نقدي بر انتقاد رييسجمهور از روزنامهنگاران
شغل روزنامهنگار انتقاد است يعني كاري كه بابتش حقوق دريافت ميكند، وظيفه روزنامهنگار ديدن كاستيها، تصوير وضعيت ايدهآل و ترسيم فاصله ميان امروز و آن فرداي ايدهآل است. اگر كسي حق داشته باشد انتقاد كند روزنامهنگار است نه دولتمرداني كه وظيفهشان اجراست و قانونگذاري. اما در حال حاضر در ايران همه منتقدند، فرق نميكند چه شغلي داشته باشند و چه قدرت و امكاناتي. سخنراني رييسجمهور در جمع خبرنگاران هم از اين نظر حاوي نكات جالب توجهي است. مراسم افطاري رييسجمهور با اهالي رسانه در آخرين روزهاي ماه رمضان برگزار شد. در صف اول مسوولان دولتي كه هر روز و هميشه با رييسجمهورند، نشستند و روزنامهنگاراني مانند محمود دعايي، عباس عبدي، هادي خانيكي در صف دوم به بعد. اين مساله كه حتي اگر طبق پروتكل تشريفات رياستجمهوري باشد ضعف بزرگي است كه بايد مورد بازنگري قرار بگيرد.
1 رييسجمهور در سخنراني خود گفته است «نبايد در رسانهها توقعات مردم را بيجا بالا ببريم، چرا كه بالا بردن بيحساب توقعات مردم يعني ايجاد نااميدي در آنها، بلكه بايد توقعات را در حد مقدورات و توان ملي سامان و پاسخ دهيم. امروز مشكل اصلي ما، مشكل اقتصادي، فرهنگي يا امنيتي نيست، بلكه مشكل اصلي امروز ما جنگ رواني است.»
در مقابل اين سخنان ميتوان پرسيد كه منظور رييسجمهور از بالا بردن توقعات چيست؟ آيا تكرار وعدههاي ايشان در انتخابات و تقاضاي عمل به آنها بالا بردن توقعات است؟ آيا نشان دادن كاستيها و ضعفهاي دولتمردان در عمل به وظايفشان ايجاد نااميدي است؟
و آيا اصلا بالا بردن توقعات و تصوير يك وضع ايدهآل نقطه منفي به شمار ميرود؟ و اگر به اين سوال پاسخ مثبت دهيم آيا خود رييسجمهور در بالابردن توقعات مرتبه بالاتري نسبت به روزنامهنگاران به دست نميآورد؟
2در پنج سال گذشته يكي از مهمترين انتقادات روزنامهنگاران به رييسجمهور ضعف جدي دولت تدبير و اميد در اطلاعرساني بوده ضعفي كه با گذشت پنج سال كوچكترين عزمي براي رفعش ديده نشده است و كماكان برقرار است. سيستم اطلاعرساني به جاي تبيين گفتمان اعتدال در رسانهها در مثبتترين حالت يك روابط عمومي ناموفق است كه گاهي كارتهاي دعوت براي خبرنگاران ارسال ميكند.
3درست است كه در دولت تدبير و اميد وضعيت روزنامهها از حالت امنيتي كه در دوران مهرورزي به آن دچار بود خارج شده اما خطوط ارتباط ميان رسانهها و دولت كماكان مسدود است. رييسجمهور همچنان اگر بخواهد مصاحبه كند جلوي دوربين صداوسيما مينشيند و با هيچكدام از روزنامههاي اصلاحطلبي كه نقش مهمي در حمايت از او و تبيين گفتمان اعتدال داشتهاند، مصاحبه نميكند.
4رييسجمهور در ادامه اظهارات خود از اعتناي بيش از حد مردم به رسانههاي خارجي انتقاد كرده و خواستار تبديل رسانههاي داخلي به مرجعي قابلاعتنا براي مردم شده است. «بزرگترين غم براي يك ملت زماني است كه رسانههاي بيگانه مرجع او باشند. در كمتر جايي ديدهام كه يك ملت اينگونه به رسانههاي بيروني اعتنا كنند، اين وضعيت بايد اصلاح شود و رسانههاي داخلي مرجع اطلاعرساني به مردم باشند.» هر روزنامهنگاري با شنيدن اين جملات حتما در دل خواهد گفت جانا سخن از زبان ما ميگوييد. اما اين ايراد از رسانههاي داخلي است يا كساني كه رسانههاي داخلي را كنترل ميكنند؟ و در تمام اين سالها موجب ضعيف شدن بنيه روزنامهنگاري در ايران شدهاند؟ افول اقبال مردم به روزنامهها تقصير كيست؟ رييسجمهور در جلسه با رسانهها بايد به مرجعيت رسانهها سخن بگويد يا كساني كه با رسم خطوط قرمز ناروشن سد راه اطلاعرساني دقيق رسانهها ميشوند و شرايطي را ايجاد كردهاند كه راست و دروغ رسانههاي بيگانه مشتري بيشتري از نقطهچينهاي ناگزير ما روزنامهنگاران در داخل دارد. مادامي كه رسانهها استقلال فكري و فعاليتشان با مرزهاي نامريي كنترل شود، فضا براي جولان رسانههاي بيگانه هموار خواهد بود. هرچند بايد انتقاد رييسجمهور را مغتنم شمرد و رسانهها با استفاده از اين موضوع، او را مجاب كنند تا با استفاده از ظرفيتهاي قانون اساسي فضاي مناسب را براي فعاليت رسانههاي داخلي فراهم كند تا بدينترتيب و بنابر اظهارات رياست محترم جمهور رسانههاي داخلي جايگزين رسانههاي خارجي براي مردم شوند.