• 1404 پنج‌شنبه 13 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3112 -
  • 1393 پنج‌شنبه 29 آبان

نظم متكثر بين‌المللي

هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف

بروز نظم بين‌المللي

خستگي و ترديد عمومي به شركت‌كنندگان [ در‌ صلح وستفاليا ] اين امكان را داد تا ابزار عملي پايان دادن به جنگ خاص را به مفهوم عمومي نظم جهاني تبديل كنند. حضور ده‌ها گروه درگير در جنگي كه منافع آنها به سختي حاصل مي‌شد [ به معناي آن بود ] كه دفاع از اشكال قديمي سلسله مراتب به آرامي كنار گذاشته مي‌شود. برابري طبيعي دولت‌هاي حاكم، بدون در نظر گرفتن قدرت آنها يا سيستم داخلي‌شان، بنا نهاده شد. رفتارهاي پروتكلي با قدرت‌هاي تازه از راه رسيده از قبيل سوئد و جمهوري هلند معادل قدرت‌هاي بزرگ مثل فرانسه و اتريش بود. تمامي پادشاهان «اعليحضرت» بودند و تمامي سفرا «عاليجناب». اين مفهوم بديع تا آنجا اعمال شد كه براي تمامي هيات‌هاي اعزامي كه خواهان برابري مطلق بودند، فرآيند ورود به مكان مذاكره را از طريق درهاي انفرادي تعبيه كرده بودند. اين امر نيازمند ساخت ورودي‌هاي زيادي بود و [ هيات‌هاي شركت‌كننده ] با يك سرعت وارد محل استقرار مي‌شدند به‌طوري كه هيچ‌كس اين خواري را نمي‌ديد تا منتظر رسيدن ديگري به محل استقرارش باشد. صلح وستفاليا نقطه عطفي در تاريخ ملل شد زيرا عناصري كه در آن به كار گرفته شده بود به همان اندازه كه فراگير بودند، ساده هم بودند. دولت به عنوان ملاط ساخت نظم اروپايي مد‌نظر قرار گرفت، نه امپراتوري، دودمان يا اعتراف ديني. مفهوم حاكميت دولت بنا نهاده شد. هر امضا‌كننده‌يي اين حق را داشت تا آزاد از هر دخالتي، ساختار دروني و جهت‌گيري ديني‌اش را انتخاب كند، اين در حالي بود كه بندهاي تازه‌يي هم گذاشته شد كه براساس آن گروه‌هاي اقليت مي‌توانستند اعتقادات خودشان را در كمال آرامش و فارغ از هر تغيير اجباري [ ديني ] انجام دهند. اصولي از سيستم «روابط بين‌الملل» كه فراتر از نيازهاي فوري لحظه‌يي به حساب مي‌آمد در حال شكل‌گيري بود؛ انگيزه آن هم تمايل عمومي براي اجتناب از بازگشت به يك جنگ تمام عيار در قاره بود. مبادلات ديپلماتيك از جمله استقرار محل اقامت نمايندگان در پايتخت دولت‌هاي متبوع (كاري كه پيش از اين فقط توسط و نيزي‌ها صورت گرفته بود)، براي تنظيم روابط و ارتقاي صلح طراحي شد. گروه‌ها همچنين تصميم گرفتند پيش از آنكه به جنگ بروند، در آينده كنفرانس‌هايي را بر مبناي مدل وستفاليا داشته باشند تا مجادلات خود را حل كنند. در دوران جنگ، قانون بين‌المللي با هدف ترويج هارموني توسط مشــــاوران فرهيخته‌يي مثل «هوگو دگروت» بسط داده شد. اين قانون كه در دوران خود معاهدات وستفاليا را داشت به عنوان يك نهاد بسيطي كه دكترين آن مورد توافق قرار گرفته بود، تلقي شد. نبوغ اين سيستم و دليلي كه در سراسر جهان گسترش يافت به اين خاطر بود كه موادش در يك روند تدريجي حاصل شده بود نه اينكه قائم به ذات باشد. اگر دولتي اين الزامات پايه‌يي را قبول كند، مي‌توان آن را به عنوان يك شهروند بين‌المللي قبول كرد كه قادر است فرهنگ، سياست، دين و سياست‌هاي دروني‌اش را داشته باشد و يا براي حفاظت از دخالت خارجي تحت پوشش سيستم بين‌المللي قرار گيرد. آرمان وحدت امپراتوري يا ديني - فرض عملياتي نظم‌هاي تاريخي اروپا و اكثر نقاط ديگر – در تئوري نشان داد كه فقط يك مركز قدرت را مي‌توان به‌طور كامل مشروع دانست.


