سرآغاز فلسفه
محسن آزموده
در مورد خاستگاه فلسفهورزي و بستر انديشيدن فلسفي ديدگاههاي متفاوت و بعضا متضادي ارايه شده است. گروهي معتقدند كه انديشيدن در وضعيتهاي ناگوار آغاز ميشود و بر اين باورند كه تا زماني كه انسان به بدبختي و مصيبتي مبتلا نشود، نميانديشد، زيرا از موقعيتش راضي است و پرسشي برايش پديد نميآيد. اين دسته ميگويند پرسشگري حاصل اضطرار و درماندگي است و اين تنها يك وجدان نگونبخت و معذب است كه انديشناك است و به فكر راه برونشويي از وضعيت تيره و تار. بنابراين تا زماني كه آدميزاد به عسرت و تنگنايي گرفتار نيايد، تفكر هم شروع نميشود. منتقدان اين ديدگاه اما در مقابل ميگويند، تفكري كه خاستگاهش شكستخوردگي و شرايط بيمارگون باشد، لاجرم حاصلي جز تلخي و محنت ندارد و فرآوردهاش هرچه باشد، رنگ و بوي سياهي و مريضي دارد. اين دسته قبول دارند كه در وضعيتهاي بحراني، ناخودآگاه نظام دفاعي موجودي جاندار به نام انسان به كار ميافتد و انديشيدن آغاز ميشود، اما معتقدند كه محصول تفكر در شرايط غمبار و مصيبتزده، فلسفهاي ناشاد و محصول سرخوردگيهاست. به همين دليل از نظر ايشان براي رسيدن به فكر سالم و مثبت بايد در شرايط پاكيزه و بهداشتي انديشيد و شادمان بود. چنان كه نيچه، فيلسوف آلماني در مورد يونانيان پيشاسقراطي معتقد بود. شايد بتوان گفت اين دو ديدگاه متعارض نيستند و اتفاقا هر دو درست هستند، منتها فلسفهاي كه از دل هر وضعيت خلق ميشود متفاوت است. فلسفهاي كه در شرايط شادمانه و در وضعيت باثبات پديد ميآيد، با فلسفهاي كه در روزگار عسرت پديد ميآيد، هر دو نتيجه تلاش خردورزانه انسان هستند و حاصل كوشش انسان در توضيح عقلاني يك وضعيت خاص. منتها موضوعاتي كه در هر يك مورد تامل فلسفي قرار ميگيرند، متفاوت هستند. يكي به وضعيت بحراني زيست انساني اهتمام ميورزد و ديگري به مسائلي عامتر چون هستي در معناي عام آن. به همين دليل است كه در سرآغاز فلسفه، يعني يونان باستان، تا پيش از عصر سقراط، فيلسوفان موسوم به پيشاسقراطي چون تالس و آناكساگوراس و هراكليتوس، عمدتا به مسائل هستيشناختي ميپرداختند و از اصل و اساس وجود ميپرسيدند، اما در عصر سقراط، به دليل انحطاطي كه به تدريج گريبانگير جامعه يونان شده بود، مباحث مربوط به حيات آدمي در راس توجه فيلسوفان قرار گرفت. در هر صورت آنچه فلسفه را فلسفه ميكند، پايبندي به روش عقلاني و استدلال خردورزانه و خردپسندانه است؛ خواه انگيزه اين فلسفهورزي شرايط غمبار و تلخ باشد و خواه ثبات و پايداري زندگي روزمره كه فراغ بالي براي متفكران پديد ميآورد تا به مسائل عامتر بپردازند.