هاشمي به روايت هاشمي (68)
اگر از خوانندگان ثابت روزنامه باشيد ميدانيد كه از ماههاي پاياني سال گذشته بهصورت دنبالهدار، خاطرات آيتالله هاشمي را در اين ستون چاپ كردهايم. امروز آخرين بخش اين مصاحبه منتشر ميشود آيتالله هاشميرفسنجاني در شماره قبلي به ماجراي سياهكل و با رضا شمسآبادي و جريان كاخ مرمر اشاره كرد. در اين شماره كه اخرين بخش اين گفتو گو است ادامه اين ماجرا را ميخوانيم.
سوال آخر ما راجع ميشود باز به منافقين، بايد در رابطه با ايدئولوژي اينها چگونه برخورد كنيم، آيا اينها از اساس آنكه دور هم جمع شدند از نظر عقيده منحرف بودند يا اين انحراف بعدا به وجود آمد و اساسا چرا انحراف به وجود آمد؟
حالا عرض ميكنم؛ ماركسيسم را هم قبول داشتند و اين جور فكر ميكردند. اينها فكر ميكردند مبارزات موفق در دنيا فقط مبارزات ماركسيستي است چون آن را علم مبارزه ميدانستند علم را هم هر جا گير ميكردند ميگفتند علم است ديگر نميشود با آن چيز كرد. اسلام را هم زمينه مردمي ميدانستند. فكر ميكردند در ايران بايد اسلام با ماركسيسم؛ يعني علم مبارزه با مردم مسلمان؛ بايد تلفيق بشود و اينها رسالت خودشان را اين ميدانستند كه پل بزنند بين ماركسيسم و اسلام و همه همتشان اين بود كه اسلام را منطبق بكنند بر ماركسيسم. از ماركسيسم هيچي مايه نگذاشتند. يعني اصول ماركسيسم را هيچي نفي نكردند. سعي ميكردند بگويند اسلام هم اين را ميگويد. آن معارف اسلام را بگويند، اين را ميگويد. آنها عملا مسلمان بودند، نماز ميخواندند نه همهشان مثل بهمن بازرگان نه، آنها نماز ميخواندند اسلام را هم قبول داشتند ظاهرا. ولي سعي ميكردند معارف اسلام را مثلا به اين اشكالي كه ما به اسلام اعتقاد داشتيم آنها نداشتند. ظاهرا وقتي كه بحث ميكرديم درباره خدا و با آن دسته دومهايشان آنها را كه من نديدم شاگردان مستقيم آنها، آنها دلشان به اين طرف ميآمد كه بگويند اين نظام، همين نظام حاكم بر جهان خداست. يعني خدا را روح جهان ميدانستند و نه يك چيز موجودي غير از جهان يك حالت؛ توحيد را اصلا اين جوري ميگفتند ما هم، در[مورد] آخرت نديديم كه اينها اصلا بحث كنند. حاضر نبودند بحث آخرت اصلا تو ايدئولوژيشان مطرح بشود. درباره ثواب، عقاب، بهشت، جهنم اصلا حاضر نبودند بحث كنند به آنجاها برسانند. حتي من در يك سخنراني در مرگ آقاي احمد رضايي مقام شهيد را در بهشت گفتم، اينها انتقاد كردند به من كه ميگفتند...
چه كساني انتقاد كردند؟
همان بچههاي مجاهدين كه تو زندان بوديم ديگر، من سخنراني كردم همان روايتي كه ملائكه ميآيند استقبال و چه جور ميبرند، آنها گفتند ما جلوي كمونيستها شرمنده ميشويم شما اين حرفها را ميزنيد. اينها اصلا حاضر نبودند ماوراءالطبيعه به آن شكل مطرح بشود. در تاريخ هم كه همان تاريخ چيزها را ميگفتند، فقط يك هدايتي به آن اضافه ميكردند و چهار اصل ماترياليسم را حسابي قبول داشتند، هست ديگر. شما ميتوانيد شناختشان را ببينيد و تكاملشان را. تكامل را باز به همان شكل قبول داشتند، درحقيقت ميخواستند اسلام را بچسبانند به ماركسيسم.
خلاصه، حاج آقا اساس موسسين اين سازمان باز هم لغزش داشتند؟
بله. اين لغزش است، اينكه آدم بيايد اصل را اسلام قرار بدهد ولي بقيه چيزها را [ناتمام]...
- منطبق اين- صرفا يك خيالي است كه با تبليغات مجاهدين جا افتاده تو اينها كه اينها بچههاي دانشمند عميق و مطالعه كرده بودند و... اينها نه ماركسيسم را خوب خوانده بودند نه اسلام را بلد بودند. مثلا ماركسيسم را حتي كاپيتال را درست نخوانده بودند. يك تكههايي از يك گوشه پيدا كرده بودند. كتابهاي مائو را بيشتر خوانده بودند از ماركسيسم. بعضي از آثار لنين را خوانده بودند، مثلا كتابهاي انگلس را نخوانده بودند. آنتي دورينگ كه اوج فلسفه ماركسيسم است آن را اصلا نخوانده بودند و آدم وقتي ميديد از اسلام هم ديگر بدتر كتب فلسفي اسلام را اصلا نخوانده بودند. اصول فلسفه آقاي مطهري را نميتوانستند بفهمند. ما با آنها بحث ميكرديم نميفهميدند اصلا اين را، حالا تا چه برسد بگوييم اسفار و اينها، كتابهايش را اصلا نخوانده بودند و قرآن را فقط آيات مبارزهاش را بلد بودند آن هم بر يك روال خاصي سوره محمد و سوره انفال را يك جور خاصي ترجمه و تفسير ميكردند. بعضي از درسهاي آقاي طالقاني را رفته بودند، اوج اطلاعاتشان بخشي از معلومات آقاي طالقاني بود. آنها هم در حدي كه ميتوانستند بفهمند. از خلق هم بريده بودند چون منزوي بودند، مخفي كار ميكردند در مجامع روحانيت نميآمدند. غير از آقاي طالقاني از كس ديگري حرف نميشنيدند، چيز ياد نميگرفتند، مغرور هم بودند خيال ميكردند خيلي چيز ياد گرفتند. اينها باعث شده بود كه حالا دو، سه جوان دانشجو با اين معلومات بخواهد تز جديدي بدهد كه مركب از اسلام و ماركسيسم، خب، اين طور چيزها درميآيد از بس خلأ بود آن موقع، اينها سر و صدا كرد. يك مقدار آن قهرمانيها همين كه به استقبال شهادت بروند موثر شده بود در ارزيابي، اثر كرد.