و عملا رفت و آمدي به آنجا نداشته باشند. اين اتفاق باعث كاهش مشاركت تشكلهاي غيردولتي در فعاليتهاي زيستمحيطي ميشود و در نهايت به ضرر محيط زيست خواهد بود. اگر سازمان حفاظت محيط زيست قصد دارد در فضاي عمومي تغيير ايجاد كند بايد به نقش مهم و موثر تشكلهاي غيردولتي بيش از پيش اهميت قائل شود و به گونهاي رفتار نكند كه فعالان جامعه مدني از حمايتهاي سازمان نااميد شوند. در اين زمينه بايد نگاه شخص آقاي كلانتري به مشاركت مردم در حوزه حفاظت از محيط زيست اصلاح شود. سرمايه اجتماعي مشاركت تشكلهاي غيردولتي را بايد جدي گرفت. آن وقت است كه چالشها و حركتهاي اجتماعي دستاوردهاي بهتري خواهد داشت.
مديركل سابق مشاركتهاي مردمي سازمان حفاظت محيط زيست