نگاهي به فيلم آنسوي ابرها
آخرين حروف مجيدي
كيوان مهرگان
تماشاي فيلم «آنسوي ابرها» غنيمتي بود كه از فستيوال جهاني فيلم فجر نصيبم شده است. مجيد مجيدي، به عنوان يك فيلمساز مولف باتجربه و ماهر به سمت فرهنگ هندو رفته است و كوشيده اينبار قصهاش را با بازيگران هندي پيش روي تماشاگران بگذارد.
«آنسوي ابرها» را من جمعبندي همه قصههاي مجيدي ميدانم. فيلم را كه تماشا ميكني ردپاي همه فيلمهاي او را در آنسوي ابرها ميتواني ببيني. البته تك سكانسهاي شاهكاري هم در آنسوي ابرها وجود دارد كه تماشاگر را روي صندلي ميخكوب
ميكند. به خصوص سكانس پاياني فيلم كه ميتوان بارها و بارها تماشايش كرد. بازي بازيگران هندي كه براي هركدامشان ميتواني ما به ازاي ايرانيشان را هم پيدا كني جذاب و
باورپذير است.
نكته ديگر اينكه قبل از اكران فيلم از گوشه و كنار شنيده ميشد كه فيلم مجيدي تقليد يا كپي از فيلم «ميليونر زاغهنشين» است اما به تماشاگران اين اطمينان را ميدهم كه فيلم آنسوي ابرها جز در لوكيشن هيچ شباهتي با فيلم دني بويل ندارد. نكته آخر اينكه مجيدي روي خط خطرناك تكرار دارد حركت ميكند، اگر فيلم بعدي او حرف تازه، كشف تازه يا خلاقيت تماشايي نداشته باشد با ريزش مخاطبانش در داخل و خارج ايران
مواجه ميشود.
تنها كامنت غليظي كه ميتوان درباره «آنسوي ابرها» نوشت اين است كه بسياري از سكانسهاي جذاب فيلم زيباي باران در فيلم «آنسوي ابرها» عينا تكرار شده است و تكرار، لبه تيغي براي مجيدي است كه در كمين اوست و اين (تكرار خود) براي فيلمسازي كه تازه ميتواند جوشش و كوشش را در اين سن باهم بياميزد خسران غيرقابل جبراني است. اميد كه
چنين نباشد...