رنج و سرمستي
جواد طوسي
چهار سال قبل در همين روزنامه اعتماد در زمان برگزاري بازيهاي جام جهاني فوتبال 2014 برزيل، يادداشتي توام با ذوق و شيفتگي در مورد تيم محبوبم آلمان و بازيهاي حسابشده و مربي كاركشتهاش «يوآخيم لو» نوشتم. آن موقع هم اوضاع فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه خيلي روبهراه نبود، ولي واقعيتش دل و دماغ بيشتري داشتيم. اگر برحسب علاقهمان فيلم يا بازي فوتبالي را تماشا ميكرديم، حواسمان چهارچشمي بهش بود و افكارمان تحت آن شرايط با مسايل ديگر خراب نميشد. اما پريشب كه بازي آلمان و سوئد در اين دوره از جام جهاني روسيه را ديدم، نه آلمان آن تيم چهار سال قبل بود و نه من روحيه و شوق و ذوق گذشته را داشتم. چه اتفاقي در اين چهار سال افتاده كه نميتوانم با ذهني متمركز يك مسابقه فوتبال حرفهاي را ببينم و ناخودآگاه از صحنه تك به تك شدن «ماركوس برك» بازيكن سوئدي با «مانوول نوير» دروازهبان آلمان و هل دادن ماركوس برك از سوي «بو آ تنگ» از پشت سر و نقش بر زمين شدنش و نگرفتن پنالتي و خطا از سوي داور به ياد كليپي از فقر و عدم بهداشت و وضعيت غمانگيز فضاي آموزش در رودبار جنوب كرمان و محروم بودن 10670 خانوار اين منطقه از آب آشاميدني كه دو سه ساعت قبل از بازي فوتبال در تلگرام ديده بودم، ميافتم؟ در حالي كه در دقيقه 93 بازيكن آلماني با يك شوت استثنايي به دروازه سوئد باعث برد تيمش ميشود، به جاي احساس سرخوشي، كابوس پير و جوان و زنان و مرداني كه سطلهاي زباله سر كوچه و خيابان را براي پر كردن شكم خود و خانوادهشان و گذران زندگي جستوجو ميكنند دست از سرم برنميدارد. در اين تصوير ذهني پريشان و دفرمه، چرا ديگر «يو آخيم لو» خوشتيپ و پرجذبه با لباس يكدست مشكياش برايم مثل گذشته سمپاتيك و به يادماندني نيست؟ چرا بيكاري و نرفتن آب خوش از گلوي جمعي از افراد سرزمينم، مشكل پايانناپذير آب آشاميدني و ريزگرد در خطه جنوب و... براي خيلي از ماها عذاب اليم شده است؟ من به عنوان يك شهروند معمولي و ساده حق دارم در كنار بيتفاوت نبودن نسبت به رخدادهاي جامعهام و خشك نشدن بارقههاي انساني در وجودم، از علائقم به شكل متعارف لذت ببرم و با اين احساسات مقطعي و زودگذر توان تحمل ناملايمات و نابرابريها و ناهنجاريهاي پيرامونم را داشته باشم، ولي اين اتفاق نميافتد. حالم از خودم به هم ميخورد، اگر متهم به رياكاري و تظاهر به انساندوستي شوم. گناه من چيست كه چنين تصاوير زشت و مشمئزكنندهاي را زيبنده جامعهاي با اين قدمت تاريخي و فرهنگي نميدانم؟ جامعه سالم و متوازن در شرايطي تحقق مييابد كه اقتصاد و رفاه و امنيت و آرامش خاطر به درستي در طبقهبنديهاي اجتماعي تعريف و اجرا شود. در چنين جامعه آرماني افراد دچار تشويش، سردرگمي، پريشاني و اغتشاش ذهني نيستند و ميتوانند در زندگي و اوقات روزمره خود فرهنگ و تفريح و لذت و سرزندگي و تخليه شدن را با فراغ بال تجربه كنند و نگران نباشند كه اين حس و تجربه فردي و اجتماعي با يادآوري واقعيات تلخ دوروبرشان به آنها زهر شود.