مفهوم وستفاليايي در نقطه شروع خود چندگانگي را در نظر گرفت و تنوعي از چند جامعه‌يي را در پيش گرفت كه هر كدام را به عنوان يك واقعيت قبول كرده بودند و آن را مبدل به يك جست‌وجوي عمومي براي نظم كرد. اين سيستم بين‌المللي تا اواسط قرن بيستم در هر قاره‌يي اعمال مي‌شد [در واقع] آن چارچوب نظم بين‌المللي مثل آنچه تاكنون وجود داشته است، باقي ماند.
صلح وستفاليا فرماني براي ترتيبات مشخص ائتلافي نداده بود يا ساختار سياسي دايمي اروپا را مشخص نكرده بود. با پايان كليساي كاتوليك به عنوان منشا نهايي مشروعيت و تضعيف امپراتوري مقدس روم، مفهوم نظم براي اروپا، توازن قوا شد – كه طبق تعريف، بيطرفي ايدئولوژيك و تطبيق شدن با محيط اطراف را در برمي‌گرفت. لرد پالمرسون، سياستمدار بريتانيايي قرن نوزدهم، اصول اساسي خود را اين طور بيان كرد: «ما متحد ابدي نداريم، دشمن دايمي هم نداريم. منافع ما ابدي و دايمي است و وظيفه ما پيروي از آن منافع است.» وقتي از او خواسته شد تا اين منافع را واضح‌تر و به شكل رسمي بيان كند، اين مباشر قدرت بريتاينا گفت: «وقتي مردم از من مي‌پرسند كه چرا سياست خارجي، سياست ناميده مي‌شود، تنها پاسخي كه مي‌توان داد اين است كه منظور ما [از سياست] آن است آنچه را به نظر بهترين مي‌آيد و در هر اوقاتي كه دست مي‌دهد انجام دهيم تا منافع كشورمان را كه اصل هادي يك نفر بايد باشد، حاصل شود.» (البته اين مفهوم ساده گمراه‌كننده تا اندازه‌يي براي بريتانيا كاربرد داشت زيرا طبقه حاكم به گونه‌يي عامي و تقريبا داراي اين حس بصري آن‌طور كه منافع كشور ايجاب مي‌كرد تربيت مي‌شدند.) امروزه مفاهيم وستفاليا به عنوان سيستمي از قدرت دستكاري شده كه در مقابل ادعاهاي اخلاقي هم بي‌تفاوت است بدنام شده با اين حال ساختار تثبيت شده در صلح وستفاليا نمايانگر نخستين تلاش‌ها براي نهادينه كردن يك نظم بين‌المللي بر اساس قواعد و محدوديت‌هاي مقبول بود كه آن را به جاي آنكه بر مبناي سلطه يك كشور قرار دهند بر مبناي چندگانگي قدرت قرار داده بودند. مفاهيم منافع ملي، نخستين بروزش را نشان داد و حاكي از تجليل قدرت نبود بلكه سعي در منطقي و محدود كردن استفاده از قدرت بود. نسل‌ها بود كه نيروهاي نظامي تحت پرچم ادعاهاي اخلاقي جهاني سراسر اروپا را در مي‌نورديدند؛ فاتحان به‌دنبال جاه‌طلبي‌هايي كه تركيبي از جاه‌طلبي‌هاي شخصي، خاندان، امپراتوري و ديني بود جنگ تمام عيار را دامن مي‌زدند. منافع دولت كه از لحاظ تئوريكي منطقي بود و هم از لحاظ درون شبكه‌يي قابل پيگيري، بر بي‌نظمي‌هايي كه در هر گوشه قاره سر باز كرده بود، غلبه كرد. جنگ‌هاي محدود كه قابل محاسبه بود جايگزين عصر جهاني‌گرايي كه مردم را به زور از سرزمين‌هاي‌شان اخراج مي‌كردند يا دين آنها را تغيير مي‌دادند، شد. توازن قوا با تمامي ابهاماتي كه داشت به نظر نسبت به اعمال جنگ‌هاي ديني، برتري داشت اما چگونه توازن قوا را مي‌شود تثبيت كرد؟ در تئوري، توازن قوا بر مبناي واقعيت‌ها قرار داشت در نتيجه هر شركت‌كننده‌يي در آن بايد شبيه آن ديده شود. درك هر جامعه تحت تاثير ساختار داخلي، فرهنگ و تاريخ آن و واقعيت مشهودي است كه عناصر قدرت بر آن سوار مي‌شوند. در نتيجه لازم است كه توازن قوا در هر دوره‌يي اندازه‌گيري مجدد شود. [ توازن قوا] جنگ‌هايي را دامن مي‌زند كه اندازه آن را محدود مي‌كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها